برای یک زندگی معمولی
پرسشی از عملکرد یک جبههی سیاسی تازه تشکلیافته
در روزهای گذشته تقریباً تمام گروههای سیاسی رسمی درون نظام علیه جنایات رژیم صهیونیستی موضعگیری کردهاند. در این میان سکوت یک گروه نوظهور سیاسی که پس از پاییز 1401 سازمان یافت، محل پرسش است.
نسیمآنلاین: بیش از یک هفته از آغاز عملیات فلسطینیها علیه اشغالگران صهیونیست میگذرد. در مقابل نیز اشغالگران در پاسخ به این عملیات، دست به کشتار مردم غزه زدهاند. این درگیریها با واکنشهای متعددی از جانب گروههای سیاسی ایرانی مواجه شد. واکنشهایی که میتوان آن را به نوعی اتحاد همۀ جریانهای سیاسی رسمی درون ایران در مقابل رژیم صهیونیستی دانست. در این میان اما عملکرد یک جریان سیاسی نوظهور تأملبرانگیز و محل پرسش است.
یکشنبه شانزدهم مهرماه، خبر عملیات مقاومت اسلامی در فلسطین علیه رژیم صهیونیستی در روزنامههای رسمی کشور بازتاب گستردهای داشت. بهجز روزنامهها و رسانههای رسمی، فعالان سیاسی نیز بیتفاوتی از کنار این اتفاق نگذشتند. اگرچه مواضع افراد و گروههای سیاسی مختلف متکثر بود، اما تقریباً همگی عملیات مقاومت اسلامی را پاسخی به تجاوز و اشغالگری رژیم صهیونیستی دانستند و ریشۀ هرگونه خشونت و جنگ را اقدامات این رژیم خواندند. البته همچنان اختلافات دربارۀ کیفیت عملیات مقاومت اسلامی و نحوۀ مقابله با رژیم صهیونیستی پابرجاست. بهعنوان مثال برخی فعالان و گروههای سیاسی در مواضع خود ضمن محکومت رژیم صهیونیستی و مقصر دانستن آن، تلویحاً مقاومت اسلامی را نیز بابت هدف قرار دادن آنچه «غیرنظامیان» صهیونیست میخوانند محکوم کردند.
در حالی که جریانهای اصولگرا، اصلاحطلب و فعالان سیاسی عدالتخواه در موضعی تقریباً یکسان جنایتهای رژیم صهیونیستی را محکوم کردند، برخی فعالان سیاسی که پس از اغتشاشات پاییز 1401 به صحنۀ سیاسی کشور اضافه شدند مواضعی متفاوت نسبت به درگیریهای اخیر میان مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی اتخاذ کردند. این مواضع را میتوان در سه دسته تقسیمبندی کرد؛ برخی از این فعالان کاملاً از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، برخی بر محکومیت نظام جمهوری اسلامی بهعنوان عامل آغاز درگیریها میان حماس و اسرائیل متمرکز شدهاند و عملیات روز شنبۀ حماس را عملیاتی تروریستی میخوانند و برخی نیز در قبال درگیریهای اخیر کاملاً سکوت کردهاند.
بهطور کلی افراد و گروههای فعال در اغتشاشات سال گذشته چند گروه را دربرمیگیرد؛ فعالان و رسانههای معاند خارج از کشور، فعالان سیاسی داخلی و برخی فعالان اقتصادی و فرهنگی داخلی که شامل برخی هنرمندان، اساتید دانشگاه و شرکتهای استارتاپی یا مشابه آنها میشود. در ادامه به بررسی مواضع هر سه گروه طیف میپردازیم.
1. همپیالگی رهبران «منشور همبستگی» با رژیم صهیونیستی
گشتوگذار در صفحات مجازی امضاکنندگان «منشور مهسا» نشان میدهد که موضع متفق همۀ آنان، تروریست خواندن رزمندگان مقاومت فلسطین و حمایت از اسرائیل است. آنان در ادامۀ این موضع، تنها راه نابودی آنچه «تروریسم» میخوانند را نابودی جمهوری اسلامی بیان میکنند. در همین راستا، حامد اسماعیلیون در توییتر نوشت: «اقدامات گروه تروریستی حماس، که مردمِ غزه را به گروگان گرفته است، با جنایتهایی چون حملهی بیرحمانه به شرکتکنندگانِ یک فستیوالِ موسیقی، کشتنِ انسانهای بیگناه، تعرض به زنان و سوءاستفاده از پیکر بیجان یا زخمی آنان برای تبلیغِ ایدئولوژی سمی خود، محکوم است... منطقهی خاورمیانه درگیر بحرانی عمیق و تاریخی است اما ایرانی آزاد و دموکراتیک میتواند شرایط را تغییر بدهد. ایرانی آزاد، دموکراتیک و سکولار میتواند پل صلح و آشتی بین اعراب و اسرائیل، بین تمامی دینها و بین تمامی انسانها باشد... مبارزهی ما ایرانیان برای گذر از جمهوری اسلامی و ساختن ایرانی دموکراتیک، سکولار و صلحطلب نه تنها کشور ما که منطقهی خاورمیانه را نیز از بحران و فاجعه رها خواهد کرد.»
نازنین بنیادی نیز در موضعی مشابه در توییتی به زبان انگلیسی گفت: «من خشونتهای حماس علیه مردم اسرائیل را محکوم میکنم و آنها و حامی اصلی آنها، یعنی رژیم جمهوری اسلامی را به دلیل گروگانگیری و پنهان شدن پشت سر مردم خود برای رسیدن به برنامههای سیاسی خود محکوم می کنم... برای شکست حماس باید توانمندساز آن یعنی جمهوری اسلامی را ناتوان کنیم.» رضا پهلوی نیز در توییتر خود از عبارت «حملۀ تروریستی به اسرائیل» استفاده کرد و راه حل بلندمدت برای صلح در منطقۀ غرب آسیا را «توانمندسازی مردم ایران در مبارزه برای آزادی» خواند. شیرین عبادی، برندۀ جایزۀ «صلح نوبل» نیز در یادداشتی اینستاگرامی حملۀ مقاومت به شهرکهای اشغالی را «جنایت» خواند و گفت مماشات بیانتها با جمهوری اسلامی ایران توسط دولتهای غربی کار را به اینجا رسانده است. او البته از کشتار غیرنظامیان فلسطینی توسط اسرائیل نیز ابراز نگرانی کرد.
عبدالله مهتدی، یکی دیگر از امضاکنندگان منشور مهسا نیز در توییتی نوشت: «حمله دیروز تروریستهای حماس به اسرائیل و کشتار و گروگانگیری زنان و کودکان و سالمندان، جستجوی خانه به خانه و قتل خانوادهها و شهروندان این کشور با موج گسترده محکومیت جهانی روبرو شده است... ما ضمن محکوم کردن شدید این حملات تروریستی و ضدانسانی، به خانوادهها و بازماندگان قربانیان این جنایتها و به مردم اسرائیل تسلیت میگوییم و با آنها ابراز همدردی میکنیم...آنچه در این میان نباید از چشم هیچکس مخفی بماند، نقش اساسی جمهوری اسلامی در تشویق، تمرین، تجهیز و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی از سازمان حماس و دیگر گروههای تروریستی نیابتی در سرتاسر خاورمیانه است... پیام ما به جامعه جهانی این است: با رژیم جمهوری اسلامی مماشات نکنید، از مردم ایران حمایت کنید.» مسیح علینژاد نیز در مواضعی مشابه، عملیات مقاومت اسلامی فلسطین را تروریستی خواند و راه حل مقابله با آن را نابودی جمهوری اسلامی دانست.
2. سکوت حداکثری «ناجیان ایران»
پس از انتشار منشور مهسا در اسفند 1401 توسط رهبران خارجی اپوزیسیون، جمعی از فعالان سیاسی عمدتاً داخلی همایشی با عنوان «گفتوگو برای نجات» ایران برگزار کردند. هدف از برگزاری این همایش، هماندیشی برای ارائۀ راههای پیشنهادی جهت «نجات ایران» پس از مأیوس شدن از اصلاح از طریق چهارچوبهای موجود بود و شرکتکنندگان در این همایش، «دلسوزان وطندوست» نامیده شدند. بررسیها نشان میدهد که از میان 42 شرکتکننده در این همایش، تنها 12 نفر درخصوص درگیریهای اخیر بین مقاومت اسلامی فلسطین و رژیم صهیونیستی موضعگیری کردهاند. در این میان تنها یک نفر بدون قید و شرط، جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کرد. اردشیر امیرارجمند در اینستاگرام خود نوشت: «قطع آب و برق، نابودسازی زیرساختهای درمانی و بهداشتی، حمله به مناطق مسکونی غزه و کشتن غیرنظامیان، جنایت جنگی، جنایت علیه صلح و جنایت علیه بشریت است و ادامه این روند، منجر به جنایت نسلکشی میشود که هیچ دلیل و ادعایی نمیتواند آن را توجیه کند یا مشروعیت بخشد.»
دیگر «ناجیان ایران» که در این خصوص موضعی گرفتند، یا بر محکومیت جمهوری اسلامی متمرکز شدند یا مقاومت اسلامی و اسرائیل را بهصورت همزمان محکوم کردند. بهزاد کریمی در یادداشتی نوشت که همزمان باید هم با نقشۀ جمهوری اسلامی برای نابودی اسرائیل و هم با تبلیغات اپوزیسیون راستگرا در دفاع از اسرائیل مبارزه کرد. از نظر او راه حل احقاق حقوق مردم فلسطین و دستیابی به صلح پایدار، تشکیل حکومت فدرال شهروند محور و زندگی دو ملت در یک کشور است. علی افشاری نیز علاوه بر تروریستی خواندن عملیات مقاومت، جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کرد. تقی رحمانی نیز در موضعی مشابه هر دو طرف درگیری را محکوم کرد و راه حل را برقرار دو دولت در یک سرزمین خواند. او جمهوری اسلامی را نیز محکوم به سوءاستفاده از مسئلۀ فلسطین در راستای منافع خود کرد. محمدجواد اکبرین و مهدی نصیری نیز موضعی شبیه به تقی رحمانی اتخاذ کردند و علاوه بر محکومیت دو طرف درگیری، جمهوری اسلامی را به دلیل آنچه «رفتارهای مشابه با اسرائیل» میخوانند، به ریاکاری متهم کردند. صدیقه وسمقی نیز با امضای بیانیۀ موسوم به «بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی ایرانی در دفاع از حقوق ملت ستمدیدهی فلسطین و نفی استانداردهای دوگانه در دفاع از حقوق بشر»، در ابتدا نظام را متهم به هزینۀ منافع ملی به پای «امریکاستیزی و اسرائیلستیزی کور» کرد و در ادامه با محکومیت طرفین درگیری، راه حل را در تشکیل دو دولت مستقل و جدا دانست. مهدی نوربخش نیز در گفتوگویی کلابهاوسی، طرفین درگیری را متهم کرد. مهرداد خوانساری اما در گفتوگویی که در یوتیوب بهصورت زنده پخش شد، در قامت نمایندۀ رژیم صهیونیستی ظاهر شد و تنها اقدامات مقاومت اسلامی فلسطین را محکوم کرد. عبدالله ناصری نیز در یادداشتی با تیتر «حال آرمیتا از احوال حماس مهمتر است» ایران را طراح اصلی «حملۀ دور از تدبیر حماس» دانست و از تحلیلگران ایرانی خواست تا از آرمیتا گراوند غافل نشوند و آن را در صدر اولویتها قرار دهند، چرا که این موضوع «میرود تا قتل حکومتی دیگری باشد.»
3. سرگرمی سلبریتیها، استارتاپیها و برخی اساتید دانشگاه با «زندگی معمولی»
فعالیت پررنگ برخی فعالان اقتصادی، فرهنگی و رسانهای در حمایت از اغتشاشات سال گذشته را میتوان یکی از دلایل شعلهور شدن و امتداد آن اتفاقات دانست. بسیاری از استارتاپها مثل «نوویتکس»، «دیجیکالا»، «اسنپ»، «تپسی»، «فیلیمو»، «بازار»، «مایکت» و... پس از فوت مهسا امینی به سوگواری نشستند اما هیچکدام از آنها تاکنون واکنشی نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه نشان ندادهاند. همین موضوع از جانب هنرمندان و بسیاری از ورزشکاران مشهور و فعالین رسانهای دیگر مانند بلاگرهای یوتیوب نیز به چشم میخورد. بسیاری از «یوتیوبرها» پس از فوت مهسا امینی و آغاز اغتشاشات پاییز 1401، به نشانۀ سوگواری تا چند ماه فعالیت خود را متوقف کردند، اما تاکنون هیچکدام سخنی از کشته شدن اهالی غزه به میان نیاوردهاند.
از طرف دیگر برخی اساتید دانشگاه که سال گذشته آتش بیار معرکه بودند، در حال حاضر از موضعگیری درخصوص تهاجم رژیم صهیونیستی علیه غزه سر باز میزنند. محسن برهانی، استاد حقوق دانشگاه تهران در پاسخ به درخواست کاربران برای اظهارنظر درخصوص این موضوع اظهار داشت که تخصص لازم را ندارد! علی شریفی زارچی نیز هنوز در این رابطه موضعی نگرفته است.
این جبهۀ نوظهور سیاسی در سالهای گذشته به مرور شکل گرفت و در پاییز 1401 به سمت نوعی سازماندهی و تشکلیابی حرکت کرد. اقدامات رهبران خارجنشین آنها با انتشار منشور مهسا و رهبران داخلی با برگزاری همایش گفتوگو برای نجات ایران، نمونهای از حرکت به سمت تشکلیابی و سازماندهی است. اما پیوستن بخشی از بدنۀ فعالان اقتصادی، فرهنگی و رسانهای به آنان بود که منجر به تقویت بدنۀ اجتماعی آنها شد. کسانی که همواره تلاش میکردند تا دامن خود را از ورود به صحنۀ سیاسی پاک نگه دارند، در پاییز 1401 در قامت راهبران رسانهای یک جریان خشن و آنارشیست سیاسی ظاهر شدند و پس از شکست آن نیز البته دوباره تلاش کردند تا خود را در موضع بیطرفی سیاسی نشان دهند. حالا نزدیک به ده روز است که جهان درگیر تحولاتی است که ایران یکی از بازیگران اصلی و قدیمی آن است، اما از آنان خبری نیست. سکوت این دسته، به همین دلیل که حالا دیگر یکی از بازیگران تأثیرگذار صحنۀ سیاسی کشور هستند، به اندازۀ اعلام موضع امضاکنندگان منشور مهسا معنادار است. به عبارتی سکوت تقریباً تمامی فعالان طیف سوم این جبهۀ نوظهور سیاسی و بخش قابل توجهی از طیف دوم آن نمیتواند از سه حالت کلی خارج باشد. آنها یا رژیم صهیونیستی را جنایتکار و مقصر میدانند و به دلیل پرهیز از یکسانشدن موضع خود با مواضع نظام یا نزدیکی به آن، از اعلام موضع گریزانند تا بدنۀ اجتماعی خود را که بهواسطۀ فعالیت در اغتشاشات سال گذشته بهدست آورده بودند، از دست ندهند یا با مواضع طیف اول همراهند و در کنار رژیم صهیونیستی، مقاومت اسلامی را تروریست میدانند و از نظر آنان تنها مسیر برای پایان تروریسم نابودی جمهوری اسلامی است و نهایتاً ممکن است با اکثر موضعگیرندگان طیف دوم همراه باشند و طرفین نزاع را به یک اندازه مقصر بدانند و نظام را از هر دو طرف مقصرتر، چرا که عامل اصلی آغاز این نزاع است تا منافع منطقهای و بینالمللی خود را تأمین کند.
در هر حال امروز طیف دوم و سوم این جبهه باید بهعنوان فعالان سیاسی مورد پرسش قرار گیرند تا صراحتاً موضع خود را درقبال درگیریهای اخیر میان مقاومت اسلامی و رژیم صهیونیستی اعلام کنند، نه اینکه سکوت و مواضع عجیب آنان به بهانۀ عملکرد نامطلوب نظام در برخی حوزهها توجیه شود و آنان بهعنوان قربانیان منفعل این عملکرد، در هالهای از تقدس قرار گیرند. اهمیت این پرسش در این است که آنان بهعنوان فعال سیاسی باید در قبال مسئلهای به این حد بحرانی که میتواند آیندۀ کشور، منطقه و نظم جهانی را به چالش بکشد موضعی مشخص اتخاذ کنند و در قبال تبعات موضع خود مسئولیتپذیر باشند تا طیفههای مختلف مردم و دیگر بازیگران صحنۀ سیاسی بتوانند نسبت خود را با آنان بازتنظیم کنند. فرار از موضعگیری، فرار از مسئولیتپذیری سیاسی است و نتیجۀ فعالیت سیاسی بدون مسئولیتپذیری، هرجومرج و آشوب در صحنۀ سیاسی است.