نگاه «نسیم آنلاین» به سریال برادر:
زنجیرهای از کلیشههای ضدمخاطب
مدتهاست که مخاطبان نه فقط در برخورد با آثار نمایشی که حتی در برخورد با برنامه های گفتگومحور رسانه ملی هم به آن دسته آثاری که می کوشند به سرراست ترین شکل ممکن وی را نصیحت کنند و چشم در چشم مخاطب او را اندرز دهند، علاقه ای نشان نمی دهند.
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، هادی صداقت نژاد- تلویزیون در سالهای نه چندان دور مجالی بود برای رشد کارگردانانی که وقتی وارد مدیومهای دیگر می شدند به شدت موفق و روزآمد نشان می دادند. امثال داوود میرباقری و حسن فتحی سالها در تلویزیون تجربه کسب کردند و وقتی وارد مدیومهایی مانند سینما یا شبکه خانگی شدند هم سعی کردند استانداردها را ارتقا دهند.
در سالهای اخیر اما این طیف از فیلمسازان پویا از رسانه ملی فاصله گرفته اند و به جایش کارگردانانی مشغول کار برای رسانه ملی شده اند که نگاهشان به تولید محصول در رسانه ملی نگاهی کاملا کارمندی است.
در این نگاه البته که جای چندانی برای بالا بردن استانداردها حتی در کلاس کاری خود کارگردان هم وجود ندارد و نتیجه اش میشود تولید انبوه سریال و تلفیلم بدون آن که نام حتی یکی از آثار هم به نیکی در خاطر مخاطب باقی بماند.
جواد افشار را باید در زمره همین گروه از کارگردانان قرار داد؛ کارگردانی که اگرچه همواره حمایت لازم برای تولید محصول در رسانه ملی را داشته اما از "گل یا پوچ" تا "روزهای زیبا"، "رایزن عشق" و "کیمیا" نتوانسته چنان که باید استانداردهای کاری خویش را ارتقا دهد.
تازه ترین سریال این کارگردان با عنوان "برادر" هم امتداد نگاه کلیشه پردازانه ای است که این کارگردان به تولید محصول برای رسانه ملی دارد.
افشار که هنوز خستگی اش از کارگردانی یک سریال صدقسمتی و پر از گافهای طراحی صحنه و گریم و نوع روایت به نام "کیمیا" برطرف نشده بود طبیعی بود وقتی به سراغ ساخت یک سریال مناسبتی می آید هم کمترین خلاقیتی را صرف حتی بازبینی موقعیتهای داستانی انجام نداده و همه چیز را بر مدار کلیشه های رایج پیش ببرد.
از شخصیت پردازی-بهتر است بگوییم تیپ پردازی- که همه چیز آن برمبنای کلیشه "سیاهی مطلق در برابر سفیدی مطلق" شکل گرفته تا داستان پردازی که به جای تمرکز بر خلق داستانکهای مناسب برای اپیزودهای مختلف به سراغ کلیشه درگیری مکرر "آدمهای بد با آدمهای خوب" رفته تا دیالوگهای گل درشتی که در زبان تیپهای مختلف داستان گنجانده شده همه و همه نشان از آن دارد که کارگردان به سریال نه به عنوان اتفاقی روبه جلو در رسانه ملی که به چشم کاری روتین نگریسته که فقط باید به موقع جلوی دوربین رفته و به موقع هم آماده پخش شود.
در این سیاهه تکرار مکررات البته که تاکید موکد دوربین بر تبلیغ کالای اسپانسری که حامی کار بوده نیز بیش از حد مخاطب را دلزده می کند.
*مخاطب مدتهاست اندرز مستقیم را پس می زندمدتهاست که مخاطبان نه فقط در برخورد با آثار نمایشی که حتی در برخورد با برنامه های گفتگومحور رسانه ملی هم به آن دسته آثاری که می کوشند به سرراست ترین شکل ممکن وی را نصیحت کنند و چشم در چشم مخاطب او را اندرز دهند، علاقه ای نشان نمی دهند با این حال در سریال "برادر" تیپهای مثبت سعی دارند مدام با دیالوگهای شعاری مخاطبان را پند دهند.
کافیست بر رفتار تیپ "مریم" دختر خبرنگار داستان که می خواهد یک تنه در برابر قاچاق کالا بایستد و رفتار اغراق آمیز او و لفاظی های کودکانه اش که انگاری در حال اندرز دادن به کودکان دبستان است دقت کنیم تا دریابیم چقدر حرکت تکراری در سیکلی بسته می تواند مضر باشد.
نگاهی مختصر به تیپ مادر داستان که مدام در حال رفت و روب و تزریق امید به خانواده است و کاری ندارد جز اینکه غمخوار خانواده اش باشد و با دیالوگهای دمده از اهمیت دوستی و صفا در کانون خانواده بگوید بیشتر می تواند نزول در اجرا را به رخ بکشد.
شاید اینکه در برهه ای از زمان دو بازیگر نسبتا شناخته شده یکی مرد و دیگری زن قید کار در چنین سریالی را می زنند و بازیگرانی میان مایه جایگزین می شوند همین حجم بالای کلیشه زدگی سریال است. بعید است بازیگری فقط قدری ذکاوت داشته باشد و کلیشه های متن "برادر" را به عنوان پاشنه آشیل سریالی که بناست ساعات پس از افطار مخاطب را پر کند مورد نقد قرار ندهد.
"برادر" البته بازیگران باتجربه و به اصطلاح پیر بازیگری مانند حسن پورشیرازی و کاظم بلوچی هم دارد؛ اما وقتی متن درستی در اختیار بازیگر قرار ندارد بازیگر چه می تواند بکند جز تبدیل شدن به حلقه ای از زنجیره تکرار مکررات.