نگاهی به بنبست اصلاحات
پیروزی بایدن به معنای پیروزی اصلاح طلبان در ۱۴۰۰ است؟
برخلاف تصور طیفی از تحلیل گران، پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا مولفه اثرگذاری برای اصلاح طلبان در انتخابات سال آینده نیست چرا که سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان به راحتی و در کوتاه مدت قابل احیا نیست.
نسیم آنلاین: جعفربرزگر: پیروزی بایدن نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این تحلیل را در برخی محافل رسانهای و سیاسی جریان اصلاح طلب و حتی جریان اصولگرا تقویت کرده که این رخداد سیاسی منجر به تقویت جریان اصلاحات و جریان حامی دولت شده و باعث اثر گذاری در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ ایران خواهد شد.
هر چند با نگاه ابتدایی و بدون توجه به کنشها و مشکلات ساختاری و رویکردی جریان اصلاحات این تحلیل درست به نظر میرسد اما عبور از نگاه سطحی و پرداختن عمیق به این مسئله نشان می دهد که پیروزی بایدن تاثیر چندانی در احیای اصلاحات و اصلاح طلبان نخواهد داشت و این جریان فعلا تا چندین سال در عرصه سیاسی بعید است بتواند رای اکثریت مردم را کسب کرده و سرمایه اجتماعی خود را احیا کند.
این تحلیل از آن رو ارائه می شود که جریانات اصلاحات و اصلاح طلبان دچار مشکلات درونی هستند که با فاکتورهای بیرونی این مشکلات قابل رفع نیستند. در ادامه سعی شده برخی از این مشکلات مورد اشاره قرار گیرد.
۱- نکته اولی که باید به عنوان مقدمه به آن اشاره کرد این مفروض است که اصولا سرمایه اجتماعی از آن دست مفاهیمی نیست که به سادگی قابل کسب و به آسانی از دست برود. جریان های سیاسی و یا افراد برجسته در هر حوزه ای که موفق به جذب این سرمایه می شوند هم از قاعده بالا مستثنی نیستند. این سرمایه را می توان ذیل قدرت ارتباطی «بوردیو» اندیشمندن فرانسوی ساماندهی کرد و آن را نوعی قدرت تلقی کرد که به راحتی نه از بین می رود و نه به راحتی قابل بازسازی و احیا است.
با همین مقدمه می توان به این مسئله اشاره کرد که از دست رفتن سرمایه اجتماعی جریانان اصلاحات که تعداد زیادی از تحلیل گران این طیف سیاسی هم به این اشاره می کنند اتفاقی نیست که با یک رخداد از دست رفته باشد و با یک رخداد هر چند مهم هم دوباره احیا شود. سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان در نتیجه ناکارآمدی، فساد، مقابله با ارزش های جامعه، قدرت طلبی و در برخی مواقع پیوند با جریانات خارجی آسیب دیده و با آمدن بایدن این مولفهها به راحتی قابل اصلاح و برگشت پذیری نیستند.
اگر نخواهیم وارد عملکرد اصلاح طلبان در دهه هفتاد و هشتاد شویم که تکرار مکررات است نگاهی به عملکرد این جریان در دهه ۹۰ اثبات می کند که هیچ کدام از مولفههای لازم برای احیا سرمایه اجتماعی در این جریان دیده نمی شود و در کوتاه مدت هم بعید است جریان اصلاح طلب بتواند چنین توانمندی به دست آورد.
۲- بن بست پروژه فکری: علاوه بر کنشگری اصلاح طلبان، اصلاحات به عنوان یک پروژه فکری در جامعه ایران با بن بست مواجه شده است. در این زمینه بحث مفصلی وجود دارد و این بستر ظرفیت پرداختن به آن را ندارد اما باید توجه کرد که اصلاح طلبی پاسخی اشتباه به پرسش چرایی عقب ماندگی ایران بود. پاسخی به پرسش های عباس میرزا نایب السلطنه ایران که فرماندهی سپاه ایران در جنگ با روس ها را بر عهده داشت. او که از شسکت ها علیرغم رشادت سربازان ایرانی به ستوه آمده بود در دیدار با سفیر فرانسه از او می پرسد که چرا ما عقب ماندیم و شما به پیش رفتید؟
در پاسخ به این پرسش جامعه ایران پاسخ های مختلف را تجربه کرد که تا به امروز همه با شکست مواجه شده است. در همان دوران پاسخ اول به پرسش عقب ماندگی ایران را روشنفکران عصر ناصری و مشروطه دادند که ابتدا انتقال سخت افزاری دستاوردهای غرب به ایران مورد توجه قرار گرفت. با شکست این مرحله، در مرحله دوم انتقام نرم افزاری و سپس در مرحله نهایی تلاش برای شبیه شدن به غرب در همه سطوح مورد توجه قرار گرفت. این پروژه در عصر مشروطه و پهلوی با شکست مواجه شد. در نتیجه همین شکست بود که در دوران انقلاب اسلامی مسئله بازگشت به خویشتن مطرح شد. دهه هفتاد روشنفکران ایرانی دوباره تلاش کردند همین پروژه ها را احیا کنند. بررسی طیف های مختلف جریان اصلاحات هم نشان می دهد که خارج از این سه طیف و مسیر یاد شده نیستند. درواقع پروژه اصلاح طلبی که با دوم خرداد در جامعه ایران نضج گرفت ادامه پروژه شکست خورده ای بود که در عصر مشروطه و پهلوی تجربه شده بود و نتیجه ای جز شکست نداشت. در طول حدود سه دهه گذشته هم این پروژه نه در سطح حاکمیتی با استقبال مواجه شده و نه در سطح جامعه که امروز نماد آن ریزش سهمگین سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان است. بنابراین امروز هم در سطح عملکردی و هم در سطح نظری اصلاح طلبی و اطلاح طلبان با بن بست مواجه هستند و تغییرات سطحی نمی تواند این بن بست را بشکند.
۳- نارکارآمدی اصلاح طلبان: علاوه بر مسئله نظری و تئوریک در سطح عملی هم اصلاح طلبان و اصلاحات نتوانسته دستاورد قابل عرضه را به جامعه ارائه کند. دولت اصلاحات منجر به بحران سیاسی و دلزدگی مردم از عرصه سیاست شد. این جریان ۸۸ مشارکت سیاسی را تبدیل به بحران سیاسی و امنیتی کرد و نظام را با چالش هایی در سطح داخل و خارج مواجه کرد. در انتخابات ۹۲ و ۹۶ هم عامل روی کار آمدن دولت نارکارآمدی شد که مشکلات اقتصادی کشور را تشدید کرد. مجلس دهم و شورای شهر پنجم هم اوج ناکارامدی را به نمایش گذاشتند. اگر امروز نفر اول لیست اصلاح طلبان در تهران نمی تواند بیش از هفتاد هزار رای به دست اورد نشان این ناکارآمدی و ریزش سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان است. ناکارآمدی یک جریان سیاسی امری نیست که با تحولات بینالمللی علاج شود. اصلاح طلبان درک درست از شرایط کشور نداشته و هنوز نتوانسته اند نسبت خود را با نظام جمهوری اسلامی به درستی تعریف کنند که همین عوامل در کنار دیگر مولفه ها باعث ناکارآمدی درونی این جریان شده است.
۴- جامعه و مسیر تکرار شده: نکته دیگری که مانع اثرگذاری انتخاب بایدن بر تحولات داخل کشور و تقویت اصلاح طلبان می شود مسئله شکست دولت روحانی و اصلاح طلبان در پروژه برجام و تنش زدایی از روابط ایران و آمریکا است. اطلاح طلبان سال ۹۲ با همین و عده ها رای مردم را گرفتند و مردم امروز نتیجه رای خود را مشاهده می کنند بنابراین تکرار سخنان و شعارهای سال ۹۲ مردم را مجاب به رای دادن و اعتماد به اصلاح طلبان نخواهد کرد. بنابراین جامعه ایران در حال حاضر به جای دلبستن به این امیدهای واهی علاقه مند به حضور نیروهای جوانی است که توان و انیگزه کافی برای مدیریت امور کشور را داشته باشند. نه اینکه به امید سراب بایدن دوباره به پیرمردهایی اصلاحات دل ببنند که از اول انقلاب مناصب کلیدی را در اخیتار دارند و هر سال وعده رفع مشکلات را می دهند و مشکلاتی که هر سال بیشتر قدرت می گیرند.