پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشت: در بخش اول گفتوگو با «دکتر محمدباقر خرمشاد»، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، مفهوم و ابعاد «پیچ تاریخی» بررسی شد و در بخش دوم این گفتوگو، الزامات و چالشهای ایران در عبور موفق از «پیچ تاریخی» مورد واکاوی قرار گرفت؛ در بخش سوم، فرصتهای فراروی ایران و چشمانداز ورای «پیچ تاریخی» مورد بحث و تحلیل قرار میگیرد. برای گذار موفق از «پیچ تاریخی»، چه ظرفیتها و فرصتهایی وجود دارد که جمهوری اسلامی امکان بهرهبرداری از آنها را دارد؟ جمهوری اسلامی ایران در طول 33 سال گذشته سرمایهگذاریهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بسیاری انجام داده که به دلیل پدید آمدن شرایط مناسب، زمان خوشهچینی از این سرمایهگذاریها، فراهم آمده و فقط صرفاً نیاز به بصیرت و مدیریت دارد. به طور نمونه، جمهوری اسلامی ایران براساس آموزههای دین مبین اسلام سرمایهگذاریهای خوب، به موقع و مناسبی را در بحث علم و فنآوری انجام داده، دانشگاههایش را گسترش داده، توانسته با خوداتکایی بیش از 4.5میلیون دانشجو و تعداد زیادی فارغالتحصیل داشته باشد و توأمان، تحصیلات تکمیلی خود را گسترش دهد؛ این موارد، سبب شده است راه
برای جمهوری اسلامی ایران جهت جبران عقبماندگی مزمن علمی و فنآوری چند قرن گذشته هموارتر شود. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران زیرساختی را پدید آورده است که میبایست با مدیریت صحیح آن، برای پر کردن شکافهای عمیق و وسیع گذشته بهرهبرداری کند. این مطلب فرصتی فوقالعاده فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار داده است که با هیچ کشور در حال توسعهای به صورت عام و در جهان اسلام به صورت خاص، قابل مقایسه نیست. فرصتهای داخلی دیگر وجود نظام سیاسی در قالب مردمسالاری دینی است. این نظام سیاسی توانسته افزون بر حفظ و کاربردی کردن داشتههای فرهنگی، تمدنی و دینی گذشتهی خود، یافتههای بشری عصر جدید را نیز اخذ و در سیاست و حکومت به کار گیرد. مدل مردمسالاری دینی با همهی ضعفها و قوتهایی که ممکن است برای آن متصور بود، مسیری منطبق با فرهنگ و سنن جامعهی ایرانی است و فرصت فوقالعادهای را در اختیار ایران است که امکان اصلاح آن را به صورت تدریجی و تکمیلی و در بستر زمان را فراهم میباشد؛ و در حال حاضر از ظرفیتهای موجود آن میتوان نهایت بهرهبرداری را داشت. این فرصت دیگری است که همراه با قدرت متکی بر مردم، توانسته است در طول سالهای
بعد از جنگ تحمیلی، جمهوری اسلامی ایران را به قدرتی کمنظیر در جهان تبدیل کند. استفادهی صحیح از این قدرت و حفظ آن فرصتی درونی است که در کشورهای دیگر کمتر شاهد آن هستیم. پشتوانهی مردمی از نظام در پروندههای حساسی مثل پروندهی هستهای و نیز زمانشناسی و وظیفهشناسی اعجابآور و خیرهکنندهی ملت ایران در مقاطع حساسی همچون حضور در انتخابات که دشمن با فضاسازی روانی فوقالعاده سنگین، بر روح، فکر و ذهن مردم ایران خیمه میزند، تمام برنامههای غرب را باطل میکند. این پشتوانهی مردمی و زمانشناسی مردم، فرصتی بزرگ است که به مثابهی یک گنج، در خدمت کشور و انقلاب است. بهرهمندی از رهبری آگاه و بصیر که ایران را خوب میشناسد، تاریخ را خوب میداند، از موقعیت جهان اسلام به خوبی آگاه است، به اوضاع منطقه اشراف دارد، با شرایط بینالمللی به خوبی آشناست، یک فقیه سیاسی خبیر و بصیری که میتواند در بزنگاهها با وجود همهی فشارها، توطئهها و تهدیدهای موجود؛ در مقاطع حساس، روند بازی را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد، فرصتی بینظیر است. مجموعهی این موارد، فرصتهایی است که فقدان هر یک از آنها بسیار ضعفآفرین است. این موارد،
مجموعهای از فرصتهای داخلی است. در مجموعهی فرصتهای منطقهای میتوان گفت جمهوری اسلامی ایران در یک بازهی زمانی سرمایهگذاریهایی را انجام داد که بسیاری از مخالفین داخلی از آنها به عنوان ضعف یاد میکردند. به عنوان نمونه جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که خود روزگاران سختی را سپری میکرد، با آغوش باز به مبارزین عراقی- اعم از شیعه، سنی و کُرد- که از چنگال صدام گریخته بودند، پناه میدهد و بعد که صدام سرنگون میشود، به سرمایههای جمهوری اسلامی ایران در عراق، تبدیل میشوند یا زمانی که ایران مشکل تأمین ارزاق عمومی شهروندانش را داشت به مهاجرین افغان پناه میدهد اما بعد از اینکه افغانستان از کمونیستها و از طالبان نجات پیدا کرد، عمق فرهنگی افغانستان به عنوان سرمایهای بزرگ برای ایران مطرح میشود. حمایت از جریان مقاومت که از آن به عنوان جریان جنبشهای اسلامی و اسلام سیاسی در منطقه یاد میشود و اکنون به تدریج در حال شکوفا شدن در جهان اسلام است، فرصت ذیقیمت دیگری است که فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛ هر چند که غرب تلاش کرده با تقویت سلفیهای افراطی همچون وهابیت و القاعده در منطقه، رقبا یا نسخههای بدیل را
برای مقابله یا به انحراف کشاندن این حرکت، تدارک ببیند تا از توان اسلام سیاسی مبتنی بر مدل ایران بکاهد. این در حالی است که اکنون، اسلام سیاسی در منطقه پدیدهای رو به رشد و بالنده است و همگان به این امر اذعان دارند که کانون شعلههای اسلام سیاسی تا به امروز، جمهوری اسلامی ایران بوده است. از این رو رشد فزایندهی اسلام سیاسی و به قدرت رسیدن تدریجی اندیشههای همسوی با انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه یک فرصتی گرانبهاست که میبایست به نحو احسن از آن بهرهبرداری نمود. به اذعان دوست و دشمن، ایران به قدرتی منطقهای در منطقه تبدیل شده است؛ این فرصتی است فوقالعاده که بایستی به آن آگاه بود و از ظرفیتهایش با برنامهریزی بهرهبرداری کرد. در عرصهی بینالملل نیز فرصتهای ازرشمندی فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. از جملهی آنها این است که تفکر بنیادینی که جمهوری اسلامی ایران بر آن بنا شده، تفکری است که در انتهای عصر مدرنیته و در دوران خستگی مدرنیته و دورهای که مدرنیته با چالشهای جدّی مواجه شده است، تفکر جدید و جایگزین را مطرح میکند که از یکسو از انسجام، توان همگونی و همگنی درونی لازم برخوردار است و از دیگرسو،
یک نظام معنایی قابل دفاع و قابل عرضه را ارائه کرده است که منطبق با نیازهای بشریت امروز است. این فرصت بزرگی است که در عرصهی بینالملل فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. یکی از علل هیاهوی غرب نیز این است که این الگوی جدید در دنیا مطرح نشود. این یکی از فرصتهای فراروی جمهوری اسلامی ایران است. غربیهایی که سرمست از پیروزی در جنگ سرد بودند و شعار الگو شدن گفتمان غربی را سر میدادند، در حال حاضر گرفتار چالشهایی هستند که مدل لیبرال کاپیتالیسم را به چالش کشیده است به نحوی که میتوان به نوعی پایان آشکار و بارز آن را شاهد بود؛ در چنین شرایطی، جهان به دنبال الگوی جایگزین است. تفکر انقلابی که در ایران اسلامی به جمهوری اسلامی تبلور یافت در حال تبدیل شدن به نسخهای بدیل برای مدل غربی است و این تفکر، جمهوری اسلامی را در موقعیت ممتاز و ویژهای قرار داده است. در شرایطی که یکی از رقبای جدّی جمهوری اسلامی ایران در موضع چالش قرار گرفته است، فرصت دیگری در چشماندازی نوین، پیشروی ایران قرار داده است که با بهرهبرداری هوشمندانه و بهموقع از آن میتوان با ارائهی چهرهای نوین و منطبق با نیازهای روز بشری، پاسخگوی مطالبات
گفتمانی بشر امروز بود و الگوی مطلوب امروزین جامعهی بشری را تأمین نمود و در راستای اهداف تمدنسازی نوین اسلامی گام برداشت. امکان بعدی که برای جمهوری اسلامی فراهم است، راهبری اندیشهای و عملی قطب کشورهای مستقل منطقه و دنیاست. جمهوری اسلامی ایران با شعار «نه شرقی، نه غربی» به مثابهی شعاری سیاسی و فکری، به بلوکهای فکری و سیاسی غرب لیبرالیستی و شرق سوسیالیستی، نه گفت. از این زمان بود که در جهان دوقطبی، قطب سوم عدم تعهد و مستقل پا به عرصهی حیات گذاشت که با سرایت این اندیشه در جهان اسلام، گاهی حتی از اصطلاح «جماهیر اسلامی»، «اتحاد جماهیر اسلامی» و «امت واحدهی اسلامی» صحبت میشود. در حال حاضر، تفکر مستقل و مقاومت به عنوان تفکری فراگیر مطرح شده است که تعداد زیادی از بازیگران مطرح بینالمللی نیز در جستوجوی آن هستند اما در مقابل، جبههی لیبرال-کاپیتالیستی در موضع ضعف قرار گرفته است و این فرصت خوبی را فراروی کشورهای مستقل مانند: «چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و روسیه» قرار داده است؛ این نیز، فرصتی بینالمللی است که در اختیار جمهوری اسلامی است که میتواند این تفکر را مطرح نموده و روی آن مانور دهد و با استفاده از
آن میان همفکران خود همنوایی و هماهنگی ایجاد کند. یکی از عللی که غرب تلاش میکند ایران را در پروندههایی همچون پروندهی هستهای، پروندهی حقوق بشر و... در انزوا قرار دهد این است که چنانچه ایران بتواند از این فرصت بهرهبرداری کند مانند کاتالیزوری عمل خواهد کرد که میتواند عناصر مستعد موجود در عرصهی بینالملل را به تحرک وادار کند و سنتزهای جدیدی را در جهان شکل دهد؛ در نتیجه این موضوع نیز فرصت دیگری است که میتوان از آن به عنوان یکی از مجموعههای ایران در عرصهی بینالملل یاد کرد. چشمانداز آیندهی پیچ تاریخی، فارغ از آرمانگرایی صرف، چگونه است؟ چگونگی چشمانداز به نوع بازیگرانی عرصهی بینالملل بستگی دارد، یعنی نوع بازی این بازیگران، صحنهی چشمانداز را ترسیم خواهد کرد. چشمانداز را میتوان در دو سطح خرد و کلان مورد بررسی و تحلیل قرار داد. در سطح کلان مجموعهی دادهها و یافتههای فعلی نظام بینالملل و شرایط حاکم بر جهان، منطقه و جمهوری اسلامی ایران، افق و چشمانداز را مثبت و روشن نشان میدهد. اما اینکه این افق روشن در سطح کلان بتواند در چارچوب و قالب تحلیل خرد محقق شود، نیازمند برداشته شدن گامهای عملی در
چارچوبهای تحلیلی و نظری است. به عبارت دیگر، نوع بازیگری و بازیسازی جمهوری اسلامی ایران، جهان اسلام و نظام بینالملل، در تحقق این افق روشن اثرگذار خواهد بود؛ در رسیدن به این چشمانداز، حساسیت زمان بسیار بالا است. حجم و شتاب اتفاقها در آن با آنچه که در واحدهای زمان، در گذشته اتفاق میافتاد بسیار متفاوت است. از این رو به همین دلیل است که از «پیچ تاریخی» صحبت میشود زیرا در این مقطع، حرکتها، اقدامها، حوادث و وقایع با کندی اتفاق نمیافتند، مثل طوفانی میماند که درمینوردد و پیش میرود، از این رو تمامی مؤلفهها به نوع بازی بازیگران برای بهرهگیری از فرصت طلایی و تاریخی به نفع خود و به ضرر رقیب یا رقبا بستگی دارد. جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.