روایت شنیدنی حجتالاسلام رفیعی در مورد شخصیت امام حسن(ع)
سخنران امروز حرم رضوی گفت: پیامبر در شأن این امام فرمودهاند؛ چشمی که بر حسن(ع) گریه کند کور نخواهد شد/ شعرا اشعار و مداحیهای خود را به علما و فقها ارائه کنند تا ایرادات آن برطرف شود
به گزارش خبرنگار «نسیم»، حجتالاسلام رفیعی ظهر امروز در جمع عزادارن روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) و رحلت پیامبر(ص) در حرم رضوی گفت: شاعران اشعار و مداحیهای خود را با علما چک کنند، همانگونه که دعبل اشعار خود را با امام رضا(ع) چک میکرد و در نهایت آن صله معروف را از ایشان گرفت. امام صادق(ع) نیز در حق یکی از شعرا فرمودند؛ خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بیامرزد.
دین دارای سه رکن مهم است و اگر کسی نسبت به یکی از این بخشها بیاعتنا باشد دین کاملی ندارد، دین علاوه بر بعد زندگی فردی دارای بعد اجتماعی و سیاسی است که باید نسبت به آن توجه مبذول داشت. انسان نمیتواند نماز اول وقت داشته باشد اما نسبت به مسائل روز جامعه نسبت به انتخابات، نظام و رهبری بیاعتنا باشد، بی اعتنایی به این مسائل بی اعتنایی به ابعاد و وجوه دین است، چه طور پیامبر آن زندگی عبادی را داشت اما فعالیتهای سیاسی و اقدامات اجتماعی ایشان اندک تغیّری نداشت. همه ما باید نسبت به مسائل سیاسی متوجه باشیم.
سخنران حرم رضوی با اشاره به کرامات و اهمیت جایگاه امام حسن از منظر پیامبر اعظم گفت: حضرت ختمی در مورد امام حسن(ع) فرمودهاند؛ چشمی که برای حسن گریه کند کور نخواهد شد.
حجتالاسلام رفیعی با اشاره به داستانی در مورد امام حسن(ع) گفت: روزی امام حسن که هنوز در سنین کودکی و حدود پنج سال داشتند در کنار پیامبر(ص) در مسجد نشسته بودند، اعراب جاهلی با تحریک عربی بیابانگرد گفتند؛ فردی ادعای پیامبری دارد و به بتها بیاعتناست و به آنها توهین میکند، مردم عرب که فردی جاهل و عصبانی بود به سمت مسجد راه افتاد و گفت اگر این سخنان شما راست باشد با همین عصایم با این فرد برخورد میکنم، زمانی که به مسجد رسید پیامبر و جمعی از اصحاب و امام حسن(ع) نشسته بودند، گفت: آن مردی که ادعای پیامبری دارد کیست؟ حضرت محمد فرمودند من پیامبر خدا هستم این مقام راخداوند به من داده است، مرد عرب پرسید من چند سوال از چیزهایی که تو نمیدانی میپرسم اگر به آنها پاسخ نگویی میدانم که پیامبر نیستی و با همین عصا با تو برخورد میکنم، پیامبر (ص) فرمودند؛ سوالات خود را از این فرزندم بپرس، مرد عرب ناراحت شد که پیامبر او را به کودکی حواله داده است اما امام حسن(ع) رو به مرد عرب کرد و گفت؛ گمان مکن که سوالات خود را از کودکی میپرسی، بدان که فقیهی-به معنای انسان عالم و آگاه- به سوالات تو پاسخ میگوید، آنگاه امام حسن(ع) بدون آنکه مرد سوالات خود را مطرح کند سوالات او را بیان کرد و گفت شب گذشته را چگونه گذرانده و حتی با همسر خود در تنهایی چه گفته است، مرد عرب که میدانست کسی جز او نمیتوانسته از این سخنان و اتفاقات باخبر باشد رو به امام حسن گفت؛ به خدا قسم که تو "هدیه خداوند برای من" بودی و این مرد پیامبر است، مرد عرب و خانوادهاش اسلام آوردند و تا سالها بعد این مرد عرب هرگاه امام حسن(ع) را در مدینه میدید با لفظ "هدیهالله" به او سلام میداد.