متن کامل اسناد طبقه بندی شده دولت آمریکا درباره برنامه هستهای اسرائیل
به گزارش پایگاه "ایران هستهای" دولت آمریکا بخشهایی از اسناد طبقهبندی شده وزارت دفاع، خارجه، کاخ سفید و سازمان سیا را که به تشریح چگونگی موافقت آمریکا با تسلیح اسرائیل به سلاح هستهای اختصاص دارد منتشر کرد
پایگاه خبری تحلیلی ایران هسته ای نوشت:
گزارش زیر، روایت روزنامه صهیونیستی هاآرتص در روز 9 شهریور 1393 (31 اوت 2014) از این اسناد است که حاوی نکات بسیار مهمی است .
اسنادی که به تازگی از حالت محرمانه خارج شده است نشان می دهد آمریکا چطور با برنامه هستهای رژیم صهیونیستی موافقت کرد .
این اسناد تماس های بین واشنگتن و بیت المقدس را در اواخر دهه 1960 نشان می دهد زمانی که برخی آمریکا یی ها بر این باور بودند گزینه هستهای رهبران عرب را مهار نمی کند بلکه یک رقابت تسلیحات هستهای را بر می انگیزد .
دولت اوباما این هفته اسنادی را پس از 45 سال از حالت طبقه بندی شده خارج کرد که در آن تماس های بین بیت المقدس و واشنگتن بر سر توافق آمریکا با وجود یک گزینه هستهای اسرائیلی ثبت شده است. هیات امنیتی بین سازمانی (ISCAP) که مسئول از طبقه بندی خارج کردن این اسناد است، چندین دهه در برابر فاش کردن اسرار برنامه هستهای اسرائیل خودداری کرده بود .
این اسناد نشان می دهد دولت آمریکا در آستانه دیدار ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت این کشور با گولدا مئیر نخست وزیر وقت اسرائیل در سپتامبر 1969 در کاخ سفید چه اقداماتی کرد، در حالیکه با خودداری اسرائیل از امضای پیمان منع تولید و تکثیر تسلیحات هستهای، خودداری از پذیرش بازرسی آمریکا یی ها از مرکز هستهای دیمونا، و مقاومت در برابر شرط انتقال جت های جنگنده به اسرائیل در ازای توافق برای چشم پوشیدن از تسلیحات هستهای مواجه شد. قرار بود اسرائیل در ازای چشم پوشی از این تسلیحات موشک های راهبردی زمین به زمین اریحا را دریافت کند که «قادر بود به پایتخت های عربی» البته «نه همه پایتخت ها» برسد .
این مقامات -یعنی وزرای کابینه و مشاوران ارشد که این اسناد را نوشتند- گام به گام از طرح بلندپروازانه برای جلوگیری از هستهای شدن اسرائیل عقب نشستند، تا اینکه نهایتا در یک مکاتبه داخلی (متن مذاکرات نیکسون و مئیر هنوز محرمانه است)، با به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان «یک کشور در آستانه هستهای» توافق کردند .
در واقع بر اساس این اسناد آمریکا ، دولت نیکسون یک آستانه دوگانه را برای اقدام اسرائیل تعریف کرد که شامل پیش رفتن از یک «گزینه تکنیکی» به یک «دارنده» تسلیحات هستهای بود .
آستانه اول داشتن «قطعات تسلیحات هستهای بود که خاصیت انفجاری خواهند داشت» و تبدیل آنها به بخشی از فهرست اقلام عملیاتی نیروهای دفاعی اسرائیل .
آستانه دوم تایید علنی ظن بین المللی و ظن کشورهای عربی به طور مشخص درباره وجود تسلیحات هستهای در اسرائیل بود. این کار با آزمایش و «علنی کردن واقعیت وجود تسلیحات هستهای» صورت می گرفت .
مقامات دولت نیکسون در آستانه مذاکرات او با مئیر، به وی توصیه کردند در برابر برنامه هستهای اسرائیل مقاومت کند و در صورتی که بتواند در این خصوص با اسرائیل به توافق برسد، از تلاش ها برای بازداشتن اسرائیل از دستیابی به موشک های پانصد کیلوگرمی با کلاهک های یک تنی که در کارخانه مارسل داسالت ساخته می شد، خودداری کند .
منشا ابهام هستهای
سیاست ابهام هستهای اسرائیل -به معنای اینکه به علل دفاعی از انکار داشتن این تسلیحات خودداری می کند و تاکید می ورزد استفاده از آنها یک «گزینه» است- طبق این اسناد منتشر شده، ظاهرا نتیجه تفاهم بین نیکسون-مئیر بوده است .
تصمیم انتشار این اسناد در ماه مارس گرفته شد اما کمتر از یک هفته قبل هیات امنیتی بین سازمانی اسناد محرمانه آن را اعلام کرد. ریاست این هیات را نماینده رئیس جمهور بر عهده دارد و اعضای آن مقاماتی از وزارت خارجه، وزارت دفاع، وزارت دادگستری و نیز مسئولان اطلاعاتی از بایگانی ملی هستند (جایی که این اسناد در آنجا نگهداری می شود.)
اسنادی که از حالت طبقه بندی خارج شده است، صرفا به رخدادهای 1968 و 1969 یعنی پایان دوره لیندون جانسون و لوی اشکول رئیس جمهور و نخست وزیر وقت آمریکا و اسرائیل و آغاز دوره نیکسون باز می گردد. در بین این اسناد ماهیت تعیین کننده روابط شخصی رئیس جمهوری چون اوباما و نخست وزیری چون بنیامین نتانیاهو، روابط بین روند دیپلماتیک «زمین در برابر صلح»، تضمین های آمریکا درباره امنیت اسرائیل در زمان صلح، تامین اسلحه برای اسرائیل و وضعیت هستهای اسرائیل، و توانایی کشوری چون ایران برای پیش رفتن تدریجی به سمت تسلیحات هستهای و ماندن در آستانه تسلیحات هستهای نظامی نیز وجود دارد .
در بین اسنادی که این هفته فاش شد، یک سند را مقام ارشدی در دولت نیکسون نگاشته است که عضو گروه کاری بود که هنری کسینجر مشاور امنیت ملی آن را اداره می کرد و به بررسی ماهیت برنامه تسلیحات هستهای اسرائیل موسوم به «NSSM40» می پرداخت. وجود این سند و عنوان آن در دسترس است اما محتوای آن تا کنون محرمانه مانده است .
این سند در یک گروه محرمانه از جمله ویلیام پی راجرز وزیر خارجه، مالوین لایرد وزیر دفاع و ریچارد هلمز مدیر سیا و با آگاهی ژنرال ایرل ویلر رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا توزیع شد. در این خصوص نیکسون به کسینجر دستور داد هیاتی از کارشناسان را با ریاست جوزف سیسکو مشاور وزیر خارجه تشکیل دهد .
از این کارشناسان خواسته شد ارزیابی اطلاعاتی خود را درباره ابعاد پیشروی اسرائیل به سمت تسلیحات هستهای ابراز و گزینه های سیاسی جایگزین را درباره اسرائیل تحت شرایط زیر ارائه کنند :
در نظر بگیرند که دولت ملزم است که به تعهد دولت جانسون برای ارائه پنج جت فانتوم به اسرائیل وفادار بماند، روند دیپلماتیک از طریق راجرز ادامه داشته باشد، و مطالبات رسیدن به منع تولید و تکثیر تسلیحات هستهای در سطح جهان ظرف یک سال .
همه اینها در حالی بود که اسرائیل همزمان در جنگی فرسایشی در کانال سوئز با مصر گرفتار بود .
جالب ترین بخش این سند 107 صفحه ای، به اختلافات داخلی در دولت آمریکا بر سر نوع رویکرد لازم در برابر اسرائیل -یعنی فشار یا ترغیب- می پردازد. راجر دیویس مشاور سیسکو این موضوع را در پیش نویس سند وزارت خارجه آمریکا مطرح کرده است. دیویس همچنین سناریوی گفت و گو و تقابل با اسحاق رابین سفیر اسرائیل در واشنگتن را مطرح کرد .
این اسناد نمونه های اعجاب انگیزی از سیاست های سازمان دهی شده هستند. البته رویکرد وزارت امور خارجه آمریکا به شکل غیرمنتظره ای با نرمش بیشتر همراه بود. این وزارتخانه از بیم ایجاد مانع بر سر تلاش های دیپلماتیک راجرز در صورت پافشاری اسرائیل بر مواضع خود، با تحریم ها و تهدیدها مخالفت می کرد. دیویس می نویسد: «اگر ما در ارتباط با مسئله هستهای به استفاده از گزینه حداکثری روی بیاوریم، ممکن است دیگر اهرم لازم را برای کمک به پیشبرد مذاکرات صلح نداشته باشیم.»
دو شاخه فعال در پنتاگون یعنی شاخه غیرنظامی به ریاست «مِلوین لِرد» و معاون او «دیوید پاکارد» (از شرکای شرکت رایانه ای هیولت - پاکارد آمریکا که با فروش قبلیِ ابر رایانه ساخت کنترل دیتا» به اسرائیل مخالفت کرده بود، زیرا بیم آن داشت که از این رایانه در برنامه هستهای استفاده شود) و همچنین مشاوران آنها در سیاستگذاری؛ در کنار شاخه نظامی پنتاگون به ریاست ژنرال ویلر، بیشتر ستیزه جو بودند. «لِرد» کاملاً توصیه «پل وارنکه» معاون وزیر دفاع آمریکا در دولت جانسون را که به پایان دوره فعالیت خود نزدیک می شد، پذیرفت؛ وارنکه پیشنهاد داده بود از تحویل جنگنده های فانتوم به عنوان اهرم برای گرفتن امتیازات گسترده از اسرائیل در مسئله هستهای استفاده شود .
همتای پاکارد در وزارت امور خارجه آمریکا یعنی الیوت ریچاردسون، معاون راجرز، نیز در ملاحظات نسبت به اسرائیل با پاکارد هم عقیده بود. با وجود این، انتصاب «سیسکو» به جای مقامی از دایره راهبردی وزارت امور خارجه آمریکا که با پنتاگون توافق داشت، باعث شد توصیه مقامات، جای خود را به موضع متعادل تری نسبت به اسرائیل دهد .
داخل دولت آمریکا نیز بحث هایی بر سر میزان پیشرفت اسرائیل در دستیابی به سلاح هستهای وجود داشت. وزارت امور خارجه آمریکا که به سازمان اطلاعات مرکزی این کشور (سیا) متکی بود، قویاً به شواهد تردید داشت و نظر به ناتوانی در گردآوری اطلاعات، از جمله در بازدیدهای سالانه از تأسیسات دیمونا، شواهد را کم اهمیت توصیف می کرد. در خصوص شواهد محکم مبنی بر اینکه اسرائیل، سلاح هستهای ساخته است، دیویس می نویسد: «به اعتقاد ما، این گام نهایی چیزی است که حزب «اتحاد کارگری» اسرائیل قصد داشت از آن اجتناب کند. با وجود این، عزم راسخ برای حفاظت از ملت یهود این احتمال را ایجاد می کند که اسرائیل بخواهد سلاح نهایی را برای زمانیکه احتمالاً امنیت اسرائیل دوباره به طور جدی تهدید می شود، حفظ کند ».
وزارت دفاع آمریکا بر اساس دستگاه اطلاعاتی خود، با قطعیت بیشتری در ارزیابی هایش اعلام کرد که اسرائیل هم اکنون تسلیحات هستهای در اختیار دارد یا اینکه در مدت چند ماه چنین جنگ افزارهایی را در اختیار خواهد داشت .
به گفته آمریکا یی ها، «رابین» با روحیه نظامی و تجربه خود از مذاکرات پیشین با دولت جانسون در زمینه تحویل گرفتن تسلیحات (اسکای هاوک و بعداً فانتوم)، مهره کلیدی اسرائیلی ها در این گفتگوها بود. این در شرایطی بود که تصمیم گیری ها در قدس بر عهده مئیر، موشه دایان وزیر دفاع و «ابا ایبان» وزیر امور خارجه و همکاران آنها بود؛ آنها نیز چندان خوشحال نبودند که «رابین» ابتدا مواضع «شخصی» خود را اعلام می کند و سپس به دنبال تأیید گرفتن از بیت المقدس است .
دولت های جانسون و ریچارد نیکسون اینگونه نتیجه گیری کردند که در گفتگوها رابین، به شیوه ای «هم تلویحی و هم آشکار» اعلام شد که «اسرائیل به دو علت خواستار تسلیحات هستهای است: نخست برای بازداشتن اعراب از حمله به اسرائیل؛ و دوم اینکه در صورت شکست خوردن بازدارندگی و قرار گرفتن اسرائیل در ورطه سرنگونی، بتواند اعراب را در نبرد هستهای و آخرالزمانی نابود کند.»
به گفته آمریکا یی ها، تناقض این موضع گیری در آن بود که اسرائیل، «به نیرویی هستهای نیاز داشت که برای عموم شناخته شده و به طور کلی آسیب ناپذیر باشد، به بیان دیگر اسرائیل باید توانمندی ضربه دوم داشته باشد. اسرائیل هم اکنون سرگرم ایجاد چنین قوایی و توسعه زرادخانه های مستحکم برای موشک های اریحا است». با وجود این، «بازداشتن سران عرب و قطعاً فدایی ها، زمانیکه خود آنها اساساً نمونه ای از نیروهای غیرمنطقی به شمار می روند، واقعاً امکان پذیر نیست. نظریه بازدارندگی هستهای که (در رابطه) بین آمریکا و شوروی سابق کاربرد داشت، مستلزم واکنش منطقی به اقدام تحریک آمیز است که به نوبه خود، با وجود دولت ها و جوامعِ اصولاً با ثبات امکان پذیر خواهد بود. بنابراین، این فرضیه در خاور نزدیک، کاربرد به مراتب کمتری خواهد داشت .
چهار سال پیش از آغاز جنگ یوم کیپور در اکتبر سال 1973میلادی و تمسخرِ عمومی انوار سادات رئیس جمهور مصر، دولت ریچارد نیکسون نوشته بود اسرائیل، «هرگز نمی تواند این را منتفی بداند که یکی از حاکمان بی منطق عرب ممکن است با اعتقاد به اینکه می تواند لطمه اساسی به اسرائیل وارد کند، حاضر به پذیرفتن زیان های گسترده باشد.»
سیسکو و مشاوران او نگران این بودند که تهدید به قطع کردن تحویلِ تسلیحات نظامی، «ممکن است اسرائیل را با فشار روانی و نظامی برای اقدام هر چه سریعتر در جهت (دستیابی) به تسلیحات پیچیده ای روبرو کند، که ما قصد داریم از آن پرهیز کنیم.»
طبق اسناد، دولت نیکسون اعتقاد داشت دستیابی اسرائیل به تسلیحات هستهای، کشورهای عربی را ترغیب خواهد کرد که خودشان نیز تا ده سال دیگر از طریق امضای قراردادهای خصوصی با دانشمندان و مهندسان اروپایی، چنین تسلیحاتی را به دست آورند. افزون بر این، «جامعه عرب عمیقاً باور دارد که حل و فصل مشکلات تنها زمانی میسر است که نوعی برابری قدرت با اسرائیل وجود داشته باشد. بر اساس این اسناد، حمله «کامیکازی» (انتحاری) به تأسیسات دیمونا را نمی توان منتفی دانست.»
مشاوران نیکسون اینگونه نتیجه گیری می کنند که با در نظر گرفتن همه جوانب، «ما نمی توانیم اسرائیلی ها را به نابود کردن اجزاء و عناصر طراحی وادار کنیم، چه رسد به اینکه از آنها بخواهیم دانش فنی در ذهن افراد یا استعداد موجود کنونی برای اقدام فوری و بداهه پردازی را از بین ببرند». دیویس در ماه ژوئیه، دو ماه پیش از دیدار نیکسون و مئیر می نویسد، بنابراین، از میان دو گزینه ناخوشایند، موافقت با اینکه اسرائیل بتواند «گزینه فنی» را برای تولید تسلیحات هستهای، «حفظ کند»، بهتر است .
دیویس در ادامه می نویسد: «اگر اسرائیلی ها تمایل داشته باشند که در زمینه هستهای با ما دیدار داشته باشند، اما از نظرشان در خصوص موشک های اریحا کوتاه نیایند، می توانیم از موضع خود عقب نشینی و بر پرتاب نشدن موشک ها و همچنین تعهد اسرائیلی ها به سری نگه داشتن تولیدات جدید خود پافشاری کنیم.»
این ملاحظات راهبردی در کنار ملاحظات سیاسی، مجاب کننده بود. پیش نویسِ تسلیم شدن بدون قید و شرط مئیر که در نخستین ماه فعالیت او و بدون اطلاع وی در پنتاگون تنظیم شده بود، کنار گذاشته شد؛ بدین ترتیب گزینه ابهام (هستهای اسرائیل) متولد شد و تا زمانیکه دولت اوباما بنا به دلایلی (یا به شکل ناخواسته) آنها را فاش کند، به شکل محرمانه در اسناد به حیات خود ادامه داد .