دردنامه ای درباره ریشه بحران اخیر کردستان
دردنامهای درخصوص نوع مواجهه با مردم مناطق کردنشین کشور از آذربایجان غربی و کردستان تا ایلام و کرمانشاه که این روزها درگیر ناآرامی و بحران است
نسیم آنلاین: علیرضا کمیلی فعال حوزه بین الملل و تقریب که سالهاست در حوزه دفاع از حقوق اهل سنت در ایران مشغول فعالیت است در صفحهی شخصی خود دردنامهای درباره ریشه بحران اخیر کردستان منتشر کرد. متن این دردنامه به شرح زیر است:
گیج و کلافه ام! چرا که هنوز نتوانستم پاسخ قانع کننده ای برای علل تیراندازی آن سرباز مسلح به سمت نمازگزاران زاهدانی در جمعه خونین هشتم مهر بیابم ولی بر این باورم که یافتن این چرایی خیلی مساله مهمی است و جلوی تکرار حوادث تلخ مشابه را خواهد گرفت. متاسفانه چنانچه در خیلی از پرونده های قضایی و امنیتی مشابه، نتایج بررسی را کسی متوجه نمی شود، بعید نیست انگیزههای این جنایت هم هیچ گاه تبیین نشود ولی کاش کسانی که از آن مطلع می شوند به فکر و تامل جدی تری برسند و شجاعت و البته امکان تغییر را داشته باشند.
کاش وقتی از بازجویی یاران فریب خورده عبدالمالک ریگی جانی به این نتیجه رسیدید که دو عامل «تحقیر اجتماعی» و «توهین مذهبی» -که دومی تقریبا منحصر در آن شیخ فتنه گر دانشمند بود که هیچ وقت بخاطر خیانتش، حتی زندانی هم نشد- علل اصلی گرایش آنان به این مهره سرویس ها بوده، به فکر می افتادید و جلوی برخوردهای ناروا و تحریک ها و تبعیض ها را با جدیت و سرعت بیشتری می گرفتید.
البته می دانم که برخی عقلای دلسوز در دستگاهها و نهادها به فکر افتادند و واقعا خون دل خوردند و اقداماتی هم برای اصلاح انجام می شود اما متاسفانه بخاطر ساختار «احمقانه» بروکراتیک ما فاصله خواستن و توانستن خیلی زیاد شده و حتی طراحی های درست هم نوعا به خروجی مطلوب نمی رسند و تلنبار شدن عقب ماندگی ها برخی تبعات جبران ناپذیر را سبب می شوند. تا جایی که برای پاک کردن گند آن تفنگ به دستی که نمازگزاران بیگناه را نشانه رفته باید از صدر نظام تا پایین، خون دل بخورند و برای تسلای دل مردم به میدان بیایند و در میانه جنگ تمام عیار ترکیبی غرب، سعی در جبران مافات کنند که قطعا براحتی هم حاصل نخواهد شد و در این میان هم کم نیستند کسانی که از آب گل آلود ماهی می گیرند و یکهو یاد مردم مظلوم بلوچستان می افتند که یک قرن است یادش نکرده اند. حالا هم در کردستان اتفاقاتی می افتد که فکر می کنم باز نیازمند یک هییت از تهران برای حل و فصل ماجرا هستیم.
می دانم که وسط بحران و فضای عاطفی متاثر از رسانه های بیشرف خارجی، آسیب شناسی و نقد هم می تواند برچسب «تضعیف» و اقلا بی بصیرتی و موقع نشناسی بخورد ولی باکی از برچسب خوردن نیست اگر در راه حقیقت باشد. البته اولا تکلیفم را با آن طرف آبی های متوهم، کاملا شفاف می کنم:
حرکت شما یک جنبش کور است. شما جامعه ایرانی را نشناخته اید که فکر می کنید با مطالبه بی حجابی که عملا ثابت کردید همان لخت شدن و تخلیه کامل «هویت دینی» و «انسانیت زن» است، می توانید در ایران حافظ و مولوی و سعدی، انقلاب ضددینی کنید. تخریب و توحشی که در رفتارتان هست نیز حجت دیگری بر هویت حقیقی شماست. روی سخنم امروز ولی با کسانی است که با عملکردشان حتی به شما کوردلان احمق هم امید و تحرک تزریق کرده اند.
بر این باورم که این «جنبش لمپن» چنانچه می بینیم، در هیچ جای ایران نتوانسته با اقبال گسترده مردم مواجه شود. مردمی که بشدت از گرانی ها و بی مسئولیتی های دولت غربگرای روحانی به ستوه آمده و از وضعیت دولت کنونی هم ناراضی اند اما مطالبات خود را در ظرف کثیف شما نریختند و از همین رو هم با توحش و آدم کشی دارید سعی می کنید این جنبش رضاخانی را زنده نگاه داشته و تداوم ببخشید. پایان شما دور نیست.
اینجا ولی مساله من صرفا مناطق کردنشین کشور از آذربایجان غربی و کردستان تا ایلام و کرمانشاه است که این روزها خبر درگیریهایش دلها را می لرزاند و مرا نگران رفقای بیشمار عزیزم در این مناطق می سازد. شاید این متن، فرصت تامل در برخی عقلای قوم در میانه این بحران را ایجاد کند و به اصلاحات جدی تری دست بزنند. تلخ اینکه هیچ کدام از اینها که می نویسم جدید نیست و همه را پیش تر گفته یا نوشته ام.
وقتی می بینم فلان فعال فرهنگی موثر شیعه در ارومیه که نیمی از شهر و استانش را کردها تشکیل می دهند هنوز در دوگانه قومی و خاطرات تلخ دهه اول، سیر می کند و وقتی می شنود دوست همشهری اش بخاطر رفاقت با ما تصمیم می گیرد برای تغییر این دوگانه قومی غلط در انتخابات مجلس، همزمان به یک کرد و یک ترک رای بدهد چنان می آشوبد که گویی کفر شنیده است و هم آن شخص دارای جایگاه، حتی فرق جریانات فقهی و کلامی اهل سنت را نمی داند، حق بدهید که بلرزم و بترسم.
وقتی حال او اینگونه است تکلیف آن مسوول تهران نشین که اساسا درکی از تعارض قومیتی ندارد و روایت امنیتی هم همواره درباره این مناطق در ذهن او غلبه داشته چه انتظار!؟ البته عاقلان در نهادها کم نیستند ولی وقتی جریان عمومی غلط باشد، موانع اجرای ایده های عاقلان هم بسیار است. مقصران غلبه روایت امنیتی را نیز البته نباید از قلم انداخت.
هنوز برخی آقایان فکر می کنند مدیریت اقلیت های قومی مذهبی با وابسته کردن مالی آنها یا تهدید و تحکم است. براستی شما از کرد، فرهیخته تر، هنرمندتر، روادارتر و عاشق تر، کدام قومیت را در ایران سراغ دارید؟ اینکه در کردستان نتوانیم «تعامل صحیح» برقرار کنیم بخدا عذر بدتر از گناه است. خب چرا در مسئولیت فرهنگی مهم آن استان افرادی را نصب می کنید که هیچ درکی از هنر و فرهنگ و موسیقی ندارند؟ مگر ابزار شما برای گفتگو با مردم چیست؟
چرا متوجه نیستید که سالها از ماجراهای تلخ اول انقلاب گذشته و اگر کسی هنوز برای شما روایت امنیتی از منطقه می کند باید به دیده تردید به روایت او بنگرید. بخدا قسم نان عده ای در غیرقابل اعتماد نشان دادن رقبای حزبی یا قومی یا مذهبی شان است ولی شما که در این درگیری بی طرفید چرا این روایت ها را محکم به دیوار نمی کوبید؟
آیا رهبری در سال 88 یعنی حدودا 25 سال پس از پایان درگیری های مسلحانه کردستان باید از وضعیت رسیدگی به خانواده کشتههای آن درگیری ها بپرسند و لزوم سرکشی به این عیال نظام که عضوی از خانواده شان ضد ما بوده را متذکر شوند؟ همین که شما متوجه این مسائل نیستید به معنای عدم وجود یک سری شاخص مهم در ذهن و عمل شما نیست؟ آیا تعابیر تند رهبری درباره لزوم داشتن «صمیمیت» و نه تظاهر و ریاکاری در مساله وحدت در همان استان کردستان برای تذکر کافی نبود؟ چند نفر از مسوولان را نام ببرم که در دل سخنی دارند و در عمل...
بله! من هم از تعداد گرایش به داعش یا برخی گروهک ها در استان کرمانشاه مطلعم ولی اولا این شامل اقلیت محدودی است که چه بسا گرایش به مشابه شیعی آنها یعنی سازمان منافقین در تهران بیشتر هم باشد و ثانیا شما که باید پدری کنید، برای تعامل با پسران منحرف یا فریب خورده تان چه راه حلی دارید؟ برای جلوگیری از فریب دیگران چه؟ بروجردی و کاظمی و کاوه و متوسلیان که اول به خانواده کوملهای که با آنها در جنگ بود کمک می کردند و بجای سخنرانی، قلب ها را با عمل خود نشانه می رفتند را امروز هم بیاورید تا من دیگر نگذارم کسی به دشمن ما و شما بپیوندد.
راه حل ها ساده اند. از تحلیل های راهبردی پیچیده مطلعم ولی راه حل فقط «تعامل صادقانه» است و بس. جلوی منفعت طلبی به اسم دین و مذهب و قوم و حزب را بگیرید و فقط خدمت به مردم را ملاک قرار بدهید و شک نکنید خدا دلها را به سمت افراد صادق هدایت خواهد کرد. "نزدیک ترین شما در قیامت به خداوند نافع ترین تان برای مردم است" . مشکل بیکاری در این مناطق کم نیست. احساس تبعیض که دشمن هم در آن می دمد کم نیست.
حالا هم می شود اکثریت فرهیخته ولی بشدت ناراضی جامعه کردی را آرام کرد. با آنها صادقانه سخن بگویید. حتما می دانید که صداقت، از قلب بر می آید و اگر در فکر یا قلب، مانعی باشد، سخن شما طبق روایت مولا علی علیه السلام فقط به گوش می رسد نه به دل ها! اگر هم نمی توانید دل تان را صاف کنید بروید و کار را به افراد صادق بسپرید.
منکر تحریک خارجی نشدم و نیستم. سوالم درباره دادن پاس گل به آنهاست.