درباره بهترین فیلم جشنواره فجر چهلویکم
سیمرغ بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر امسال نیز بر فراز «سینمامتروپل» به پرواز در آمد. اما باید دید ویژگی این اثر چه بوده که مورد توجه منتقدان قرار گرفته و آن را با عبارت «یک فیلم به تمام معنا» توصیف کردند.
نسیم آنلاین؛ محسن خسروی: سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فجر هم شکار «سینمامتروپل» شد. فیلمی از حالوهوای آبادان تحت محاصره ارتش بعثی عراق که حول محور یک سینما به همین نام میچرخد. در جایجای فیلم شاهد عناصر نمادین هستیم. این تنها فیلمی درمورد یک برهه تاریخی خاص نیست. «سینمامتروپل» نمایانگر رسالت سینما و هنر است. روایتی که همین امروز نیز در سینمای ما جاری است و بعد از دیدن فیلم، بیننده هیچگونه جدایی میان خود و زمان وقوع اتفاقات فیلم احساس نمیکند. گرچه روایت فیلم مربوط به سالهای جنگ تحمیلی باشد. «سینمامتروپل» علاوه بر ساخت درست، از جمله فیلمهایی است که «حرف»های مهمی دارد. یعنی مخاطب بعد از ترک صندلی سینما احساس نمیکند که وقت خود را صرفا برای ساعاتی فراغت صرف کرده است.
درکنار صحنههای کمدی که دقیق و درست هم جایگذاری شده بودند، این اثر حرفهای بسیار جدی برای گفتن دارد. روایت از یک دامنه آغاز میشود و آرامآرام شیب آن بیشتر میشود تا میرسد به نقطه آخر که همان قله فیلم است. در این قله است که بیننده احساس میکند میتوان با دید بلندتری به سینما و هنر نگاه کرد. درکنار این موضوع، برای معرفی درست برخی چیزها باید از خودشان خواست تا خود را معرفی کنند و در این داستان، در حقیقت سینما خودش سینما را معرفی میکند.
ماجرای «سینمامتروپل» درباره سینمایی به همین نام در شهر آبادان است که در زمان جنگ تحمیلی و محاصره آبادان بهعنوان تنها سینمای فعال به حیات خود ادامه میداد. اما این فیلم محدود به سینما نیست و بهطور کلی به مقوله «هنر» نیز پرداخته اما سینما موضوع محوری آن است. «سینمامتروپل» از اهمیت سینما میگوید؛ آنجا که در شرایط جنگ و محاصره، چند جوان علاقمند در شهر آبادان شروع به راهاندازی مجدد سینما میکنند. آنجا که وقتی زیر بمب و خمپاره از مسئول مربوط میخواهند مجوز این کار را به آنها بدهد، جواب میشنوند که در این شرایط سخت، فعلا راهاندازی سینما اولویت ندارد. روند فیلم اما کمکم نشان میدهد که این داوری صحیح نیست.
شرایط محاصره آبادان در جنگ تحمیلی شاید شرایط ما در همین روزهاست. نمادپردازی در این فیلم به خوبی صورت گرفته است. عناصر موجود در فیلم مابهازای معنایی دارند و نباید معنای آنها را محدود به چارچوب فیلم کرد. شاید در این اثر آبادان همان ایران است و «سینمامتروپل» همان سینمای امروز ما. تکاپوی چندجوان و رفیق قدیمی برای کمک به مقاومت از طریق سینما در قسمتی از فیلم به اوج خود میرسد. زمانی که سربازان اسیرشده عراقی را به سینما انتقال میدهند و فیلم زنان و کودکان قربانی حمله این کشور را برایشان پخش میکنند. سپس با درخواست آنها برای پخش فیلمهای دیگر مواجه میشوند و انتهای سکانس به جایی میرسد که جوانان سینماگر و اسرای عراقی با هم رفتار چارلیچاپلین در فیلم «عصرجدید» را تقلید میکنند. افسر عراقی دیگر که با خشونت میخواهد از این اتفاق جلوگیزی کند نیز موفق نمیشود. اینجاست که سینما در وضعیت بحرانی فیلم، نزدیککننده دلها و پایانبخش کینهها و عداوتهاست.
در بخش دیگری از داستان شاهد ممیزیهای محتوایی در فیلمهای سینما هستیم. بخشی که سازندگان فیلم به خوبی توانستهاند حرفهای امروز را در قالب اتفاقات دیروز بیان کنند. جایی که مامور نظارت محتوایی فیلم در ابتدای ورودش حرفهایی میزند که ممکن است خیلی آشنا باشد. او از اینکه امروز در شرایط جنگ و محاصره هستیم و وضعیتمان عادی نیست سخن میگوید. بر همین اساس در ممیزی فیلمها سختگیری و تاحدی «بدقلقی» میکند و تلاش این چند جوان برای «کنار آمدن» و «سازگاری» با شرایط ممیزی قابل توجه است. آنها شرایط سخت تغییر در فیلمها را به جان میخرند و قسمتهای غیرقابل پخش را با تحمل مشقتها و ضررهای مالیاش حذف میکنند. شرایطی که شاید تعریضی باشد به ممیزیها و تیغ سانسوری که امروز نیز در سینما وجود دارد.
اما نقطه اوج فیلم قسمتی است که سینما محلی میشود برای دفاع از شهر. جایی که به وسیلهی آن به دشمن گرای غلط میدهند. در این بخش از فیلم، دشمن مشغول بمباران سینماست و از مشخص شدن محل شلیک خمپارههایش غافل. بدین ترتیب سینما، سپر بلای مردم میشود و از این طریق به دفاع از کشور میپردازد. اما مابهازای مفهومی این بخش از فیلم بیشتر قابل توجه است. در نهایت حرف این سکانس این است که سینما هرگز بیهوده یا تفننی نیست و در مواقع حساس نقش بیبدیلی دارد. در گوشهای از این سکانس وقتی صحبت از چرایی انتخاب سینما به عنوان این سپر دفاعی سوال میشود، جواب میآید که جای دیگری نمانده؛ مدرسه، پالایشگاه، بیمارستان و... را پیش از این بمباران کردهاند. حرف این بخش از فیلم نیز برای بیننده اهل تعمق مشخص است. مدرسه مَجاز از نوعی نظام آموزش و پرورش، پالایشگاه بخشی از نظام اقتصادی و بیمارستان بخشی از نظام بهداشت کشور است و سینما میتواند به آنها کمککننده باشد. در واقع این قسمت از فیلم اهمیت سینما را در تراز دیگر نهادها قرار میدهد و دائما مخاطب را متوجه این اهمیت میکند.
سینما جایی است که خلافکار قدیم یا همان «نادرآپاراتچی» را چنان به راه میآورد که تبدیل به یکی از قهرمانان فیلم میشود و در نبرد تن به تن با عامل نفوذی دشمن قرار میگیرد. جایی است که زن بیوهی قصهی ما با کارکردن در بوفهاش لقمهای نان در میآورد. جایی که نقاش قصهی ما پوستر فیلم را نقاشی میکند و گروه موسیقی شهر از طریق نواختن تیتراژ آغاز فیلم، استعداد خود را شکوفا میکنند. البته این موارد نیز از تیغ سانسور در امان نمیماند و مامور نظارت محتوایی هم با نصب نقاشی پوستر و هم با گروه موسیقی مخالفت میکند. این فیلم به خوبی نشان میدهد که سینما محل تلاقی چند هنر و شغل و کسبوکار است و البته این چند هنر نیز از ممیزیها در امان نیستند. باید توجه داشت که ممیزی به خودی خود امری طبیعی در سینماست و سینمای بدون ممیزی وجود خارجی ندارد اما شاید تعریض فیلم به سختگیریهای اضافی یا بیش از اندازهی معمول باشد.
درنهایت اتصال روایت «سینمامتروپل» به وضعیت امروزی آن است که پایانبندی فیلم را میسازد. همان ساختمان نیمهکارهای که دوم خردادماه امسال فروریخت، روی «سینمامتروپل» ساخته شده بود. تیتراژ فیلم، راهاندازی پرده و پروژکتور در محل آوارهای متروپل است که همچنان حیات «سینمامتروپل» را نشان میدهد و انگار میخواهد بگوید که «سینمامتروپل» یا در بیان نمادین «سینما» همچان زنده است و نفس میکشد و آوارهای چندتنی نیز نمیتواند آن را متوقف کند.. این حرف در بخش پایانی فیلم به خوبی هرچه تمامتر زده شد. جایی که پرده سینما براثر بمباران آتش میگیرد اما پخش فیلم توسط پروژکتور روی دیوار پشت پرده ادامه مییابد و از بین رفتن پرده روند پخش آن را قطع نمیکند. یعنی سینما از جنس نور است و از بین رفتنی نیست. نقطه اوج تکریم و تجلیل سینما در فیلم همینجاست. جایی که بمب و خمپاره و باروت و آتش نمیتواند حیات سینما را متوقف کند و آن را از نفس بیندازد.
در این اثر شاهد یک ابتکار دیگر هستیم. در جریان ماجرا یکی از شخصیتها فیلم دوربینی در دست دارد و گاه به گاه دوربین اصلی فیلم، از لنز آن وقایع را نشان میدهد. این رفت و برگشت به دوربین قدیمی و قاب اصلی فیلم بیهوده نیست و به نوعی جریان داشتن ماجرا در زمان کنونی ما را میرساند و به نظر میآید داستان از پس بیان این مفهوم به خوبی برآمده است. انگار فیلم میخواهد به مخاطب بگوید که وقایع گذشته که با دوربین قدیمی با کیفیت پایین گرفته شده امروز نیز در جریان است و فردا نیز ایضا در جریان خواهد بود. این تکنیک فیلم را از رکود در گذشته به خوبی بیرون کشیده و در زمان حال جاری ساخته است.
«سینمامتروپل» خالی از شعار است. مخاطب با شخصیتهای فیلم احساس نزدیکی دارد و خود را با آنها غریبه نمیپندارد. باوجود نقاط منفی شخصیتی در کاراکترها، بیننده نسبت به آنها احساس شفقت دارد. اتفاقات طنزآمیز فیلم هم تماشای آن را علیرغم طولانی بودنش دلپذیرتر کرده است. «سینمامتروپل» فیلم متشخصی است و هیچ کدام از قسمتهای فیلم از جریان کلی بیرون نزده است. طنز و عشق و حماسه در هم آمیخته و هرکدام به اندازه در آن به کار رفته است. بیهوده نیست که برخی منتقدان آن را «یک فیلم به تمام معنا» نام نهادند. در نهایت این سیمرغ بلورین بهترین فیلم بود که تاییدی بر آن شد و حق تجلیل این اثر هنری را ادا کرد.