ازدسترفتن مهمترین فرصت سیاسی کشور
مجلس به جد معتقد است که تنها راه خروج از وضعیت فعلی نظام انتخاباتی کشور، تناسبی کردن انتخابات است و تمام انرژی قوه مقننه را صرف این قضیه کرده است. اما آیا تناسبی شدن اولین و آخرین راه چاره ماست؟
نسیم آنلاین: مجلس علاقه خاصی به تناسبی شدن انتخابات دارد و این بار برای بار سوم یا چهارم (اگر نگارنده اشتباه نکند!) بر تناسبی شدن انتخابات اصرار کرد. «هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص» ولی خیلی به علایق مجلس توجهی ندارد و تابهحال دو بار به مغایرت این نوع انتخابات باسیاستهای کلی رأی داده است. حالا که مجلس و هیئت عالی نظارت به توافق نرسیدهاند طرح به خود «مجمع تشخیص مصلحت نظام» ارجاع میشود و در مورد آن تصمیمگیری میشود.
چرا نمایندگان مجلس مهمترین فرصت سیاسی کشور را خرج تناسبی شدن انتخابات کردند؟ آیا آنچنان که نمایندگان مجلس و عضو شورای نگهبان میگویند تناسبی شدن میتواند مسئله انتخابات در ایران را حل کند؟ تناسبی شدن انتخابات نظام انتخاباتی است که مردم به لیستهای انتخاباتی رأی میدهند و کرسیهای مجلس به نسبت رأیی که هر لیست کسب کرده است بین لیستهای انتخاباتی توزیع میشود. لیستهای انتخاباتی نیز توسط احزاب بسته میشوند و به مردم ارائه میشوند. این نظام انتخاباتی به نوبه خود نظامی مترقی است که در برخی از کشورهای دنیا نیز اجرا میشود و توانسته است امتحان خود را پس بدهد ولی آیا این نظام انتخاباتی با اکوسیستم سیاسی ایران همخوانی دارد؟
آنچه مشخص است در ایران احزاب شناسنامهدار تعریف مشخصی ندارند. ما به طور رسمی بیش از 80 حزب رسمی در کشور داریم. یعنی بیشتر از کرسیهای مجلس در تهران حزب سیاسی داریم! اما مشخص نیست که این احزاب آیا واقعاً کارت حمایت مردمی دارند و یا فقط بر روی کاغذ موجودند؟ همچنین هیچ قانونی در زمینه شفافیت مالی این احزاب وجود ندارد.
حتی در دورههای گذشته که این احزاب با ائتلاف با هم جبههای تشکیل میدادند و با ائتلاف جبههها، جریانی شکل میگرفت و با ائتلاف جریانها، جناحبندی درست میشد و پس از طی فرایندهای قمر در عقربی لیستی ظهور میکرد، مردم نمیدانستند این لیست از کجا آمده و طی چه فرایندی افراد به آن راه پیدا کردهاند و برنامه هر لیست برای مجلس چیست و تفاوت برنامهشان با لیست مخالف در چیست! یعنی هیچ سازوکار شفاف و مردمیای برای بستن لیست وجود نداشت و بدیهی است که با تناسبی کردن انتخابات تغییری در این وضعیت ایجاد نمیشود و نمیتوان به ایجاد سازوکاری شفاف امیدوار بود.
جدای از این بحثها مجلس انرژی عجیبوغریبی را صرف تناسبی کردن انتخابات کرده است و هر بار نمایندگان کفشی آهنین به پا کردهاند تا هرطورشده تناسبی شدن را به مجمع تشخیص بقبولانند. این در حالی است که اصلاح قانون انتخابات برای این تبدیل به مسئله شده که بر اساس سیاستهای کلی انتخابات تصویب بشود و انتظارات سیاستهای کلی را برآورده کند. اما آیا واقعاً این اتفاق افتاده است؟
سیاستهای کلی انتخابات در بند یک بر «حداکثر عدالت انتخاباتی» و «شناخت مردم از نامزدها» تأکید دارد. کارشناسان حوزه انتخابات معتقدند که این دو امر در صورتی رخ خواهد داد که در حوزههای انتخاباتی بازنگری شود و حوزههایی که بیش از حد نماینده دارند تعدیل شوند و حوزههایی که نماینده کمتری دارند و یا اصلاً نماینده ندارند شناسایی شوند و در راستای عدالت انتخاباتی به آنها کرسی تعلق بگیرد. همچنین برای به حداکثر رساندن شناخت مردم از نمایندهها پیشنهاد میشود تا جایی که ممکن است حوزههای انتخاباتی کوچک شوند تا مردم شناخت کافی از نماینده موردنظر داشته باشند. تأکید بر تناسبی شدن انتخابات در حالی اتفاق میافتد که این دو مهم در اصلاح قانون انتخابات اصلاً به آن توجهی نشده است و نمایندگان زحمت اصلاح اساسی حوزههای انتخاباتی را به خود ندادهاند.
سیاستهای کلی انتخابات موارد دیگری را نیز شامل میشود. مواردی از قبیل «شفافسازی منابع و هزینههای انتخاباتی داوطلبان»، «تعیین چهارچوبها و قواعد لازم برای فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی» و « پاسخگویی مکتوب در خصوص دلایل ابطال انتخابات و رد صلاحیت داوطلبان در صورت رضایت آنها». برای هر کدام از موارد ذکر شده مجلس میتوانست ورود کند و گره کوری که برای «شفافیت مالی انتخاباتی» و «شفافسازی دلایل رد صلاحیت» وجود دارد را یکبار برای همیشه حل کند.
با این همه مجلس تصمیم گرفت که اصرار بر تناسبی شدن انتخابات بکند و رؤیای اصلاح نظام انتخاباتی در کشور را به باد بدهد. احتمالاً مجمع تشخیص مصلحت این بار هم طرح مجلس را رد میکند و اگر اتفاق غیرمنتظرهای نیفتد قانون با اصلاحات مجمع تشخیص تصویب خواهد شد.
نظام انتخابات میتوانست اصلاحاتی اساسی به خود ببیند و عادلانه بشود. میتوانست زمینه مشارکت افرادی که به دلیل فرودستی اقتصادی و یا سیاسی توان حضور در جناحهای اصلاحطلب و یا اصولگرا را ندارند فراهم کند ولی بااینحال این اتفاق نیفتاد.
مجلس نتوانست قانون انتخاباتی که خودش در آن ذینفع است را آنچنان که باید و شاید اصلاح کند و چالههای مهم قانونی را برطرف کند. برخی معتقدند دلیل این امر آن است که خود مجلس ذینفع این مسئله است. به نظر میرسد تمرکز مجلس بر تصویب قانون با هدف اجرایی شدن سیاست کلی انتخابات یا ورود مجمع تشخیص به صورت مستقل به این موضوع میتواند گره اصلاح قانون انتخابات را باز کند. فرصتی که مجلس یازدهم با اقداماتش آن را به تعویق انداخت.