در برنامه "هفت" مطرح شد:
از ناگفته های امین حیایی تا نقد "فروشنده" و "لانتوری"/ فراستی: "فروشنده" می خواهد به هر قیمتی بفروشد
برنامه سینمایی "هفت" شب گذشته در بامداد شنبه ۲۰ شهریورماه با موضوع بررسی سینمای اجتماعی ایران و با نقد فیلم های روی پرده "لانتوری" و "فروشنده" روی آنتن شبکه سه سیما رفت.
به گزارش « نسیم آنلاین »، برنامه سینمایی «هفت» شب گذشته در بامداد شنبه 20 شهریورماه با موضوع بررسی سینمای اجتماعی ایران و با نقد فیلم های روی پرده «لانتوری» و «فروشنده» روی آنتن شبکه سه سیما رفت.
بهروز افخمی در ابتدای برنامه با ابراز تسلیت فرارسیدن سالگرد فاجعه منا و شهدای حج گفت: بخاطر بی عرضگی و بی لیاقتی حکام حجاز، بسیاری از مردم عزیز ما عزیزانشان را از دست دادند.
آیا سینماهای پرتعداد چین جایی برای اکران فیلم های ایرانی ندارند؟
وی در ادامه با ارائه تفاوت های آماری جالب سینمای چین و ایران گفت: فروش سینمای چین 100 برابر سینمای ایران است و هر سال 8 هزار سینما به کشورشان اضافه می شود و تا سال آتی تعداد سینماهای این کشور بیش از 40 هزار سالن خواهد شد. مجموع فروش سینمای چین از 3 میلیارد دلار سال گذشته، امسال به 10 میلیارد دلار رسیده است و برای سال آتی می توان گفت با روند رو به رشد چینی ها، فروش سینمای داخلی این کشور با از سینمای آمریکا جلو خواهد زد.
افخمی ادامه داد: از 10 فیلم اول این کشور، 6 فیلم چینی هستند. 530 میلیون دلار فیلم اول این کشور فروش داشته است. مجموع 6 فیلم پرفروش چینی در 10 فیلم اول آن، 1 میلیارد و 450 میلیون دلار فروش داشته است.
مجری «هفت» افزود: قیمت بلیت در سینمای چین 3 برابر سینمای ایران است اما رشد و مقدار استقبال از سینمای چین در درون این کشور، حدود 10 برابر استقبال مخاطبان امسال سینمای ایران است. با وجود اینکه امسال سال پررونقی برای سینمای ایران بوده است. شتاب رشد سینمای چین، در هر سال 10 برابر سینمای ایران است اما ارقام در هر عرصه ای 100 برابر ارقام سینمای ایران است. از جمله اینکه یک درصد بازار درآمدی سینمای چین می شود 100 میلیون دلار یعنی دو برابر تمام فروش سینمای ایران!
افخمی گفت: ما می توانیم بجای حضور در سینمای جشنواره ای اروپا یا نهایتا بازار سینمای آمریکا، می توانیم به سینمای چین نفوذ کنیم و بازارهای تازه سینمای آسیا توجه کنیم. آیا ما می توانیم در سینمای چین فیلم اکران کنیم؟ آیا جمعیت مسلمان نزدیک با عقاید خود نداریم؟ آیا سینماهای پرتعداد چین جایی برای اکران فیلم های ایرانی ندارند؟
حیایی: سرمشق من جمشید هاشم پور است
«هفت» در ادامه میزبان امین حیایی، بازیگر سینمای و تلویزیون بود و به بررسی سوابق بازیگری این هنرمند پرداخت. حیایی در بخشی از صبحت هایش گفت: سرمشق من در سینما آقای جمشید هاشم پور است که هنوز در این سن و سال بدن فیزیکی نرم و پرانعطافی دارند. و من هم برای حفظ آمادگی جسمی ام در طول هفته مداوم ورزش می کنم.
وی افزود: از تکراری بودن فرار می کنم و زمانی که ببینم نقشم به تکرار افتاده است از کارگردان می خواهم عوض کند. من همیشه سعی کردم در عین توجه به علایق مردم، دست به انتخاب های جدید بزنم و وجه هنری سینما هم برایم مهم بوده است.
ماجرای دستگیری بخاطر موی بلند!این بازیگر ادامه داد: هنر خود را مدیون آقای اصغر هاشمی و همایون اسعدیان می دانم اما بعد از سریال «آپارتمان» دیده شدم و مردم من را شناختند. خب در این فیلم موهای من هم بلند بود و آن زمان موی بلند عجیب و جرم بود و دستگیر می کردند! حتی یک بار من در درکه من را گرفتند و گفتند چرا موهایت بلند است!
از بازی در هیچ فیلمی پشیمان نیستمحیایی با بیان آنکه 10 سال به طول انجامیده تا از نقش فرعی به نقش اول برسد گفت: در میان بازی هایم فیلم «بیداری رویاها» و «شب» را خیلی دوست دارم. اما از بازی در هیچ فیلمی پشیمان نیستم و برای هر کدامشان دلیلی داشتم و از همه تجربه کسب کرده ام. اصولا اتفاق های بد را در زندگی ام بد نمی دانم، همه را خواست خدا می دانم.
وی با اشاره به فیلم جنجال برانگیز «قلاده های طلا» گفت: حتی فیلمی را بازی کردم که شاید برخی مردم دوست نداشتند از جمله «قلاده های طلا» اما من واقعا به مسیر و سرنوشت اعتقاد دارم و معتقدم خدا را مرا جلو می برد و فکر می کنم او راه غلط جلوی من نمی گذارد. هرچند برخی گمان کنند که این به اوج محبوبیت من ضربه زد.
بعد از «قلاده های طلا» همکارانم صمیمی ام مرا بایکوت کردند!
حیایی با بیان آنکه بعد از «قلاده های طلا» مرا در سینما بایکوت کردند، بیان داشت: حتی از میان همکاران بعضا صمیمی و نزدیک بوده اند که گفتند اگر امین حیایی در پروژه ای باشد ما حاضر به حضور در آن نیستیم چون او محبوبیتش را از دست داده است! چون «قلاده های طلا» فیلمی ضدسبز است و بسیاری دوست نداشتند من در چنین فیلمی بازی کنم. منم اصلا برایم جبهه بندی ها مهم نبوده و فقط بازی حرفه ای مهم بوده است.
بازیگر فیلم «قلاده های طلا» با بیان آنکه معتقدم این فیلم واقعیت ها را به تصویر کشیده گفت: حتی برخلاف مخالف برخی نهادهای کشور من باخبرم این فیلم تایید رهبری را هم داشته است، اما آن زمان بسیاری فیلم را ندیده قضاوت کردند و فکر کردند به نفع شان نیست.
بخاطر تبعاتش حاضر به بازی در «قلاده های طلا 2» نیستمحیایی درباره اینکه آیا حاضر است اگر «قلاده های طلا 2» ساخته شود، باز هم در آن بازی کند گفت: الان در چنین شرایطی بخاطر تبعاتش دیگر حاضر به بازی در چنین فیلمی نیستم. به هر حال آدم از همکار خودش توقع چنین برخوردهایی را ندارد و ترجیح می دهم جلوی برخی مردم و همکارانم نیاستم. من هم از کسی دلخوری ندارم و همه را بخشیده ام.
بازی در فیلم محصول مشترکی با آمریکاحیایی در ادامه با بیان توضیحاتی درباره ساخت محصول مشترک جدید با آمریکا گفت: اخیرا سفری به آمریکا داشته ام و بناست به عنوان یک بازیگر محصول مشترکی با آمریکا تولید کنیم. به دنبال انتخاب عوامل هستند. فیلم طنزی است که از ایران شروع می شود و در ادامه به آمریکا می رود. زبان اصلی آن فارسی است اما به دنبال پخش بین المللی آن در بازار جهان هستیم.
نقشی جدید و متفاوت در «شعله ور» حمید نعمت اللهوی همچنین درباره بازی در فیلم تازه حمید نعمت الله «شعله ور» نیز بیان داشت: نقشی متفاوت و جدید است که نه تابحال من این حس و حال را در خود داشته ام و نه دیده ام کسی آن را بازی کرده باشد، و اتفاق خوبی است. این فیلم خاص ترین فیلم حمید نعمت الله است و از کار با ایشان بسیار خوشحالم.
سینمای اجتماعی از واقعیت تا سانسور
«هفت» در ادامه میزبان تینا پاکروان و علیرضا امینی بود تا درخصوص بایدها و نبایدهای سینمای اجتماعی سخن بگویند. تینا پاکروان درخصوص وضعیت سینمای اجتماعی در ایران گفت: اگر در آمریکا برای درام اجتماعی جایگزین پیدا شده است، در سینمای ایران چه جایگزینی برای درام اجتماعی وجود دارد؟ در ایران به دلیل شرایط مالی صحبت از فیلم اکشن و بازگشت مالی بسیار دور از سینمای ایران است.
وی افزود: در چنین شرایطی بخش بزرگی از این موضوع به اقتصاد سینما برمی گردد و حتی در ژانر اکشن نیز که ارزان تر از فیلم های ژانر وحشت و تخیلی است باز هم خردشدن ماشین و چند دوربین سر صحنه به یک رویا برای فیلمسازان ایرانی تبدیل شده است.
علیرضا امینی نیز در ادامه بیان داشت: وقتی از سینمای اجتماعی صحبت می کنیم باید به چارچوب های و هنجارهای آن جامعه توجه کرد. سینمای ایران به هیچ وجه با سینمای اروپا و آمریکا قابل مقایسه نیست. وجه اصلی این سینما نیز جنبه انتقادی بودن آن است.
این کارگردان با بیان آنکه سانسور بزرگترین معضل سینمای اجتماعی ایران است، بیان داشت: به نظرم اگر مقوله سانسور در سینمای اجتماعی برداشته شود بسیاری از مشکلات حل می شود و مردم می بینند مشکلات شان روی پرده دیده می شود. «انتهای خیابان هشتم» من چندین مدت درگیر مشکل ممیزی و سانسور بود و البته در زمان خود فروش خوبی داشت و میلیاردی شد.
در ادامه تینا پاکروان در پاسخ به این سوال که چرا فیلم های اجتماعی در سال های گذشته با اقبال کمتری از سوی مردم مواجه شدند، اظهار داشت: البته عدم اقبال مخاطبان به سینمای اجتماعی در سال های قبل را باید در این مسئله هم دانست که بحث تبلیغات و اطلاع رسانی به قدرت امروز نبودیم و اساسا مردم از وجود یک فیلم خوب مطلع نمی شدند. از طرفی پردیس های بزرگ سینمایی به شکل امروز وجود نداشت. اما با این وجود نباید فراموش کرد که هنوز هم قصه حرف اول را می زند.
علیرضا امینی درباره مخاطب فیلم های اجتماعی در ایران بیان داشت: من ارائه راهکار را وظیفه فیلمساز اجتماعی نمی دانم و طرح مسئله را وظیفه خود می دانم. لذا مسئولین را هم مخاطب فیلم های اجتماعی خود می دانم.
در ادامه افخمی گفت: وقتی تنها طرح مسئله را وظیفه خود می دانی و مخاطب فیلم هایت را مسئولین می دانی، چرا مردم باید مخاطب فیلمهای تو باشند وقتی چیزی عایدشان نمی شود؟ چه چیزی برای مردم وجود دارد؟
پاکروان: هنگامی که فیلمساز اجتماعی برای مردم فیلم نسازد خطرناک می شود
تینا پاکروان در این خصوص بیان داشت: من فکر می کنم مخاطب اصلی فیلم های اجتماعی ما مردم هستند و آنجایی که فکر می کنیم این فیلم به درد مردم نمی خورد، فیلمسازی بسیار خطرناک می شود و من از آن درباره خود نگرانم.
وی افزود: من آرزو می کنم آقای بیضایی مجدد در ایران فیلم بسازند اما من فکر می کنم فیلم آخر آقای بیضائی واکنش شان به نبودن فضای کافی برای فیلمسازی در ایران بود. چون فیلمنامه های بهتری داشتند و اجازه ساخت نمی گرفت. و این آن نقطه ای است که برای من نگران کننده است که فیلمساز اجتماعی به جای پرداختن به مسائل عدیده ای که جای پرداخت دارد، مجبور شود فیلمی را بسازد که دغدغه هیچ قشری نیست.
اجتماع همواره از سینمای اجتماعی جلوتر استاین کارگردان ادامه داد: من در فیلم «خانوم» به دنبال این بودم در بستر یک معضل اقتصادی سه روایت از سه طبقه ارائه کنم. معتقدم اجتماع همواره جلوتر از سینمای اجتماعی است و سینما بازگوی آن است. لذا ما چیزی را تکرار می کنیم که مسئولین پیش از این آن را می دانستند و برای همین تاثیر نمی گیرند. لذا من این را رسالت خود نمی دانم که برای آنها بسازم.
وی بیان داشت: من در فیلم «خانوم» سعی کردم اخلاق و ایستادن پای مشکلات و زنده بودن و زندگی کردن را نشان دهم و در فیلم جدیدم هم به دنبال همین بودم. و فکر می کنم هنوز هم فیلمساز همچنان از اجتماع عقب است و بخشی از این به سانسور نگاه ها در این زمینه برمی گردد و باید بگذاریم به برخی مسائل ورود کنیم و حرف بزنیم. فیلم بعدی من نوعی از کمدی است که تاکنون تجربه نشده است.
در ادامه افخمی بیان داشت: هر دو فیلم «خانوم» و «نیمه شب اتفاق افتاد» برای تماشاچی و حداقل تجربه یک موقعیت و روحیه دادن به او ساخته شده است و به نظرم برای همین هم موفق است.
نهایتا امینی گفت: فیلم بعدی من فیلم متفاوت تری است. تقریبا نیمی از موقعیت هایش طنز خواهد بود. به هر حال با شرایط فروشی که امسال در سینماها داریم باید حواسمان هم باشد که مخاطب آمده و باید حرف و سبک جدیدی بشنود.
برنامه سینمایی «هفت» در بخش انتهایی خود با میزگردی انتقادی به سراغ فیلم های اجتماعی شاخص در سینمای ایران رفت. مسعود فراستی و سعید قطبی زاده از میهمانان این بخش بودند.
فراستی: سینمای اجتماعی یک پز روشنفکرانه است
فراستی در ابتدای این میزگرد بیان داشت: فیلمساز اجتماعی و ژانری به نام سینمای اجتماعی را نه من می شناسم و نه آنقدر اساسی است. خود به خود ارزشمند نیست و می توان پشت آن پنهان شد. سینمای اجتماعی امروز تبدیل به یک پز روشنفکرانه شده که می توان از مسائل حرف زد اما در فیلم چیزی وجود ندارد و مدام ما را به جامعه ارجاع می دهد. این نیست که اگر در جامعه مسئله طلاق، اعتیاد و... وجود دارد و ما به ان نیشی زدیم یعنی شجاعیم!
وی افزود: در این دست فیلم ها به بهانه اجتماعی بودن قهرمان نداریم. رویداد جدی نداریم. اگر جامعه این چیزی است که شما می گوئیم و من نمی فهمم، چرا آن را نمی سازید؟ شما قادر نیستید دو خیابان از جامعه ات بسازی بعد ادعای اجتماعی بودن دارید! در فیلم «هیس!...» فیلمسازی که به شدت کار تحقیقی کرده است، روی یک حرف درست و تحقیق شده یک حرفی می زند. هرچند با سینمایی نحیف و فیلمی ضعیف اما در فیلم تا حدی این تصویر جامعه ساخته می شود. و در میان فیلم هایی با موضوعات نخ نما این موضوع فیلم خود مزیت است.
این منتقد بیان داشت: نباید فراموش کرد اساسا «چه چیز» مهم نیست، «چگونه» است که «چه چیز» را می سازد. در طرز نگاهت، جهان و... ای که خلق می کنی این ساخته می شود.
در ادامه سعید قطبی زاده بیان داشت: انتخاب فیلم های شاخص اجتماعی کاملا سلیقه ای است. ملودرام اساسا بستر مناسبی برای بیان رویکردهای چپ در اجتماع نیست. یعنی نگرش معترض به سیستم در علت اصلی مشکلات. فیلم «هیس!...» به نظرم فیلم آشفته ای بود که در ادامه به سمتی نامفهوم می رود و به هر حال فیلم محبوبم نیست.
مسعود فراستی درخصوص فیلم «یه حبه قند» بیان داشت: اما فیلم «یه حبه قند» را اصلا من نمی دانم در این دسته از فیلم ها می توان به حساب آورد یا خیر چون حتی کوچه را نمی بینیم چه برسد به جامعه. آدم ها و روابط بین آنها را در یک خانه می بینیم با جامعه کاری ندارد. اما درکل به نظرم «یه حبه قند» بدتر از «هیس!...» است.
قطبی زاده نیز دراین خصوص گفت: این فیلم براساس یک الگوی معروف در سینما یک مدل کوچک تر تعریف می کند و نمونه هایی از افراد اجتماع در یک خانواده کوچک قابل تعمیم هستند و معرف یک اجتماع هستند. به هر حال فیلمی است که به لحاظ فنی زحمات زیادی برای آن کشیده شده است و بیشتر از «یه حبه قند» آن را دوست دارم.
قطبی زاده: «لانتوری» پس از فیلمبرداری و در تدوین ساخته شده استمیز نقد برنامه «هفت» در ادامه با ورود به فیلم های اجتماعی روز سینما به نقد فیلم «لانتوری» و «فروشنده» پرداخت.
قطبی زاده در نقد فیلم «لانتوری» گفت: زمانی در سینما است که یک حرف ساده را سخت جلوه می دهید. «لانتوری» به نظرم از این جنس پیچیده وانمودکردن ها دارد. در این فیلم با تصور واژگونه و ویران از جامعه طرف هستم که این تصویر تلخ در این فیلم درنیامده است.
این منتقد افزود: «لانتوری» به نظرم از فیلم هایی است که بعد از فیلمبرداری ساخته شده است و اساسا با راش های زیادی در تدوین تولید شده است. فیلم بجای تاثیرگذاری، مرعوب کننده است. و در بخش های مستندگونه اش، تیپ های اجتماعی را به منفورترین شکل ممکن به تصویر کشیده است و عیان است.
«لانتوری» فیلم تاریخ مصرف داروی در ادامه خاطرنشان کرد: اساسا «لانتوری» با این برچسب های «دلواپس» و... فیلم تاریخ مصرف داری است و این اقبال عمومی راجع به این دو فیلم (لانتوری، فروشنده) به نظرم جدای اینکه ناشی از اقبال مردم به سینما باشد، به چیز دیگری مربوط است.
مسائل فرامتن علت فروش بالای «لانتوری»
قطبی زاده با بیان اینکه فروش بالای این فیلم دوپینگی است، گفت: پرونده اسیدپاشی، مسئله فرامتن فیلم توقیف شده این فیلمساز و... که مسائل خاص وضعیت کنونی سینمای ایران است امتیاز کاذبی برای این فیلمساز ایجاد کرده است و این آوانس اوست. منِ تماشاگر اسیر فرم فیلم، آزار می بینم و فیلمساز مرا شکنجه می دهد.
فراستی: نمایش مکرر چهره قربانی ضدسینماستدر ادامه مسعود فراستی در نقد این فیلم گفت: این فیلم در روزهای اول سروصدای زیادی کرد و پشت یک موضوع مخفی شد. اینکه مسئله اجتماعی دو نفر است. اما در صحنه آخر فیلم که خانم خبرنگار با صورتی به شدت آزار دهنده و اسیدپاشی شده روبروی ماست و مکرر نشان می دهد و نمی فهمد که سینما نباید این کار را بکند، می خواهد درد این قربانی را به شما منتقل کند. گمان می کند این درد از طریق یک چهره مشمئزکننده و زشت به ما منتقل می شود.
لذت «لانتوری» مازوخیسمی استمنتقد «هفت» در ادامه افزود: در روبرو هم نوید محمدزاده را می بینیم که دست و پا می زند و التماس می کند که ببخش. در صورتی که این خانم اصلا او را نمی بیند! در اینجا ما بجای اینکه با خانم قربانی هم دردی کنیم با نوید محمدزاده هم دردیم! اساسا زشتی این چهره با گریم بد دافعه دارد و سادیسمی است و لذتی که می بری مازوخیسمی است.
قطبی زاده: در «فروشنده» واقعه جای واقعیت را می گیرد/ این فیلم اجتماعی نیست
سعید قطبی زاده در ادامه برنامه به سراغ فیلم پرفروش این روزها «فروشنده» رفت و در نقد فیلم فرهادی گفت: اساسا فیلم «فروشنده» فیلمی اجتماعی نیست و اساسا در این دسته بندی نمی گنجد. به قولی در فیلم های فرهادی، واقعه است که جای واقعیت را می گیرد. یعنی چه؟ یعنی آنقدر با واقعه درگیر می شود و ور می رود که اساسا در دام آن اسیر می شود.
وی ادامه داد: فرد متجاوز جوراب، سوئیچ ماشین، موبایل و پولش را جا می گذارد. اما کارت ماشین یا کارت ملی اش را جا نمی گذارد؟ چرا؟ چون در این صورت تصویر او که یک پیرمرد است لو می رفت و ما در انتهای فیلم غافلگیر نمی شدیم. یا اینکه چرا با سوئیچ زاپاس به سراغ وانتش نمی آید تا ببرد؟ همه اینها در فیلمنامه بر پایه واقعه ساختی فیلمساز است. به نظرم این چینش خیلی آگاهانه است و در عین حال هیچ گونه منطقی در آن دیده نمی شود.
این منتقد افزود: لذا این موقعیت برای من بیشتر یک موقعیت کمیک است تا یک موقعیت هولناک. چون غیرمتحمل ترین گزینه در انتها سوژه اصلی است!
یک جوراب تنها موتیف مشترک فیلم «فروشنده» و نمایش آرتور میلر!قطبی زاده نهایتا گفت: به هر حال امروز جو به گونه ای است که فیلم مهمی به اسم «فروشنده» که دو جایزه مهم هم در سطح جهانی برای ایران آورده و در زمانی که دارد می فروشد را ما در تلویزیون در این مدت کم باید نقد کنیم، و سخت است. اما باید توجه کرد که نباید سادلوحانه با آن روبرو شد. من جز یک جوراب موتیف مشترکی بین فیلمنامه «فروشنده» و نمایش «مرگ فروشنده» آرتور میلر ندیدم!
فراستی: «فروشنده» قبل از یک فیلم بد استدر ادامه مسعود فراستی در نقد خود بر فیلم «فروشنده» بیان داشت: اساسا «فروشنده» نون نسبی گرایی افراطی اش را می خورد. با وقتی کمی که هست مجبورم تلگرافی نقد کنم. «فروشنده» حتی قبل از فیلمِ بد است و هنوز شکل نگرفته است.
وی افزود: کارگردان دوست دارد جنجال کند و برای فیلم طرفی ببندد. والا اساسا تعمیم دادن فیلم شعاری است. مگر می شود این موقعیت را تعمیم داد؟ در 5 دقیقه یک پیرمرد که با یک سیلی می میرد؟
فراستی با طرح این سوال که مسئله فیلم چیست؟ ادامه داد: یک جمله از ترانه علیدوستی در فیلم است که می گوید «من باید می مردم!» که این دیالوگ به قدری تند است که انگار واقعا تجاوز شده است. درصورتی که چنین نشده است. فیلمساز در فیلم با کیست؟ با پیرمرد است.
این منتقد نهایتا گفت: «فروشنده» می خواهد در ایران به هر قیمتی بفروشد و سرکار بگذارد. در آن طرف هم با اسم «مشتری» حاضر شود. اینکه این زن و مرد بعد این واقعه چگونه خود را تحلیل می کنند در فیلم جایش خالی است و اساسا بدان نمی پردازد. و شما هرجوری هم که این رابطه را تحلیل کنید سر از آن طرف در می آید!