خطر انقلابزدایی از شورای عالی انقلاب فرهنگی
حسن رحیمپور ازغدی در سالگشت تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی رحیم پور در پاسخ به سوالی از پروژهی انقلابزدایی و خمینیزدایی از شورای عالی انقلاب فرهنگی پرده برداشت.
حسن رحیمپور ازغدی: امام، صریح بود و بدون حاشیه و کنایه، در حکم شورا نوشت دانشگاه نباید حیاط خلوتی باشد برای استادنمایان متخصص تحقیر ایرانی و پرستش ارباب غربی، بشمول ساواکیها و ماسونیها وکمونیستها و آنان که هم امروز به جای "تدریس"، مشغول "تدلیس"، و به جای "آموزش تخصصی علمی"، مشغول "تخلیه عقده های شخصی" هستند. رسالت شورا از ابتدا این بود که دانشگاه، محیط سالمی برای تدریس و تحقیق درجهت اهداف جدید تعالیبخش و زمینهساز شکوفایی و خلاقیت انقلابی نسلهای جدید باشد. اما همین امروز نیز جناحبندیهای موذیانه و غیرشفاف حتی درون ساختار حاکمیت در جهت تقویت سنگوارههای پیشاانقلاب و ممانعت از هر تحول اصلاح طلبانه انقلابی درجریان است و تلاش در جهت ارتجاع به دانشگاه نیم قرن قبل ادامه دارد. سنگاندازی بر سر راه نظام آموزش و پژوهش متناسب با عصر جدید در جهت تمدنسازی ایرانی و اسلامی متوقف نشده و بیتالمال، همچنان صرف بازتولید همان روشنفکرنماییهای قدیمی و کاسبکارانه و فسیلهای چپ مادی و راست سلطنتی نیز میشود. کاش لیبرال بودند. دیکتاتورهای لیبرالنما، نشسته بر خوان خون شهدای انقلاب، هرگاه کمآوردهاند از سیستم رسمی آویزان شدند و هرگاه احساس قدرت و امنیت کردهاند به همان سیستم، بیرحمانه لگد پراندند. هرنوع تلاش اصلاحطلبانه و انتقادی در علوم اجتماعی در این ۴۰ سال، گرفتار انواع سمپاشیهای درونحکومتی اینان و وحشتافکنی رسانههای دشمن بوده و فکر تکامل علوم انسانی دائما از سوی صاحبان قدرت، ترور شده است. در همهی این سالها امکانات سیستم را بلعیدند و حقوق نجومی گرفتند اما مانعتراشیشان در برابر نوآوری و تولید فکر در دانشگاه و مراکز فرهنگی و هنری ایران جوان بر بنیادهای ملی و مستقل از غرب، چه وقت، کاستی گرفت؟ کدامیک رخصت میدهند تا زمینه برای تربیت هرچه کیفیتر متخصصان متعهد، مغزهای متفکر وطنخواه، نیروهای مجاهد ماهر و استادان مومن به استقلال کشور نهادینه شود؟ این کلمات امام است و گویی ناظر به روزگار ماست. او به این شورا ماموریت داد که روح تفکر را تقویت کند، اراده تحقیق را بسط دهد، مبارزه با تقلیدکور از شرق و غرب را در عین استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری یک لحظه تعطیل نکند. بارها شورا و نهادهای علمی و حاکمیتی را به هدفگیری استقلال فرهنگی از غرب و تمرکز بر جوشش ملی فراخوان داد، اما بپرسید چه کسانی درحاکمیت، تا همین امروز با صد طعنه و تهمت، "استقلال" را "انزوا" تفسیر کرده و مانع پیشرفت خواندند و "ارتباط" را زمینه "وابستگی" کردند و گفتگوی انتقادی با غرب وشرق را به گفتگوی تمدنهای فرح پهلوی، آنهم با رژیم سیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا، و نیز آرمان جامعه انقلابی برادروار را به تفسیر لیبرالیستی "جامعه مدنی" تبدیل کردند و آن را به نام انقلاب خمینی، سکه زدند؟ چه کسانی، اقتصاد و فرهنگ و همه چیز مردم را به ۵+۱ گره زدند و بالاخره هیچکس نفهمید حاصل این جمع چند شد؟ چه کسانی، همه این سالها، همه قدرت و ثروت کشور در دستشان بود و بازی "انتصابی - انتخابی" و "نظام - دولت" و "حاکمیت - حکومت" راه انداخته و سیستم را مثله کرده و هویت چندپاره و خودمتناقض و آشفتهی خود را به "نظام شکست خورده" مدیریت کشور، تاویل کردند و نانش را خوردند. حال آنکه از منظر خلق، دلیل نابسامانی مهم نبود بلکه خودش مهم بود. مردم، بهبود اوضاع میخواهند. اولویتشان این نیست که حق با کیست؟ میپرسند تعارضهای بیفایده و غیر پاسخگو در عرصه سیاستهای فرهنگی و آموزشی چهوقت و چگونه حل میشود؟ صورتبندی ژورنالیستی تعارضها، خوب است اما راهحل چیست؟ مسئول سیاستگذاری کیست و چرا "مهندسی فرهنگی" کشور و نسل نو در اتاقهای فکر و برنامهریزی درخارج از ایران صورتبندی شود و چه عناصری، "فرهنگ غیرانقلابی" و "انقلاب غیرفرهنگی" را جایگزین "انقلاب فرهنگی" کردهاند؟ ازاله غربزدگی از حاکمیت، هدف اصلی امام بود اما پس از او عمر حاکمیت، سالهای سال به اماله غربزدگی بجای ازاله آن گذشت. پس از سالها بحث در "نقشه جامع علمی" و هزاران برگ انشانویسی در باب پیشرفت ایرانی، هیچکس در سه قوه نمیداند که هر سال و بلکه هر ده سال، چه تعداد دانشجو در چه رشتهها، در چه سطحی و چرا میگیریم و با کدام نیاز کشور؟ و با کدام امکان اشتغال؟ و چرا بودجه و انرژی دانشگاههای ما بجای حل مشکلات این مردم، صرف مقالهنویسی برای چند مجله در اروپا و آمریکا میشود؟ و چرا و چرا؟ باور میکنید هیچکس نمیداند؟ باورکنید.
در پاسخ به سوالی درخصوص معیارهای شورا در بودجهبندی فرهنگی و آموزشی کشور و حقوق اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ هیچ بودجهای در اختیار شورا نبوده و نیست. بودجهها تنها در کنترل دولت و مجلس است که البته خود در راس شورایند و قانونا باید سیاستهای مصوب را رعایت کرده و پاسخگو باشند. راجع به حقوق هم ظاهرا بجز اعضای دبیرخانه، کسی حقوقبگیر شورا نیست. بنده هم ۲۷ سال است مشغول کار پژوهشی و آموزشی تنها در یک نهاد فرهنگی هستم و حقوقبگیر هیچ سازمان و تشکیلات دیگری نیستم.
پینوشت: گرچه دروغپردازی، مالیات ندارد و همواره شیوه آسان عوامفریبی بوده است اما از باب وظیفه پاسخ به سوال، عرض میکنم نه بابت کنفرانسهای دانشگاهی و نه از صداوسیما که بخشی از این جلسات دانشگاهی را در اختیار عموم میگذارد، هیچ مطالبه مالی و مابهازای حقوقی شخصی در کار نبوده و نیست. از یک شبکه ازسال ۹۲ تا امروز پس از هفت سال، یک ریال نیز حتی برای عوامل فنی ضبط و تدوین، دریافت نشده است. یک شبکه دیگر نیز آن هم صرفا به عوامل فنی ضبط و تدوین، سالی یکبار و حدود یک تومان برای هر برنامه به آنان پرداخت شده است. هر شایعه و گزارش دیگری در فضای مجازی در این باب، دروغ محض است. آمار دروغی از مثلا حقوق و امکانات بیتالمال نیز که مدتها قبل، ظاهرا در صدای آمریکا و سپس فضای مجازی، حقوق هشتونیم میلیون تومانی پس از ۲۶ سال سابقه را به دروغ، دهها بلکه صدها میلیون اعلام کردند، نمونه دیگری از همین دروغ پردازیهاست.