ایران «در آغوش درخت»

کدخبر: 2381008
خبرنگار:

«در آغوش درخت» تصویری است از جامعه‌ی ایران. خانواده‌ای که از دل معضلات پیوندی عمیق به ارمغان می‌آورد.

نسیم‌آنلاین: «ماهی تا از آب بیرون نیفته قدر آبو نمی‌دونه.» شاید این بخش از دیالوگ، خلاصه‌ی کل فیلم باشد. جمله‌ای که در همان سکانس ابتدایی فیلم در کنار حوضچه پرورش ماهی بیان می‌شود.

انگار حرف آخر را همین اول کار گفته باشند. البته بدون اینکه مخاطب متوجه این شود که کل قصه‌ی فیلم حول همین یک جمله می‌چرخد.

«در آغوش درخت» داستان راه رفتن یک «خانواده» روی مرز فروپاشی است. «خانواده»‌ای که می‌تواند به کوچکی چهارپنج نفر یا به بزرگی دو قوم یا طایفه‌ی بزرگ باشد.

اینکه زوج قصه از دو قومیت مختلف ایران‌اند، اینکه مناظر سبز شمال‌غرب ایران در جای‌جای قصه چشم‌ها را می‌نوازد، اینکه شخصیت‌ها به چند زبان و لهجه سخن می‌گویند و اینکه شخصیت اول قصه از فوبیای «فاصله» رنج می‌برد همه و همه دست به دست هم داد تا خیال ما از یک خانواده‌ی چهارنفره فراتر برود و وسیع‌تر بیندیشد.

در اثنای داستان، یک زوج از دو قومیت گوناگون در آستانه‌ی جدایی از هم به سر می‌برند و اتفاقاتی که سر راهشان می‌افتد، آرام آرام آنها را به هم نزدیک می‌کند.

داستان از میانه‌ی یک اختلاف آغاز می‌شود. اختلافی که از یک ترس نامعقول شکل می‌گیرد و می‌رود تا زوج عاشق را که وضع مادی بدی نیز ندارند به طلاق بکشاند.

زوج قصه فرایند طلاق را طی می‌کنند اما آنها تنها نیستند. آنها فرزندانی دارند که پیش از نهایی شدن طلاق باید تکلیف آنها را روشن کنند.

حکم دادگاه جدایی دو فرزند است. آنها به تدریج دو کودکشان را به جدایی عادت می‌دهند و آنان را از هم جدا نگه می‌دارند تا شاید به این شرایط عادت کنند. اما پیوند فرزندان محکم‌تر از این حرف‌هاست.

پیوند عاطفی کودکان آنقدر مستحکم است که حکم قانونی دادگاه نیز نتواند آنها را از هم جدا کند و آنقدر استوار که حتی سیلی‌های از روی خشم پدر قصه نیز نتواند آن را متزلزل سازد.

این پیوند عاطفی میان فرزندان در زیر پوست داستان میان والدین-فرزندان نیز به صورت پنهان برقرار است و تنها گره اصلی داستان لازم است تا آن را آشکار کند و قصه را به اوج خودش برساند.

بالاخره اوج داستان نیز فرا می‌رسد. پدر و مادر قصه چنان پیوندی می‌یابند که انگار نه انگار پیش از این تصمیم داشته‌اند از هم جدا شوند. گویی هیچ اختلافی میان آنان نبوده است.

«در آغوش درخت» قصه‌ی یک پیوند محکم اما پنهان است که با روکشی از اختلاف‌ها پوشانده شده است. پیوندی که یک حادثه‌ی ناگوار می‌تواند آن را آشکار کند و نشان دهد که اختلاف‌ها چگونه یک روزه تبدیل به اشتراک‌ها می‌شوند و پراکندگی‌ها چگونه رنگ اتحاد می‌گیرند.

«در آغوش درخت» تنها قصه‌ی یک خانواده‌ی چهارنفره نیست. می‌تواند داستان خانواده‌ای به بزرگی ایران باشد. خانواده‌ای که اشتراکاتش آنقدر عمیق هست که اختلافاتش اصلا به چشم نیاید.

نماینده‌ی لایق

شاید چشم‌های ما به نشان دادن آلودگی‌ها و اختلاف‌ها و دلمردگی‌ها عادت کرده است. وقتی سخن از یک فیلم ایرانی در رویدادهای سینمایی مهم به میان می‌آید، شاید نگرانی اولین احساسی باشد که وجودمان را فرا می‌گیرد. بعد از آن شاید غرور و افتخار و سربلندی نیز با آن همراه شود تا عواطف متناقضی را برایمان بسازد.

اما امسال گویی فرق می‌کند. «در آغوش درخت» که نماینده ایران در اسکار 2025 است انگار رنگ و بوی متفاوتی دارد.

شاید برای آنها که ایران را به کویر لوت و بیابان‌های بی‌آب و علف می‌شناسند، تماشای این فیلم شگفتانه‌ی خوبی باشد. شاید «در آغوش درخت» با تصویربرداری فوق‌العاده‌اش بتواند حتی برای یک ساعت و نیم این تصویر کلیشه‌ای را از ذهن مخاطبان بین‌المللی پاک کند.

شاید این اثر بتواند نشان دهد که خانواده‌ی ما با تمام مشکلات و معضلاتی که دارد هنوز دارد نفس می‌کشد و ناگواری‌ها اتفاقا پیوند این خانواده را مستحکم‌تر می‌سازد.

حالا که «در آغوش درخت» در مراسم اسکار شرکت می‌کند. شاید بتوان امیدوار بود که این بار بجای سیاهی‌ها کمی از روشنی‌ها نیز سخن گفته شود. وقتی که تماشای یک فیلم ایرانی مساوی با یک توده‌ی تاریک و چرک‌آلود نباشد. گرچه نمایش سیاهی‌ها نیز شاید در جای خود لازم باشد.

کاستی‌ها

«در آغوش درخت» خالی از کاستی‌ها نیست. فیلمنامه‌ی قصه گرچه سیمرغ بلورین را نیز شکار کرده اما در بخش‌هایی می‌تواند بهتر باشد.

دیالوگ‌هایی که برای کودک چهارپنج‌ساله در نظر گرفته شده شاید از برخی بزرگسالان نیز بعید باشد. اینکه کودکی با کلمات اصطلاحا «قلمبه سلمبه» سخن بگوید با اینکه جملات غیرکودکانه‌ای بگوید دو موضوع کاملا متفاوت است.

اینکه کودکی در واکنش به مادرش بگوید «تا اطلاع ثانوی با شما قهرم» با اینکه کودکی شیرین‌زبانی خود را با اصطلاحات بزرگسالانه نشان دهد فرق دارد.

این امر تنها درمورد دیالوگ‌ها صدق نمی‌کند و شامل «رفتار»های کودک قصه نیز است. در برخی موارد رفتار کودک اساسا بزرگسالانه است. حرکات و سکنات او به شکلی است که حالت بالغانه دارد و آنقدر درگیر اجرای آگاهانه‌ی بازی است که از خامی و شیرینی کودکانه خالی است.

وقتی سخن از «بازی گرفتن» از کودکان به میان می‌آید برای آشنایان با سینما احتمالا مرحوم عباس کیارستمی به یاد بیاید. این موضوع خصوصا در فیلم «خانه دوست کجاست» به شکل پررنگی آشکار است. کودکان این قصه انگار اصولا متوجه دوربین نیستند و در جریان زندگی روزمره خود به سر می‌برند.

این «بازی گرفتن از نابازیگران» موضوع مهمی است که اگر «در آغوش درخت» به آن می‌پرداخت شاید در برخی سکانس‌ها لنگ نمی‌زد.

به هر حال «در آغوش درخت» با وجود کاستی‌های جزئی شایستگی نمایندگی «ایران» را دارد. زیرا داستانی است کاملا ایرانی و تصویری است از ایران ما.

آنچه در این اثر برجسته‌ است، «تصویر» است. همان چیزی که شاید این روزها در سینمای ما کمیاب باشد و سینمای ما را درگیر «صدا» و «گوش» کرده باشد تا «تصویر» و «چشم».

بازی‌ نقش اول قصه یعنی «مارال بنی‌آدم» که شکار سیمرغ بهترین بازیگر زن در یک فیلم دیگر را در کارنامه دارد حرفی برای گفتن باقی نمی‌گذارد. همین امر درمورد نقش مکمل مرد نیز صادق است.

«در آغوش درخت» اثری است که مسئله دارد و جای‌جای آن حاور اشارات مسئله‌محور است. اشاراتی که از دغدغه‌ی نویسنده و کارگردان آن برمی‌خیزد.

«خانواده» مسئله‌ی اصلی این داستان است. موضوعی که نقطه قوت ما ایرانیان نسبت به دیگر مردم دنیاست. نقطه قوتی که قرار است در مراسم اسکار نماینده‌ی ما باشد و از این بابت، فارغ از نتیجه‌ی عملکرد فیلم در این مراسم، کمی خیال ما را راحت کند.

ارسال نظر: