"اشراف" نوشت: اندیشکده انگلیسی «چتم هاوس» در مقالهای مینویسد: علاوه بر حسن نیت که برای اعتمادسازی لازم است، نیاز به دیپلماسی خلاقانه برای انرژی بخشیدن به بحثها نیز احساس میشود. کاملاً احساس میشود که مقامات و وزرای خارجه قدرتهای مذاکره کننده دچار خستگی دیپلماتیک شدهاند نمونه بارز این مشکلات در جدیدترین موضع دیپلماتیک ایران مشاهده میشود که به دنبال تاکید بر مرکزیت فتوای رهبر معظم، آیتالله خامنهای است. وی استفاده از سلاح هستهای را حرام و مغایر با حقوق اسلامی دانسته است. در این فتوا آمده که دیپلماتهای ایران مقامات قضایی هستند که به لحاظ دینی مقید مقامات جمهوری اسلامی میباشند. برخی آنقدر روی اعتبار این فتوا تاکید داشتهاند که نمیتوانند خشم خود را از شکاکیتی که معمولاً ابراز میشود پنهان کنند. این افراد اغلب از اینکه به راحتی احساسات مذهبیشان نادیده گرفته میشود شکایت دارند. البته این رویکرد خاص مشکلاتی دارد. دین و سیاست هیچ گاه به خوبی با هم ترکیب نشدهاند، نه در غرب سکولار و نه در جمهوری اسلامی ایران. هرچند احکام آیتالله خامنهای هم تشویقکننده و هم تحریککننده است، اما اصلاً مشخص نیست که این
احکام برابر با یک حکم مذهبی مقید فاقد صلاحیت است. فتواها به عنوان قوانین اظهارنظرهای مذهبی یا قضاوتهایی تلقی میشوند که برای مقید کردن پیروان یک مرجع خاص صادر میشوند. هرچند در تمام دنیای اسلام فتوا صادر میشود، اما در جامعه مسلمانان شیعه برجستهتر هستند و بیشتر در ساختار الهیاتی جوامع شیعی به چشم میخورد که در آنها سلسله مراتب روحانیون به عنوان متخصصین جنبههای ظریف حقوق الهی وجود دارد. ارشدترین این روحانیون که عموماً به نام آیتالله خوانده میشوند، دانش و بینش لازم برای صدور احکام الزامآور را دارند. ■ مقام آیتالله خامنهای در میان روحانیون ■ از قدیم این کار تعدادی از ارشدترین روحانیون بوده که فضل و دانششان در رسالههای مفصل درباره فقه اسلامی منتشر میشده است. بااینوجود این روزها تورم مدرک حتی به حوزههای علمیه در قم نیز رسیده است بطوریکه تعداد آیتاللهها از سال 1979 به میزان قابلتوجهی رشد داشته و تعداد زیادی از آنها به امتیاز صدور فتوا دست یافتهاند. البته آیتالله خامنهای میتواند به عنوان مقام معظم رهبری مدعی ارشدترین این روحانیون شود و مهمتر اینکه امتیازات ویژه در خصوص صدور فتواهایی در زمینه
امور سیاسی و بینالمللی نیز دارد. -بیرون آمدن از بنبست اما یک فتوای دینی میتواند مبنایی برای ساخت رویکردی مفید برای حل بنبست هستهای باشد. برای یک نظام سیاسی که به بنیانهای مذهبیاش میبالد، مخالفت با یک حکم مذهبی دقیق دشوار است. در دنیای ایدهآل، چنین حکمی هم عمق و هم وسعت خواهد داشت. از نظر عمقی منظور این است که استدلالهایی روشن و منطقی برگرفته از کتب اسلامی وجود دارد. از نظر وسعت، منظور این است که این حکم توسط بسیاری از آیتاللههای ارشد تایید خواهد شد. از هر دو نظر چنین حکمی جای رشد دارد. ■ فتوای آیتالله خامنهای در زمینه مسائل هستهای ■ احکام آیتالله خامنهای تاکنون کار زیادی نکردهاند. این احکام از پروسهای که از قدیم به فتواها نسبت داده میشد تبعیت نمیکنند. این پروسه به این صورت است که سوالی مطرح میشود و پس از آن تفسیری مفصل با مبنای الهیاتی برای پاسخ داده شده ارائه میشود. حامیان آیتالله خامنهای مدعی هستند که در اختیارات اوست که هر کاری نیاز است انجام دهد. بااینوجود حتی اگر قرار باشد این ادعا را باور کنیم، تجربه میگوید که فضای زیادی برای مانور وجود دارد. ■ نقش فتوای هستهای در حل بنبست
هستهای ■ آنچه از این نمونه برمیآید این است که آنچه که دیپلماتهای زیرکتر ایرانی پیشتر پذیرفتهاند، یعنی «فتوای هستهای» ، ممکن است راهی برای اتمام مسئله باشد اما خودش پایان مسئله نیست. فتواها خودشان برای تفسیرهای مختلف مفتوح هستند و قطعی نیستند. بنابراین این فتوا نیز باید با استدلال الهیاتی روشن تقویت شده و صیقل داده شود و به طور گسترده مورد تایید قرار گیرد بهطوریکه در چارچوب قانونی کشور نهادینه شود. ورای همه اینها این فتوا باید در فرایند اعتمادسازی قرار داده شود.