رسانههایی که تروریسم را توجیه میکنند
پروپاگاندای اسرائیل برای ترور وحشیانه دانشمندان ایرانی
اسرائیل با استفاده از پروپاگاندا و جعل سند و ارائه مدارک مبهم به دنبال متقاعد کردن مردم جهان است که ایران یک برنامه تسلیحاتی هستهای را پیش میبرد و از این طریق میکوشد تا ترور وحشیانه دانشمندان و اساتید دانشگاهی ایران را توجیه کند.
نسیمآنلاین؛ رضا مرزانی: گرت پورتر، روزنامهنگار تحقیقی و مورخ انگلیسی متخصص در سیاست امنیت ملی آمریکا، که در سال 2011 جایزه روزنامهنگاری گلهورن انگلیس را به خود اختصاص داد؛ بر این باور است که اسرائیل با استفاده از پروپاگاندا و جعل سند و ارائه مدارک مبهم مردم جهان را متقاعد کرده است که ایران یک برنامه تسلیحاتی هستهای را پیش میبرد و لذا از این طریق میکوشد تا ترور وحشیانه دانشمندان و اساتید دانشگاهی ایران را که هیچ ارتباطی با هیچ برنامه تسلیحاتی هستهای ندارند، توجیه کند. این شیوه در رویدادهای تروریستی سابق استفاده شده و در مورد ترور شهید فخریزاده نیز مورد استفاده قرار گرفت. وی در مقالهای به تشریح یک الگوی کامل پروپاگاندایی به سردمداری موساد و با حمایت رسانههای غربی، به ویژه آمریکا میپردازد که در ادامه خلاصهای از آن را مرور میکنیم.
اسرائیل سالیان سال زمان صرف کرد تا از طریق پروپاگاندا جهان را متقاعد کند که ایران یک برنامه تسلیحات هستهای در اختیار دارد و با این روش ترور اساتید دانشگاهی ایران را توجیه نماید. ترور محسن فخریزاده، یکی از مقامات دفاعی ایران، به مثابه یک پیروزی برای تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل تصویر شده و بسیاری از رسانههای آمریکایی نیز کشته شدن «یکی از دانشمندان ارشد هستهای ایران» را مخابره کردند. در واقع موساد اسرائیل فخریزاده، یک مقام دفاعی را به رغم این واقعیت ترور کرد که ترور او به عنوان یکی از معماران کلیدی برنامه تسلیحات هستهای ایران، یک دروغ بزرگ بوده است.
سالهاست که رسانههای آمریکایی فخریزاده را برابر با جی. رابرت اپنهایمر تصویر میکنند و در اذهان عمومی او را به عنوان معمار نسخه ایرانی پروژه منهتن معرفی میکنند. این تصویر اساساً به واسطه یک عملیات اطلاعاتی روانی اسرائیلی که به خوبی و با دقت طراحی شده تولید شده و جعلی بودن مستندات آن به اثبات رسیده است.
اولین باری نیست که موساد در جریان آن یک ایرانی را بدون هیچ سند و مدرکی به نقش داشتن در یک برنامه تسلیحاتی متهم میکند. در جولای 2011، یکی از عوامل وابسته به موساد که ظاهراً از اعضای گروه مجاهدین خلق (منافقین) بود یک دانشجوی مهندسی 35 ساله را به نام داریوش رضایینژاد به ضرب گلوله کشت و همسرش را زخمی کرد. این حادثه در مقابل یک مهدکودک در تهران رخ داد.
این مرد جوان به این دلیل هدف قرار گرفت که روی سوئیچهای فشار قوی تحقیق میکرد و مقالاتی را در مورد پروژه تحقیقاتی خود منتشر کرده بود. خلاصه یکی از مقالات تخصصی منتشر شده وی نشان داد که کار او با چیزی با عنوان «قدرت پالس انفجاری» ارتباط دارد و این مربوط به لیزرهای پرقدرت، منابع پرقدرت مایکروویوی و دیگر کاربردهای تجاری است.
چند روز بعد از ترور رضائینژاد یکی از مقامات ناشناس اسرائیلی خلاصه مقاله رضائینژاد را در اختیار گئورگی جان، خبرنگار آسوشیتد پرس قرار داد و موفق شد او را متقاعد کند که مقالهای بنویسد و ادعا کند که که رضائینژاد «روی یکی از قطعات کلیدی لازم برای انفجار کلاهک هستهای کار میکرد.» سپس در سپتامبر 2011 اسرائیلیها «خلاصهای از اطلاعات امنیتی» را در اختیار جان قرار دادند که ادعای مضحک دیگری را مطرح میکرد که رضائینژاد متخصص مهندسی الکتریک نبوده بلکه یک «فیزیکدان» بوده است که در وجوه مختلف برنامه تسلیحات هستهای با وزارت دفاع همکاری میکرد.
استفاده از این اتهامات مبهم با اتکا بر مدارک مبهمتر برای توجیه قتل وحشیانه یک دانشمند برق جوان بدون هیچ مداخلهای در توسعه تسلیحات هستهای نشان میدهد که موساد در جریان ترور فخریزاده نیز همین روش را در پیش گرفته است. اطلاعات اسرائیلیها صرفاً یک روایت را حول ارتباط داشتن با یک برنامه تسلیحات هستهای خیالی مطرح میکند و سپس منتظر میماند تا مطبوعات غربی این پروپاگاندا را در سرتاسر جهان توزیع کرده و اذهان عموم مردم را به خود جلب میکند، و در پایان فرایندی را برای ترور ناجوانمردانه دانشمندان یک کشور در روز روشن آغاز کرده و به لحاظ سیاسی از آن نیز حمایت میکند.