پایان فرصت ۶۰ روزه چهارم ایران به اروپا؛ گامها و گافها
ایران تا به حال چهار گام را برای کاهش تعهدات هستهای خود برداشته است، اما چرا اقدامات تهران تا کنون نتوانسته است طرف مقابل را به بازگشت به تعهدات وادار کند؟
به روزهای پایانی فرصت 60 روزه چهارم ایران به طرفهای برجامی برای جبران تعهدات خود در توافق هستهای نزدیک میشویم. اما باز هم ظاهرا قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد جز اینکه ایران گام پنجم در کاهش تعهدات هستهای را بردارد. هنوز درباره کم و کیف گام پنجم ایران خبری اعلام نشده است، اما چند گزینه بیشتر پیش رو نیست. برداشتن گامهای بیشتر از سوی ایران، از یک طرف نشان میدهد که ایران تصمیم گرفته است تا زمانی که طرفهای مقابل به وظایف خود در برجام عمل کنند، به مسیرش ادامه دهد، اما این موضوع واقعیتی دیگر است، اینکه گامهای ایران، تا به اینجای کار موفق نشده و نتوانسته است اروپا را به پایبندی به تعهداتش وادار کند.
حال این سوال مطرح میشود که چه عاملی باعث شده است که اروپاییها واکنشی جز تهدید و هشدار به گامهای ایران نداشته باشند.
ایران در گامهای گذشته برخی محدودیتهایی را که برجام برای برنامه هستهای ایران تعیین کرده بود را تعلیق کرد. عبور از سقف ذخایر اورانیوم غنی شده با درصد پایین و میزان آب سنگین، سطح غنیسازی، تحقیق و توسعه و از سرگیری غنیسازی در سایت فردو از گامهایی بودهاند که ایران تا کنون برداشته است. اما در برخی از این موارد، ایران هر چند گامهایی را برداشته است، اما اقداماتش تا حدودی نمادین بوده است. به عنوان مثال ایران از محدودیت 3.67 درصدی غنی سازی اورانیوم عبور کرده است، اما آن را تا حدود 4.5 درصد رسانده است. این در حالی است که قبل از برجام ایران در سطح 20 درصد نیز غنی سازی میکرد.
درباره میزان ذخایر مواد غنیشده هم هنوز فاصله زیادی با دوران پیش از برجام وجود دارد و میشد با افزایش تعداد سانتریفیوژها سرعت افزایش اورانیوم غنیشده را بالاتر برد. قطعا اگر گامهایی را که ایران تا کنون برداشته است محکمتر میبود، طرف مقابل فشار را بیشتر حس میکرد و برای حفظ این توافق تکاپوی بیشتری میکرد.
شاید استدلال این باشد که ایران به خاطر اینکه نیمنگاهی به مذاکرات با اروپاییها یا میانجیگری کشورهایی مانند ژاپن داشت و به همین دلیل گامهای خود را ملایمتر برداشت. با فرض اینکه حتی مذاکرات به نتیجه برسد، گامهای محکمتر هم ایران را در موضع بهتری قرار میداد و هم طرف مقابل را برای ارائه بازگشت به تعهدات خود تحت فشار بیشتری میگذاشت. چه بسا که هر وقت ایران سیاست و رفتار جدیتر و محکمتری را در قبال طرف مقابل اتخاذ کرده است، آنها میل و ضرورت بیشتری را برای مذاکره و کسب رضایت ایران داشتهاند.
در اصل زمانی که ایران سیاست مقاومت فعال را در پیش گرفت، مقامات بلندپایه به تهران سفر کردند یا در مناسبتهای بینالمللی برای دیدار با مقامات ایرانی زنبیل خود را در صف گذاشتند. طبیعتا چنین تجربهای میتواند راهنمای خوبی در خصوص تنظیم کیفیت رفتار و اقدام خود در قبال طرف مقابل باشد. حال اینکه چرا اینگونه نشد، سوالی است که باید جواب آن را از دولت محترم پرسید.
عامل دیگری که به نظر میرسد باعث شد طرف مقابل همچنان از خود انعطاف نشان ندهد، پالسهای غلط، نشان دادن نقاط ضعف و انعطافهای بیجای دولت ایران بود.
در حالی که خود آمریکاییها درباره ناکارآمدی کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران سخن میگفتند برخی از مقامات ایرانی اظهارنظرهای متفاوتی را داشتند. چندی پیش بود که آقای اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور گفت که «حتی کشورهای دوست هم جرأت خرید نفت از ایران را ندارند.»
آقای جهانگیری همچنین تاکید میکند که «به معنای واقعی، تمام گلوگاههای اصلی کار و فعالیت اقتصادی کشور از سوی امریکاییها بسته شده است.»
جالب است زمانی که مقامات وزارت خارجه یا نفت درباره محرمانه بودن اطلاعات مربوط به صادرات نفت ایران سخن میرانند، یکی از بالاترین مقامات اجرایی کشور این اظهارات را به طور علنی و آن هم در بحبوحه مذاکرات نه چندان امیدوارکننده مطرح میکند. سوال جدیتری این است که این حرفها با چه هدفی زده میشوند و چه فایدهای دارند؟
آیا جز این است که ایراد این اظهارات ایران را در مذاکرات در موضع ضعیفتر قرار دهد و به دشمن امیدواری میدهد که در اجرای سیاستهایش در قبال تهران موفق بوده است؟
وقتی مقام ارشد اجرایی کشور اینگونه عقبنشینی علنی و خودزنی میکند، چه انتظاری از مذاکره کننده خارجی میرود که از این پاس گل استفاده نکرده و آن را تبدیل به امتیاز نکند. قطعا اگر طرف مقابل احساس کند که ایران در موقعیت ضعف و فشار قرار دارد، نه تنها از روی دلسوزی و مرام، کاری را به نفع ما انجام نخواهد داد، بلکه به سیاست فشار خود برای کسب امتیازات بیشتر از تهران ادامه خواهد داد.
اظهارات آقای جهانگیری اولین نمونه از این جنس اظهارات در دولت آقای روحانی نبوده است. خود رئیس جمهور شخصی بود که در زمان مذاکرات با 1+5 و حتی در سال 96 کلیدواژه «خزانه خالی» را به تیتر و متن رسانهها و افکارعمومی آورد.
آقای روحانی در سال 96 گفت: «ما در سال گذشته 40 هزار میلیارد تومان برای صندوقهای بازنشستگی دادیم، در حالی که این صندوقها مربوط به دولت و بودجه نیست و خودش باید متکفل باشد. من میگفتم خزانه خالی تحویل گرفتیم، ولی دیدیم صندوقها هم خالی بود.»
توصیف شرایط به گونهای که مشابه توصیف دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا درباره ایران میشود، قطعا یک گام به پس تهران و چندین گام به پیش واشنگتن میشود. همین میشود که در مذاکرات پیشنهادهای تحقیرآمیز به ایران داده میشود.
البته دولت فقط در مقام حرف از خود ضعف نشان نداده، بلکه گاها در مقام عمل هم به گونهای رفتار نکرده است که سیاست خارجی کشور بتواند به پشتوانه آن در عرصههای خارجی پرقدرت حاضر شود. نحوه مدیریت، اعلام و اجرای برنامه افزایش بنزین به گونهای بود که علاوه بر بانکها و ساختمانهایی که آتش گرفت، بخشی از سرمایه سیاست خارجی کشور نیز دود شد. بالطبع، چنین اتفاقاتی دست تیم مذاکره کننده ایرانی را در گفتگوها پایینتر آورده و طرف مقابل را دچار وهم میکند. همین است که دولت آمریکا بعد از اعتراضات آبان ماه تصور میکند که سیاست فشار حداکثریاش در قبال ایران نتیجه داده و الان نباید به ایران امتیاز بدهد، بلکه باید بنشیند و منتظر درد کشیدن ایران و تسلیم شدن آن شود. ترکیب اظهارات و عملکرد دولت، به جای تقویت موضع مذاکراتی کشور، آن را سستتر کرده است. در همین شرایط چه اصراری بر این وجود دارد که با پاهای سست به پای میز مذاکره با ژاپنیها که به نیابت از آمریکاییها صحبت میکردند، رفت. هر چند این نافی همکاریهای و رفت و آمدهای دوجانبه نیست. بلکه نکته این است که با موضع لرزان و سست نباید با آمریکا و اروپا درباره برجام گفتگو کرد.
همه این نکات بدین مفهوم نیست که کار به پایان خط رسیده است و چارهای نیست. بلکه بالعکس، ایران در مقاطع مختلف نشان داده است که اگر بخواهد میتواند معادلات را به نفع خود تغییر دهد و با موضع قویتر وارد تعامل با کشورهای خارجی شود. پس بهتر است تجربه تونل تاریک گذشته، چراغی برای مسیر پیش روی روشنتری شود.
«خبرگزاری تسنیم»