تگزاس3؛ از شوخی‌های «لوس» تا ترکیب مناسب بازیگران

کدخبر: 2380042
خبرنگار:

سومین قسمت از فیلم سینمایی «تگزاس» اکنون روی پرده‌ی سینماهاست و بحث ابتذال و فیلم‌های کمدی در محافل نقد فیلم داغ شده است. برخلاف نظر برخی منتقدان اگر سینما را به شکل یک مجموعه ببینیم، تولید فیلم صرفا برای خنداندن مخاطب به تنهایی مذموم نیست.

نسیم‌آنلاین: یک فیلم کمدی دیگر روی پرده سینما رفته و باز هم همان بحث‌هایی که پیرامون برخی کمدی‌های پربیننده مطرح می‌شد دوباره مطرح شده است.

«تگزاس3» مسعود اطیابی که دنباله‌ی سوم این اثر است در حالی که زمان زیادی تا پایان اکران آن باقی مانده توانسته به رکورد فروش خوبی نیز دست یابد.

این البته ویژگی اثر کمدی است که در گیشه خوب عمل می‌کند، به شرط اینکه چند ویژگی دیگر را نیز رعایت کند.

یکی از این ویژگی‌ها استفاده از چهره‌های مطرح است که مسعود اطیابی در «تگزاس3» به خوبی آن را در نظر گرفته است.

ژاله صامتی، پژمان جمشیدی و سام درخشانی چهره‌هایی‌اند که حضور آنها در آثار سینمایی تقریبا تضمین‌کننده‌ی فروش است و تگزاس3 نیز از حضور آنها بهره برده است.

این مورد البته واکنش برخی منتقدان را نیز در پی داشت. رضا صدیق، منتقد سینما در برنامه «هفت» گفت: «تگزاس3 یک فیلم ضدملی، سخیف و مثل زالویی است که سابقه حرفه‌ای بازیگرانی که سال‌ها تلاش کرده‌اند را ارتزاق می‌کند تا بفروشد.»

تا حدودی البته این امر قابل درک است؛ به این دلیل که سینما اساسا رسانه‌ای است که چهره‌ها در آن نقش محوری دارند. البته به شرطی که استفاده از چهره‌ها به جا باشد و اصطلاحا بازیگران در آن هدر نروند.

این هدر رفتن به این معناست که حضور چهره‌ها صرفا به واسطه شناخته‌شدگی و سابقه‌شان باشد نه به این دلیل که توانایی آنها برای ایفای نقش بیشتر و منطبق‌تر با آن است.

در تگزاس3 البته این مورد کمتر صدق می‌کند. زوج اصلی فیلم یعنی پژمان جمشیدی و سام درخشانی معمولا موفق ظاهر شده‌اند.

از سریال «پژمان» گرفته تا «خوب، بد، جلف» این دو چهره در تکمیل یکدیگر به خوبی نقش خود را ایفا کرده‌اند. این نشان می‌دهد که حضور آنها در تگزاس3 صرفا از جهت چهره بودن آنها انجام نشده است.

توانایی آنها در ایفای نقش بصورت مکمل در موقعیت‌های مقابل یکدیگر عامل موفقیتشان است. در تگزاس3 پژمان جمشیدی و سام درخشانی دقیقا همانجایی‌اند که باید باشند.

این امر درمورد سیدجواد هاشمی نیز صدق می‌کند. هاشمی نیز مثل درخشانی و جمشیدی دقیقا در جایی ایفای نقش می‌کند که باید باشد.

سابقه او در آثار جنگی‌کمدی مثل «اخراجی‌ها» پیشینه‌ای شده تا بار دیگر او را در این نقش ببینیم اما این بار با شوخی‌های بیشتر.

اگر در اخراجی‌ها او شخصیت جدی داستان بود این بار در شوخی‌ها و لحظات طنز حضور فعال‌تری دارد و همین تفاوت باعث شده از یکنواختی و تکراری بودن این شخصیت جلوگیری شود.

به این ترتیب همین تکراری بودن نقش‌ها نیز می‌تواند در ذهن مخاطب تبدیل به نوعی شوخی شود. تا آنجا که در بخش‌هایی از فیلم انتظار داشتیم با این موضوع نیز شوخی صورت گیرد.

اما بجز این بازیگران، شاید بتوان موضوع هدر رفتن را درمورد برخی دیگر درست دانست. «گابریلا پتری»، بازیگر برزیلی اثر یعنی ایفا کننده نقش کاراکتر «آلیس»، تنها عطف به قسمت‌های پیشین فیلم در این اثر حضور دارد.

شاید در قسمت‌های پیشین فیلم حضور یک بازیگر برزیلی در فیلم بخش مهمی از خلأ داستان را پر می‌کرد اما در تگزاس3 انگار این امر وجهی ندارد و تنها به واسطه پیوستگی داستانی با قسمت‌های پیشین این بازیگر همچنان در فیلم هست.

این انتقاد از طرف برخی به آثار دیگر و سریال‌های تلویزیونی دنباله‌دار نیز وارد می‌شد. از جمله حضور شخصیت‌های «سارا و نیکا» در سریال پایتخت که چون در فصل ابتدایی فیلم بودند، در فصلهای بعدی نیز حضور یافتند.

این در حالی است که تمام سکانس‌های تگزاس3 در ایران فیلمبرداری شده است. اینکه «آلیس» همسر «ساسان» با بازی سام درخشانی است و برادرش در خارج از کشور به گروگان گرفته شده شاید نتوانسته حضور بازیگری با اوضاع متفاوت از دیگربازیگران را توجیه کند.

همه این شرایط می‌توانست به یک شخصیت اهل ایران اختصاص یابد و لطمه‌ای به اصل داستان نخورد. جز اینکه پیوستگی آن به قسمت‌های پیشین در این صورت از بین می‌رفت.

شوخی با نیروهای امنیتی

یک ویژگی دیگر فیلم که پیش از این در فیلم «جوجه‌تیغی» هم دیده بودیم شوخی با نیروهای امنیتی است. موضوعی که البته با حساسیت بالایی همراه است اما در صورتی که به خوبی انجام شود نتیجه‌بخش خواهد بود.

این امر در «جوجه‌تیغی» با بازی هادی کاظمی به خوبی ایفا شد و توانست لحظات طنز قابل قبولی بسازد اما در تگزاس3 به نظر می‌آید کمی از حد قابل قبول پایین‌تر است.

اولا این حجم از دست‌وپا چلفتی بودن یک نیروی امنیتی از قابل‌باور بودن اثر کاسته است و همراهی مخاطب را برنمی‌انگیزد.

ثانیا تعداد لحظات طنزآمیز و اصطلاحا شلوغی آن و فشرده شدن آن در یکی از شخصیت‌های فیلم نوعی یکنواختی را ایجاد کرده است. به ویژه اینکه تعداد زیادی از این شوخی‌ها به ورطه «لوس» بودن نیز کشیده شده‌‌اند.

اما به هر حال پا گذاشتن در این عرصه خود ارزشمند است و نشان می‌دهد فیلمسازان به محیط‌های تازه‌تر نیز پا می‌گذارند و بنا بر تکرار مکررات نیست.

ضمن اینکه شوخی با نیروهای نظامی و امنیتی از حساسیت بالایی نیز برخوردار است. این تلاش به خودی خود ستودنی است.

ابتذال؟

موضوع مهمی که بیشتر درمورد آثار کمدی سینما نیز مطرح می‌شود، موضوع «ابتذال» است. اصلا یک فیلم کمدی چه فیلمی است؟ آیا اینکه اثری صرفا مردم را بخنداند کافی است؟ یا اینکه خنداندن صرف خالی از ارزش است.

رضا صدیق در همان برنامه هفت در این مورد گفت: «کمدی از نگاه کلاسیک و فلسفه ارسطو باید سه ویژگی داشته باشد: یک آگاهی‌دهنده باشد، دوم باید بتواند بخش انباشته شده ذهن جامعه را تخلیه کند و سوم اینکه بعد از تماشا منبسط‌گر ذهن باشد.»

این نگاه البته رگه‌هایی از نخبه‌گرایی و در اصطلاح مطالعات فرهنگی «لیویسیسم» را در خود دارد. یعنی صرف خنداندن برای یک اثر کمدی کافی نیست و باید نوعی آموزندگی نیز در آن باشد.

گذشته از اینکه این نوع آموزندگی را می‌شد در بخش‌هایی از تگزاس3 دید اما این نگاه که در هر اثر سینمایی به دنبال یک نکته آموزنده باشیم شاید برآمده از نگاه جزئی به سینماست.

اگر رسانه‌ی سینما را بصورت یک کل در نظر بگیریم، در این کلیت هم آثاری برای خنداندن جای دارند و هم آثاری برای گریاندن و تلنگر زدن و... .

نگاه جزئی به سینما باعث می‌شود هر اثر در خلا بررسی شود و ارتباط و تکمیل‌کنندگی آن با دیگر آثار سینمایی در نظر گرفته نشود.

همچنین تکمیل‌کنندگی رسانه‌ی سینما با دیگر رسانه‌ها نیز باید در نظر گرفته شود. آیا اینکه یک اثر سینمایی نکات آموزنده کمتری دارد به این معناست که جامعه را به سمت شوخی‌‌های سطحی سوق داده است؟ یا اینکه تنها از سینما چنین استفاده‌ای می‌شود؟

بینندگانی که بدنبال آثار آموزنده‌تر باشند در انتخاب فیلم مختارند و این موضوع می‌تواند از طریق دیگر آثار سینمایی یا دیگر رسانه‌ها جبران شود.

همان گونه که در محیط شهربازی لزوما به دنبال آموزندگی نیستیم و این امر را در محیط‌های دیگری دنبال می‌کنیم.

اطیابی در فیلم تگزاس3 به هر ترتیب توانسته بازهم اثر خوش‌گیشه‌ای بسازد اما مواردی مثل هدر رفتن بازیگران، تم شوخی‌های تکراری و پیچیدگی‌های داستانی از یک جنس، باعث شده است این اثر را اثر شسته‌رفته‌ای تلقی نکنیم.

برطرف کردن این موارد می‌تواند اثر بهتری به مخاطب ارائه کند. گرچه مخاطب ایرانی کمدی‌پسند است و این ایرادات مگر در صورت درشت بودن خیلی به چشم او نمی‌آید.

ارسال نظر: