حانیه سادات مومنی
سخنی با اصولگرایانی که برای ۱۴۰۰ احساس تکلیف میکنند!
فضای عمومی کشور را این روزها کرونا و خبرهای حول محور آن فرا گرفته است، اما پشت درهای بسته و در محافل خصوصی، سیاستمداران مشغول چانه زنی و برنامه ریزی برای مهم ترین رویداد سال آینده هستند.
نسیم آنلاین ؛ حانیه سادات مومنی: شاید بگویید کمی زود سراغ انتخابات ریاست جمهوری پیش رو رفته ام، اما در سه سال گذشته چه از طرف هواداران و چه مخالفان آنقدر شنیدیم تا ۱۴۰۰ با روحانی که حتی فیلم «رحمان ۱۴۰۰» را هم با همین نگاه تماشا کردیم (تصورمان این بود طنز سیاسی می بینیم نه محتوای دور از ادب و سخیف).
فضای عمومی کشور را این روزها کرونا و خبرهای حول محور آن فرا گرفته است، اما پشت درهای بسته و در محافل خصوصی، سیاستمداران مشغول چانه زنی و برنامه ریزی برای مهم ترین رویداد سال آینده هستند. روی سخن این نوشته با آن دسته از دوستان اصولگرایی است که قطع به یقین روی رفتار انتخاباتی مردم ایران حساب کردند (در سی سال گذشته مردم ایران هر چهار سال به حفظ وضع موجود و هر هشت سال به تغییر آن رای داده اند) و با این اوصاف تقریبا از هم اکنون خودشان را پیروز این کارزار می دانند.
اما مسئله این است که آیا صرف پیروزی بر رقیب انتخاباتی کفایت می کند؟ آیا ما تجربه پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را نداشتیم؟ جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار در دوره اول به لاریجانی و در دور دوم از میان مرحوم هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد، دومی را انتخاب کرد و بعد از گذشت بیست و هفت سال از انقلاب اسلامی، دولت را در اختیار گرفت. در این جا مجال بررسی و نقد دولت های نهم و دهم نیست، اما تجربه دوره ۸۴ تا ۹۲ (هراندازه که اصولگرایان و احمدی نژاد نخواهند بپذیرند که در این دوره پیوندی گسست ناپذیر داشتند) نشان داد که «حکمرانی خوب» صرفا با تغییر افراد محقق نمی شود.
دوره دوم خرداد با رادیکال ترین شعارها و عملکرد که «عبور از جمهوری اسلامی» غایت آن بوده به پایان رسید و در دولت نهم شاهد ریاست جمهوری فردی بودیم که احیاگر گفتمان «انقلاب اسلامی» بود و چشم پوشی از آن همه تلاش های بی وقفه و شبانه روزی و تحولات گسترده و مثبت در حوزه های متعدد بی انصافی است. اما در نهایت دولت دهم به جایی رسید که با نهادهای مرجع و حاکمیتی درتقابل قرار گرفت و حتی شاهد چرخش در سیاست خارجی هم بودیم. همان طور که گفته شد بنا نداریم دولت محمود احمدی نژاد را آسیب شناسی کنیم، ذکر این نکات صرفا از این بابت است که ما به چیزی فراتر از فرد محتاجیم.
در دوره پیش رو، اصولگرایان بیش از هر چیز به برنامه عملی (اکشن پلن) نیاز دارند. برنامه ای که برآمده از نظریه ای برای حکمرانی باشد. بدنه متخصص جریان انقلابی باید در فرصت باقیمانده تا انتخابات ابتدا در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به اجماع نظری برسد و طبق آن مشخص کند که درصورت پیروزی در انتخابات چه رویه ای را برای رفع تحریم ها در نظر می گیرد؟ قرار است رویکردش در مسائل اقتصادی در زبان مقاومتی باشد و در عمل لیبرال؟ درخصوص آزادی های اجتماعی و عرصه فرهنگ چه می خواهد؟ و بسیاری مسائل دیگر...
زمانی که تکلیف جریان اصولگرا با این موضوعات به درستی روشن شود، آن وقت نوبت می رسد به تعیین فردی که لیاقت و قابلیت پیاده کردن این سیاست ها را در قامت رئیس جمهور داشته باشد. اینکه تصور شود در این دوره به دلیل عملکرد ضعیف حسن روحانی که مورد حمایت تمام قد اصلاح طلبان بود، اقبال به اصولگرایان حتمی است و رئیس جمهور بعدی از میان افراد متعلق به این جریان سیاسی خواهد بود، تا حدی گزاره درستی به نظر میرسد، اما پیروزی در انتخابات ابتدای راهی دشوار و پر مشقت است.
پدرخوانده های جریان اصول گرا باید از حمایت افرادی بپرهیزند که در انتخابات های گذشته در معرض رای مردم قرار گرفته و موفق نشدند. طبق تجربه و تا حدودی بررسی های جامعه شناختی، فردی که یک بار در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده باشد، به احتمال قوی امکان موفقیت در انتخابات دیگری را از دست خواهد داد از طرف دیگر در افکار عمومی از وی سابقه ذهنی وجود دارد، پس کار برای اجرای برنامه ای جدید و مدون سخت می شود. (چه این فرد در انتخابات مجلس رای آورده باشد و چه ریاست فلان قوه را برعهده داشته باشد در اصل قضیه تفاوتی نمی کند.) از این رو در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو به کاندیدایی احتیاج داریم که چهره ای جدید با رزومه موفقیت آمیز در حوزه های مدیریتی باشد که با حمایت بدنه جریان انقلابی و در دست داشتن برنامه ای عملی، جمهوری اسلامی را به اهداف انقلاب اسلامی نزدیک کند.