۲ سال از خروج آمریکا از برجام گذشت
مجلس یازدهم و «برجام»؛ هم «موشکها» بالا برود هم قدرت خرید «مردم»
وقتی یک طرف دعوا از منازعه خارج شده است و کشور های اروپایی هم به تعهدات خود پایبند نیستند و این ما هستیم که به تمامی تعهدات خود عمل کرده ایم ؛ ماندن در این توافق با کدام عقل سلیمی توجیح می شود؟ مجلس می تواند با تهیه طرح خروج از برجام و حتی طرح خروج از NPT سوت پایان بازی برد باخت آمریکایی ایرانی را به صدا درآورده و مسیر پیشرفت صنعت هسته ای را به ریل اصلی خود برگرداند.
نسیم آنلاین : علی ریاحی پور: دو سال از خروج آمریکا از برجام میگذرد و امروز بعد از هفت سال مذاکره و گفت و گو و پیگیری راهبرد تنش زدایی توسط دولت یازدهم و دوازدهم تنها لاشه ای از برجام باقی مانده که برای هیچ یک از طرفین ارزش و اهمیت هفت سال قبل را ندارد. برجام امروز همانند فرزند نامشروع و ناقص الخلقه ای است که کسی تمایل ندارد تکفل آن را بدست بگیرد و با افتخار بگوید، حاصل تلاشها و زحمات من است و به آن افتخار کند.
البته اگر دیده می شود که فقط و فقط جناب آقای روحانی دست از تمجید های عجیب و غریب برجامی خود بر نمی دارد و هر روز استدلال جدیدی را برای زنده کردن نام برجام بر زبان جاری می کند علت آن است که این دولت منهای برجام اساسا دیگر دستاورد قابل تکیه ای نداشته که بخواهد به آن افتخار کند و بر سر دست بگیرد. این دولت دال مرکزی گفتمان و ایده اصلی مدنظرش، گره گشایی از امورات کشور به وسیله مذاکره و حل کردن مساله هسته ای در قالب برجام بوده است که مع الاوصف شکست خورده و امروز دقیقا نمی داند با این فقر هویتی و معنایی چه کند.
اما امروز حامیان برجام و پادوهای رسانه ای جریان غربگرا گویا نمیخواهند یکبار هم که شده درس عبرت گرفته و راهبرد های مخدوش و هزینه ساز برای کشور را کنار بگذارند. نگاه های غیرواقعی خود به عرصه سیاست خارجه و تامین منافع ملی تجدید نظر کنند. جریانی که روزی به دروغ برجام را بزک کرده و تحویل ملت داده است چنان که مدیر مسئول روزنامه شرق اعتراف می کند: «من مبالغه را قبول دارم. این مبالغهها باید میشد به این خاطر که فضا خیلی فضای تنگ و ترشی بود، دولت باید در حقیقت این موضوع را قدری بزک میکرد که بتواند حرفش را به کرسی بنشاند.» و با تیترهای دروغین همچون: «پیروزی بدون جنگ، آغاز پایان تحریم ها، توافق بی نظیر تاریخ، فروپاشی سازمان تحریم ها، اینک بدون تحریم.» اذهان عمومی را دچار خطای در محاسبات کرده و امروز دوباره صحبت از مذاکره با ترامپ تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می کند و این روزهای باقی مانده را بهترین فرصت برای گرفتن امتیاز از ترامپ میداند چرا که ترامپ شدیدا محتاج امتیاز گرفتن از ایران است. اینان معتقدند نباید فرصت را از دست داد، ترامپ در آستانه رقابتهای سنگین انتخاباتی است و نیازمند برگهای برنده برای رقابت داخلی و چه بهتر که منتظر نتیجه نامعلوم انتخابات نمانیم و هرچه زودتر برویم پای میز و هر چه میخواهند بدهیم برود! تا لااقل ذره ای از تحریم ها برداشته شود بلکه بتوانیم نفسی بکشیم.
سؤال آن است که پس برجام چه بود؟ مگر آن همه امتیاز نقدی که در برجام به طرف مقابل دادیم جز برای آن بود که بقول امثال شما، کشور از تله تحریم رهایی یابد؟ آیا رهایی یافت یا تله تحریمها تنگتر شد؟ آیا آمریکا به امتیازات هستهای بسنده کرد یا مسائل دیگری مانند قدرت موشکی و نفوذ منطقهای را پیش کشید؟ هفت سال پیش تنشزدایی با آمریکا جمع کردن فردو و نطنز و آب سنگین اراک بود و امروز یعنی جمع کردن شهاب، قیام، زلزال، قدر، سجیل، عماد، فاتح و تحویل منطقه به آمریکایی ها و محدودیت های دائمی هسته ای. در یک جمله باید گفت: «نابود کردن تک تک مولفه های اقتدار نظام جمهوری اسلامی.»
امروز حتی اگر از قدرت موشکی و نفوذ منطقهای هم دست بکشیم، آمریکا هرگز از تنها ابزار عملی خود یعنی تحریم دست نخواهد کشید. پس چرا چنین مواضع سست و امتحان پس دادهای را بار دیگر مطرح میکنند؟ انگار باید بار دیگر لگدی خورده تا از خواب کدخداباوری بیدار شوند و دشمنی دشمن را فهم کنند.
وقتی یک بار توانستند مردم را با وعده «هم چرخ هستهای بچرخد هم چرخ اقتصاد» فریب دهند، چرا نباید شانس خود را برای شعار «هم موشک بالا برود هم قدرت خرید مردم» امتحان کنند؟! تازه میتوانند ادعا کنند آنکه وعده هایش را فراموش کرد نامزد ما نبود و اجارهای بود و این بار به اصل جنس رای میدهید!
مشکل این جماعت در خوشبینانه ترین حالت حافظه بسیار ضعیف آنان است. حافظه ای که همیشه نسبت به واقعیت های تاریخی دچار ضعف بوده و نمیداند که قرار است تا کجا از یک سوراخ دوبار گزیده شوید.
«تحریمهای ثانویه غیرقانونی ایالات متحده صادرات نفت و اقلام تولیدی را برای ایران به شدت سخت کرده و بنابراین نه تنها بخش دولتی - که تهیه و تدارک غذا و داروی یارانهای و دیگر کالاهای اساسی برای مردم ایران و به ویژه آسیبپذیرترین قشر جمعیت را برعهده دارد - هدف قرار داده بلکه به تضعیف کل بخش خصوصی ما که مسئول تامین کالا، ارایه خدمات و اشتغالزایی برای مردم میباشد، منجر شده است [...] حتی اگر یک شرکت خارجی حاضر باشد اقلام مورد نیاز را به ایران بفروشد و ما بهای آن را از طریق داراییهایمان در خارج از کشور بپردازیم، باز هم تحریمهای درهم تنیده آمریکا در حوزه حملونقل و کشتیرانی، بیمه و بخشهای مالی و بانکی چنین تجارتی را برای طرفین امکانناپذیر میکند [...] قطع ارتباط فرودگاههای اروپایی با هواپیمایی ایرانایر طی روزهای گذشته به هیچ عنوان به شیوع کرونا مربوط نبود بلکه مستقیما به تحریم خرید و نصب نرمافزار به روز شده برنامهریزی پرواز توسط آمریکا مربوط میشود [...] واردات ما از اروپا از لحاظ مقدار و ارزش کمتر از دوره پیش از اجرای کامل برجام در سال ۲۰۱۶ است.»
آنچه خواندید مواضع منتقدین و دلواپسان نبود. اینها جملات محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در نامه به آنتونیوگوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد دقیقا 4 سال و 7 ماه و 29 روز پس از امضای برجام و اجرای یک طرفه آن توسط ایران است. برنامهای که قرار بود به تعبیر رئیسجمهور روحانی: «در روز اجرای توافق تمام تحریمهای مالی، تمام تحریمهای بانکی، تمام تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو شده و نه تعلیق» اما نه تنها همه تحریمها ماند بلکه اضافه هم شد و در مقابل فعالیتهای هستهای ایران نه تنها متوقف بلکه در مواردی حتی به عقب بازگشت. هر چند بعد از دستاورد تقریبا هیچ برجام، دولتمردان بعدها این مسئله بدیهی را انکار کردند. برای نمونه محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه (شهریور 95) گفت: «هدف اصلی مذاکرات لغو تحریمها نبود»!
روحانی (آبان 96) گفت: «به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام میدهند که با ما مذاکره کن، این کشورها مگر دیوانه شدهاند که با شما مذاکره کنند. شما علناً مذاکره دیروز را زیرپا میگذارید و به مذاکره امضا شدهای که به تایید شورای امنیت سازمان ملل رسیده بیاعتنا هستید.» ظریف (مهر 96) گفت: «آمریکا آنطور که در توافق هستهای مقرر شده، تحریمها را رفع نکرده و ما هنوز نمیتوانیم در انگلیسیک حساب بانکی باز کنیم.» عراقچی (اسفند 96) گفت: «ایران برجام را داستانی موفق نمیداند چرا که از آن بهرهمند نشده و تحریمها برداشته نشده است.» سیف فروردین 95 گفت: «توافق هستهای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تا کنون «تقریباً هیچ» دستاوردی برای تهران در بر نداشته است.» علی اکبر صالحی (بهمن 95) گفت: «آمریکا در ظاهر وانمود میکند در این زمینه به وظیفهاش عمل کرده است اما در خفا و پشت پرده نه تنها کاری انجام نداد بلکه سعی کرد همه چیز را به بن بست بکشاند» و... اینها تنها بخشی از اظهارات دولتمردان درخصوص دستاورد تقریبا هیچ برجام است. احتمالا باز هم حافظه شان یاری نکند اما تاریخ قضاوت خواهد کرد که جریان غربگرا چگونه چوب حراج بر منافع ملی زده و عاقبت الامر چیزی عایدشان نشد.
حداقل به خود زحمتی بدهید و کمی کتاب خاطرات رئیس جمهور مورد حمایت خود را تورق کنید. پرزیدنت در کتاب خاطرات خود حاصل دو سال مذاکرات با طرف اروپایی را در نامه به البرداعی اینگونه توصیف می کند : « متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجام نشده و درخواستهای بیشتر رو به رو شد.» مذاکراتی که اتفاقا مبنایش سخنی بود که سالها بعد وزیر خارجه دولت یازدهم قبل از انعقاد برجام آن را بیان کرد : « رسیدن به هر نوع توافقی، بهتر از عدم توافق است» و امروز تئوری سازی مذاکره با ترامپ دقیقا بر اساس همین انگاره فکری شکل می گیرد.
12 مرداد 1394 وقتی فؤاد ایزدی از محمدجواد ظریف درباره نقض برجام توسط رئیسجمهور آمریکا در آینده پرسید؛ اینطور پاسخ شنید: «میگن رئیسجمهور بعدی میخواد با یک امضا تحریمها رو برگردونه؛ خب برگردونه؛ کی تو دنیا اجرا میکنه؟ نمیتونه این کار رو بکنه؛ قاعده حقوقی داره؛ من به شما اطمینان میدم.» «اطمینان» وزیر خارجه ایران اگرچه تسلای دلگرمکنندهای بود اما چندان دوام نیاورد، بار دیگر تحلیلی اشتباه از مناسبات بینالمللی وجود داشت، «با یک حرکت قلم» رئیسجمهور آمریکا از برجام خارج شد، تحریمهای بیشتری اعمال کرد و اروپا و سایر متحدانش نیز از او تبعیت کردند. آقای ظریف 5 اردیبهشت 1399 در واکنش به عهدشکنی اروپاییها به همین نکته اشاره کرد و گفت: «آمریکا از سال ۲۰۱۷ مشغول تحکم کردن به همگان علیه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است. اروپا به جای قطعنامه ۲۲۳۱، از آمریکا تبعیت کرد.» این جملات در حالی بود که کمتر از 2 سال قبل ایشان نظری کاملا متفاوت با امروز داشت و معتقد بود اروپا در کنار ایران ایستاده و تسلیم آمریکا نمیشود: «عدهای کملطفی میکنند؛ امروز، دنیا با ماست.»«این دفعه، دنیا پشت ما ایستاده.» او حتی در 14 شهریور 1396 که با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید زمزمههای مبنی بر خروج آمریکا از برجام به گوش میرسید، مدعی شد «خروج از برجام به معنی انزوای آمریکا است.» و گفت: «اروپا، برجام را بدون آمریکا هم ادامه میدهد.» اما تنها عضوی که برجام را بدون پایبندی دیگر اعضا به طور کامل ادامه داد؛ ایران بود! اینبار هم محاسبات نادرستی از قدرتهای خارجی و مناسبات و تعامل آنها با یکدیگر در ذهن مسئولان و سیاستگذاران دولت وجود داشت. با وجود گذشت 7 سال اما انگار همین دیروز بود که رئیسجمهور روحانی در نطقهای انتخاباتیاش میگفت: «ای امان از شعارهای بیمحتوا...سیاست خارجی «شناخت دنیا» را میخواهد. سیاست خارجی «شناخت قدرتهای خارجی» را میطلبد.» اما با تمام احترام نسبت به خدمات دولتهای یازدهم و دوازدهم نه تنها این شناخت در این دولتها وجود نداشت بلکه باور به توانمندی سرمایه انسانی و فنی داخل کشور نیز میان مدیران بلندپایه دولتی در پایینترین حد خود قرار داشت.
مجلس یازدهم باید مساله تعیین تکلیف برجام را در صدر برنامه های خود گذاشته و برای آن تدبیری بیاندیشد. آیا در شرایطی که فقط خودمان یک تنه در حال پیش بردن برجام هستیم چه دلیلی ایجاب می کند که در ساز و کار معیوب و غیر کارامد آن باقی بمانیم؟ وقتی یک طرف دعوا از منازعه خارج شده است و کشور های اروپایی هم به تعهدات خود پایبند نیستند و این ما هستیم که به تمامی تعهدات خود عمل کرده ایم؛ ماندن در این توافق با کدام عقل سلیمی توجیح می شود؟ مجلس می تواند با تهیه طرح خروج از برجام و حتی طرح خروج از NPT سوت پایان بازی برد باخت آمریکایی ایرانی را به صدا درآورده و مسیر پیشرفت صنعت هستهای را به ریل اصلی خود برگرداند.