از صبر استراتژیک تا انتقام سخت
سناریوهای حداقلی انتقام ترور شهید فخریزاده
توقف در کلیات و اشاره مبهم به رخدادها و استفاده از ادبیات غیرمتناسب با جنگهای نوین، نه تنها اعتماد عمومی را هدف میگیرد، بلکه دشمن را در طراحی و اجرای اقدامات بعدی با پیوست رسانهای مبتنی بر فاصله اجتماعی حکومت و مردم، راغب و امیدوار میسازد.
نسیمآنلاین، محمد رستمپور: ترور ناجوانمردانه شهید محسن فخریزاده، دانشمند گمنام هستهای و برجسته دفاعی که به تعبیر فرزندش، حاصل یک جنگ تمامعیار بود، خشم و بغض گروههای مختلفی از مردم را در پی داشت. درست مثل فردای شهادت حاج قاسم سلیمانی، احساسات گوناگون و چه بسا متناقض در بیانها، کلمات، تصاویر و چه بسا اشکها و نالهها ابراز شد. بعضیها از انتقام سخت سخن گفتند و برخی انتقام را براساس اتفاقات و رویدادهای پس از موشکباران پایگاه آمریکایی عینالاسد به اما و اگر کشاندند. در چنین معضلی که اندوه و خشم به هم میآمیزند، شفقت و تسکین و همدلی ملّی نیاز است تا این بغض و زخم رسوب نکند و به سرخوردگی و یأس میانجامد که اثرات و تبعات زیانباری دارد. برای مقابله مبتکرانه با چنین وضعیتی، لازم است مسؤولان امنیتی و حتی مدیران رسانهای به دور از هر گونه لفاظی و شاعرانگی، واقعیتهای صحنه نبرد را به بیانی شیوا و مدبرانه برای افکار عمومی تبیین کنند و بگویند و بنویسند انتقام سخت و مجازات قطعی یا خنثیسازی زمینههای نفوذ و اخلال که به حذف فیزیکی چنین چهره مؤثر و ممتازی انجامیده، چه باید کرد. توقف در کلیات و اشاره مبهم به رخدادها و استفاده از ادبیات غیرمتناسب با جنگهای نوین، نه تنها اعتماد عمومی را که به واسطه وضعیت دشوار اقتصادی ضعیف شده، هدف میگیرد، بلکه دشمن را در طراحی و اجرای اقدامات بعدی با پیوست رسانهای مبتنی بر فاصله اجتماعی حکومت و مردم، راغب و امیدوار میسازد.
وضع پیش آمده با روزهای پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی یک تفاوت عمده دارد. آن روزها مطالبه انتقام براساس یک اعتماد مستحکم به نیروهای نظامی و امنیتی شکل گرفت و این روزها بیش و پیش از خشم، اندوه و غم است که بروز مییابد. اتفاقات تلخ پس از شهادت سردار سلیمانی یعنی سرنگونی هواپیمای اوکراینی و تفسیر صوری بودن انتقام در موشکباران عینالاسد و البته فشار اقتصادی و احساس درماندگی ناشی از شیوع ویروس کرونا، سبب شده انتقام ترور شهید فخریزاده بیش از آنکه برای بازدارندگی امنیتی اهمیت داشته باشد، کارکرد یک تسکین عمومی و بازیابی اعتماد ملّی را ایفا کند. بدا به حال امنیت اجتماعمحوری که از پشتوانه مردمی خالی شود.
بدون تردید، نباید انتقام را به یک واکنش احساسی زودگذر تقلیل داد و صرفاً به خاطر پاسخگویی به افکار عمومی، عملیات تعریف کرد. حسابگری، منطق، تعقل و به ویژه روشمندی در هر گونه پاسخگویی نظامی، امنیتی و حتی هستهای باید لحاظ شود. اما همین ملاحظات را باید در مورد صبر، سازگاری و تابآوری ملّی نیز در نظر داشت. نمیتوان به صرف علاقه مردم به نظام سیاسی یا یه اتکای ضعف نیروهای آلترناتیو سیاسی، حرفها را نشنید و از آن مهمتر، حرفها را شنید و خود را با یکسری تاکتیکهای مندرس قدیمی دلخوش کرد که افکار عمومی رضایت پیدا کردند و موضوع حل شد. موجسواری بر مفهوم شهادت و ایثار و جانفشانی برای سرپوش گذاشتن ضعفها و اشکالات، بزرگترین تاکتیک از این مجموعه محافظهکارانه است.
با این نگاه، عملیاتی باید تعریف شود که هم بازدارندگی امنیتی ایجاد کند و هم تسکینی اجتماعی در پی داشته باشد. بازدارندگی سه استراتژی اساسی دارد: انکار که تاکنون خط اصلی بیشتر عملیاتهای نفوذ بوده، تلافی که دشواری طراحی دارد و مهمترین عنصرش، تدریج است که تسکین را به تأخیر میاندازد. و البته استراتژی نوینی که به جای هدف گرفتن دولتها، افراد را هدف میگیرد و سایه به سایه با عامل و آمر ترور یا عملیات نفوذ حرکت میکند و از اینکه از خود رد پا بگذارد، ابایی ندارد. در وضعیت کنونی، استراتژی سوم که به استراتژی پدرخوانده مشهور است، در عملیاتهای سایبری به کار گرفته میشود. پیش از هر انتقامی، باید پتانسیلها را دید و مبتنی بر آنها راهبردها را روی میز آورد. در بحرانها باید به ذخایر توجه کرد و نمیتوان در کوتاهمدت دارایی ساخت. داراییهای موجود در وضع کنونی عبارتند از توان موشکی، نیروهای وفادار مقاومت در سطح منطقه و البته پیگیری حقوقی تعهدات هستهای و کاهش تعاملات با آژانس بینالمللی انرژی هستهای که براساس نظر برخی سیاسیون، افشاگر نخست ارتباطات و رفت و آمدهای شهید فخریزاده است. غیر از این سه، حملات سایبری را نیز باید در نظر گرفت که البته به دلیل غیرمحسوس بودن برای افکار عمومی، چندان نباید بدان تکیه کرد.
از آنجا که نه در خرابکاری نطنز و نه در ترور ناجوانمردانه شهید فخریزاده، سرنخهای از عملیات رژیم صهیونیستی موجود است و هیچ تصریح یا پذیرش مسؤولیتی از ناحیه این رژیم وجود ندارد، نمیتوان به صورت رسمی پاسخ داد و البته نمیتوان از توان موشکی نیز بهره گرفت. اینجاست که تنها گزینه ممکن، حداقلی و البته مفید برای تحقق هر دو هدف، استفاده از نیروهای نیابتی وفادار مقاومت در عراق، لبنان و به ویژه یمن است. به دلیل احتمال قوی دخالت امارات در نقشه ترور شهید فخریزاده و حضور خائنانه در ائتلاف ظالمانه علیه این کشور فقیر اما مقاوم و صبور، میتوان روی مجاهدان مخلص یمنی حساب ویژهای باز کرد. با این همه، بازدارندگی با یک عملیات و به یک شکل پدید نمیآید و البته هیچ مقام نظامی و حتی چهره علمی نیست که حذف او با فقدان دردناک شهید فخریزاده برابری کند. در نتیجه نه این ترور، آخرین عملیات نفوذ خواهد بود و نه حمله احتمالی و مرگبار به امارات یا رژیم صهیونیستی آخرین معامله ایران با این دو بازیگر شرور در منطقه غرب آسیا خواهد بود.
آنچه مسلم است برخورد با عاملان و آمران ترور شهید فخریزاده و شهید سلیمانی در بلندمدت و براساس منافع ملّی باید صورت گیرد. اما امروز جنبه تسکین و تضمین اعتماد عمومی به نیروها و ساختار امنیتی و انتظامی کشور جنبه استراتژیک دارد. طراحی راهبرد امنیتی به مغزافزاری نیاز دارد که متناسب با تحولات فناورانه و شگفت دنیای امروز بهروز شود و ترقی پیدا کند. جمهوری اسلامی ایران باید هر چه سریعتر به این مغزافزار مجهز شود و غافلگیری امنیتی را به حداقل برساند. این مهم تنها در صورتی قابل تحقق است که وجه حیاتی امنیت در ایران، یعنی مردمی بودن آن حفظ شود و ارتقاء یابد. تنها امنیتی که میتواند اشراف اطلاعاتی به بار آورد، امنیت اجتماعی است. لوازم و تجهیزات و دستگاهها و رصد و پایش و تحلیل و راهبرد بدون همیاری مردمی کاری از پیش نمیبرد. قدم نخست این است که نگاه و تلقی و تصویر مردم از امنیت و امنیتیها، همچنان مستحکم و خللناپذیر و معتمد و کارساز باقی بماند. مردم را به امنیت بازگردانید تا امنیت به مردم بازگردد.