آرشِ فهیم در گفتگو با نسیم آنلاین:
مدیریت شبکه سه محافظه کاری را کنار گذاشتهاست؛ سریالسازی به معنای واقعی آنچه در رسانههای جهانی میگذرد یعنی «گاندو»
سریالِ گاندو، سوژه خاص، استقبالِ گسترده مخاطبین و حواشیِ رسانه ای و سیاسی که حول آن به وجود آمد، تا مدتها ذهنِ مخاطبین را به خود مشغول خواهد داشت. اینکه پس از سالها رسانه ملی اقدام به تولید اثری شاخص با مضمونی استراتژیک و به روز کرده است، مسئله ای است که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است.
نسیم آنلاین ؛ سحر دانشور: سریالِ گاندو، سوژه خاص، استقبالِ گسترده مخاطبین و حواشیِ رسانه ای و سیاسی که حول آن به وجود آمد، تا مدتها ذهنِ مخاطبین را به خود مشغول خواهد داشت. اینکه پس از سالها رسانه ملی اقدام به تولید اثری شاخص با مضمونی استراتژیک و به روز کرده است، مسئله ای است که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. برای بررسی بسترِ تولیدِ گاندو، علتِ استقبال مخاطبین و ابعادِ مختلفِ چنین آثاری به سراغِ «آرشِ فهیم» عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران رفتیم تا با او گفتگو کنیم. در ادامه گفتگوی ما با این منتقد سینما را می خوانید.
سریالهای امنیتی و پلیسی در صنعت تولید فیلم و سریال در سراسرِ دنیا مورد توجه اند، چرا ما دیر به ضرورتِ تولید چنین آثاری رسیده ایم؟ !
متأسفانه تولید فیلم و سریال در ایران، با شاخص ها و استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد. این ضعف در سینمای ما بسیار پررنگ است، اما تلویزیون و عرصه تولید سریال برای شبکه نمایش خانگی نیز به بیماری تکرار و در جا زدن در مضامین و قالب های تکراری و کلیشه ای مبتلاست. به همین دلیل هم به غیر از برخی استثناها، در اغلب سریال های ایرانی -چه در تلویزیون و چه در شبکه نمایش خانگی- مسائل و اولویت های اصلی جامعه، نادیده گرفته می شود و به موضوعات پیش پا افتاده و فرعی می پردازند. موضوعاتی مثل روابط عاشقانه و ازدواج و طلاق و ... البته این موضوعات هم باید بخشی از داستان یک فیلم و سریال باشند. اما مشکل اکثریت تولیدات سینمایی و تلویزیونی ما این است که اولا این سوژه ها محور اصلی هستند و ثانیا، به عشق و ازدواج صرفا از نگاه قشر متوسط و مرفه تهران نشین توجه می کنند. این درحالی است سریال سازی به معنای واقعی کلمه در جهان رسانه ای امروز یعنی آنچه در «گاندو» اتفاق افتاد؛ سریال های غربی که مردم ما هم برخی از آن ها را دنبال می کنند، در قالب های پلیسی، امنیتی، تاریخی و حماسی ساخته می شوند. این سریال ها همچنین در چارچوب سرگرمی، به ترویج ایدئولوژی و سبک زندگی مدنظر کمپانی های سازنده آن سریال ها می پردازند. علاوه بر آثار هالیوودی، حتی سریال های کره ای هم که در رسانه ملی پخش می شوند هم این رویکردها به طور آشکار مشخص است.
کم کاری و بی انگیزگیِ مدیران، عاملِ فراموشیِ تاریخ و فرهنگِ ملی
اما شما در کمتر سریال ایرانی می بینید که سبک زندگی یا آرمان های ملی و دینی و حتی تاریخ و فرهنگ کشورمان به ذهن و روح مخاطب تزریق شود. دلیل این کمبود هم، اول به خاطر کم کاری یا بی انگیزگی مدیران فرهنگی و رسانه ای است. مدیران باید زمینه را برای فعال شدن فیلمسازان در عرصه های تجربه نشده و استانداردهای جهانی را فراهم کنند که اغلب این کار را نمی کنند. همچنین مدیریت فرهنگی باید شرایط را برای نزدیکی و آشنایی فیلمسازها با نهادهای تولید فکر و اندیشه به وجود آورند. همچنان که بخشی از ساخت سریالی مثل «گاندو» به مدیریتی برمی گردد که چنین سوژه ای و اطلاعات مربوط به ان را در اختیار فیلمنامه نویس و کارگردان قرار داد. مشکل دوم هم ضعف و عقب ماندگی آموزش هنر در ایران، است. یعنی حتی در دانشگاه ها و دانشکده های دولتی ما، هنرآموزان طوری بار می آیند که سراغ چنین موضوعاتی نروند.
چرا سریال گاندو به سریالی پربیننده بدل شد؟ این سریال چه ویژگی هایی داشت که توانست در دوره ای که ما با کثرتِ سریالسازی و البته خلا سریالهای پربیننده و شاخص مواجهیم، توانست به سریالی شاخص و نامی بدل شود؟
این سریال پس از مدت ها بار دیگر آثار جاسوسی-امنیتی را در تلویزیون زنده کرد. همان طور که عرض کردم، این سریال حداقل از نظر سوژه و قالب، با استانداردهای جهانی تطابق دارد. به هر حال، فیلم های جاسوسی و امنیتی، دارای جذابیتی ذاتی هستند؛ چون محور و موتور محرکه درام در این گونه آثار، برپایه تقابل دو جبهه خیر و شر و تعقیب و گریز بین نیروهای خراب کار یا نفوذی با نیروهای ملی و میهنی است. علاوه بر این، مردم ما به دلیل اینکه ذاتا انسان های وطن دوست و بیگانه ستیزی هستند، به طور طبیعی به سریالی که درباره برخورد مأموران امنیتی ما با نفوذی های دشمن است، علاقه نشان می دهند. اما آنچه در «گاندو» خبرساز و عامل جذب گسترده عام و خاص شد این بود که برای اولین بار، مردم ایران در یک سریال دراماتیک و سرگرم کننده، یک موضوع داغ و ملتهب که با زندگی خودشان نیز ارتباط مستقیم دارد را دیدند. دیدند که یک خبرنگار نفوذی مثل مایکل هاشمی که با الهام از یک شخصیت واقعی به نام «جیسون رضاییان» طراحی شد چگونه اقتصاد و امنیت کشورشان را مثل موریانه می جود. مضمون تکان دهنده و موج آفرین سریال با رویکرد افشاگری اطلاعات پنهان و مسائل پشت پرده در مجادلات سیاسی و همچنین کشمکش های امنیتی، بیش از ساختار و فرم این سریال باعث جذب گسترده مخاطب و جریان سازی آن شد. مطمئن باشید اگر سریال هایی با فرم قوی تر از این درباره چنین موضوعاتی، مثلا درباره پشت پرده «برجام» ساخته شود، بسیار تکان دهنده تر خواهد بود.
در پرورشِ هنرمندِ پیشرو ضعف داریم نکته مهم در گاندو بعد واقعی بودنِ ماجرای این سریال است، این نکته نشان داد توجه به واقعیت در سریالسازی ظرفیتِ بالایی در جذب مخاطب به وجود می آورد، اما چرا علی رغم وفورِ سوژه های دراماتیک در ایران و تاریخِ معاصر و حتی سالهای اخیر این موضوع چندان مورد توجه مدیران و برنامه سازان و تهیه کنندگان نبوده است؟
همان طور که در پاسخ به سوال اول توضیح داده شد، بخشی از این مسئله به مدیریت محافظه کار رسانه ای و بخشی هم به مسئله پرورش هنرمند بر می گردد. «گاندو» حاصل روی کار آمدن مدیریت انقلابی در شبکه سوم سیماست. مدیریت امروز شبکه سه شاید نقاط ضعفی هم داشته باشد، همچنان که درباره برخی اتفاقات، ازجمله پخش مسابقه ای با جوایز نجومی و همچنین عملکرد ضعیف در تولید قبل از افطار ماه رمضان، قابل انتقاد است. اما این مدیریت از این نظر که محافظه کاری گذشته را کنار گذاشته و سعی در پداختن به موضوعات سیاسی و اجتماعی روز جامعه در برنامه های مستند و سریال ها دارد، قابل تقدیر است.
اما ریشه اصلی مشکل به ضعف ما در پرورش هنرمند پیشرو و مماس با مسائل روز جامعه است. از ابتدای ورود سینما به ایران، این عرصه با فرهنگ بومی و منافع ملی و جمعی ما فاصله داشت. به همین دلیل هم سینمای ما همیشه با بحران مخاطب مواجه است. این وضع تا امروز هم ادامه یافته و افرادی که در این فضا رشد می کنند و عضوی از جامعه هنری هستند، برای اینکه بتوانند راحت تر کار کنند، کمتر سراغ موضوعات سیاسی و امنیتی می روند. همان طور که علیرام نورایی بازیگر «گاندو» نیز گفته است معمولا بازیگرانی که در این نوع آثار نقش آفرینی می کنند، با فشارها و حملاتی از سوی مخالفان نظام و حتی بعضی از همکاران خودشان روبرو می شوند. مجموعه ای از این مسائل باعث شده تا پرداختن به این گونه سوژه ها در سینما و تلویزیون ما کم اتفاق بیفتد.
سریال در قسمت اول قدرتمند و چالشی شروع شد، از نظر فنی فیلمنامه را چگونه ارزیابی می کنید و در حفظِ مخاطب چقدر موفق می دانیدش؟!
درست است، قسمت اول و همچنین دو سه قسمت پایانی، هم ریتم و ضرباهنگ بسیار خوبی داشتند و هم از حیث ایجاد تعلیق و بازیگری، بسیار محکم بودند. به ویژه بازی پیام دهکردی در نقش مایکل هاشمی عالی بود. او در شبیه سازی این شخصیت با «جیسون رضاییان» کاملا موفق شد. حتی حرکات ریز و لحن و لهجه حرف زدنش هم شبیه به او شده بود. با این حال، ریتم سریال در قسمت های میانی کمی افت کرد و از آنچه در سریال های پلیسی و جاسوسی مرسوم است، فاصله گرفت. همچنین فیلمنامه کار، حفره هایی داشت. ازجمله اینکه معلوم نشد چرا یکی از شخصیت ها برای دیدن دیگری، او را تا بالای دیوار چین کشاند و مثلا چرا در پایین دیوار صحبت نکردند؟ اما به طور کلی، «گاندو» از نظر رسانه ای و دست گذاشتن روی سوژه ای جدید و ملتهب، و پرداخت ساده و بدون پیچیدگی توانست مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و موفق عمل کند.
ساختارِ فعلیِ رسانه برای تولیدِ آثاری چون گاندو طراحی نشده است ساختار فعلی رسانه را در پرداختن به سوژه هایی اینچنین، چگونه ارزیابی می کنید؟! نوع نگاه تهیه کننده و کارگردان ها در این ساختار می تواند چه تاثیری داشته باشد؟!
ساختار فعلی رسانه در ایران، برای تولید آثاری چون «گاندو» طراحی نشده است. با اینکه مدیریت کلان صداوسیما، معاونت سیما و مدیران شبکه ها، اغلب موافق و حامی ساخت این گونه آثار هستند اما مدیران میانی و بدنه رسانه ملی، بسیار خسته و سنگین است. یکی از دلایل تولید اندک سریال های استراتژیک در صداوسیما هم همین بدنه و برخی از ساز و کارهای کهنه و ناسالم در تولید برنامه هاست. ساز و کارهایی که با بندگرایی و زد و بند گره خورده است. ضمن اینکه تولید سریال هایی چون «گاندو» هزینه بسیاری می طلبد و صداوسیما به خاطر کم لطفی دولت در واریز بودجه، با مشکل مالی درگیر شده است. سریال «گاندو» نیز توسط نهادی خارج از صداوسیما و با کمک اسپانسر ساخته شده است وگرنه با سازوکارهای دورن سازمان صداوسیما، چنین سریالی ساخته نمی شد.
درباره تهیه کننده و کارگردان نیز باید گفت که ساخت سریال هایی مانند «گاندو» به شناختی فراتر از سواد سینمایی لازم است. تولید چنین آثاری به بینش، بصیرت و اعتقاد قوی نیازمند است. تهیه کننده و کارگردانی که انگیزه سیاسی و اعتقادی نداشته باشد هیچ گاه نمی تواند سمت چنین فیلم هایی بیاید.
این دست سریالها قادرند بخش های مهمی از تاریخ را نیز ضبط و ثبت کرده و به نمایش بگذارند، چنین روندی چه تاثیری در شکل گیری حافظه جمعیِ مردم خواهد داشت و رسانه چگونه باید در این مسیر گام بردارد؟
به طور طبیعی، این نوع سریال ها اگر مبتنی بر اسناد قوی باشند و بتوانند افکار عمومی را اقناع کنند، بسیار موج آفرین و جریان ساز می شوند. تحقیقات مراکز افکارسنجی نشان می دهد که بخشی از مردم در آمریکا، کانادا و انگلستان، تصوری بسیار منفی از ملت ایران دارند. حتی عده زیادی از مردم فکر می کنند ایران یک تهدید امنیتی بزرگ برای آن هاست. دلیل این أمر هم به رسانه بر می گردد. یعنی مردم این کشورها، هر سال چند فیلم یا سریال و فیلم مستند و همچنین ده ها برنامه خبری دیده اند که در آن ها ایرانیان به عنوان تروریست و افرادی خطرناک معرفی شده اند.
سریال هایی مانند گاندو می توانند به افکارِ عمومی جهت بدهد
این جریان در ایران هم می تواند موثر واقع شود. یکی از دلایلی که باعث شد تا برخی سیاستمداران و مسئولان نسبت به «گاندو» واکنش منفی نشان دهند این است که این نوع سریال ها می توانند به افکار عمومی مردم جهت بدهند. امروز دیگر دوره اینکه پروژه های ایدئولوژیک و استراتژیک را از طریق اخبار و سخنرانی سیاسی جلو ببریم گذشته است. امروز این هنر و درام است که می تواند خاطره جمعی یک ملت را نسبت به دولت یا سیاست و یا یک طرز تفکر تغییر یا شکل بدهد. باید شعار «مرگ بر آمریکا» را از عرصه سیاسی و شعار در راهپیمایی به عرصه تولید فیلم و سریال بیاوریم تا منافع ملی و امنیت خود را ارتقا دهیم.
با توجه به حساسیت های موجود در این ژانر(جاسوسی و پرونده های امنیتی)، چگونه باید عمل کرد که نه به دام کلیشه و محافظه کاری افتاد و نه بعدِ امنیتیِ مسئله خدشه دار شود؟!
خوشبختانه کشور ما ایران، معدن سوژه های سیاسی، امنیتی و جاسوسی است. ما در کشوری زندگی می کنیم که هدف بمباران پروژه های جاسوسی و ضدامنیتی قرار گرفته است. باید سراغ موضوعاتی رفت که اولا تازه هستند و ثانیا مردم اهمیت آن ها را در زندگی روزمره و معیشت و امنیت خودشان حس بکنند. اینکه «گاندو» با استقبال مواجه شد به این دلیل است که سراغ جاسوسی رفت که در حوزه اقتصاد ملی و علیه معیشت مردم ما کار تخریبی انجام می داد. هر چقدر هم بتوان با اتکا به اسناد و نزدیک به واقعیت، فیلم را ساخت، موثرتر خواهد بود و جلوی خدشه دار شدن بعد امنیتی کار گرفته می شود.
مخاطب از نگاهِ متکبرانه و مضمونِ تکراری در سریال سازی خسته است نسبتِ مخاطب، نگاه، خواسته ها و علائقش را با تولید چنین سریالهایی چگونه ارزیابی می کنید؟!
مخاطب امروز ما دیگر از ساخت سریال هایی با مضامین تکراری خسته شده است. امروز می بینیم که سریال های آپارتمانی و مربوط به مجادلات خانوادگی و عشق های چند ضلعی مخاطبی ندارند. همچنین مردم معمولا آثاری که محتوای خود را باشعار و نگاه متکبرانه به خورد مخاطب می دهند، پی می زنند. پس در نتیجه مخاطب رسانه ملی از سریال هایی چون «گاندو» استقبال می کنند به شرطی که زاویه نگاه سریال مماس با روحیه و منافع او باشد. سریال «گاندو» هم در این زمینه موفق عملکرد و از همان ابتدا بنا را بر این گذاشت که اولا جانب سرگرمی و جذابیت را داشته باشد و ثانیا، زاویه نگاه کار در کنار مردم قرار داشته باشد نه بالاتر از آن ها. اینکه همان قسمت اول با حمله به آقازاده ها و به چالش کشیدن مسئولان شروع شد، انتخاب درستی بود.
رسانه ها چگونه می توانند این ژانر و سوژه های اینچنین را به ضرورتی مهم برای تولیدِ فیلم و سریال و مستند در رسانه ملی بدل کنند؟!
افشاگری رسانه ها و پرداخت جذاب به آن ها قطعا می تواند مسئولان فرهنگی و رسانه ای و همچنین هنرمندان را راغب کند که سراغ چنین آثاری بروند. همچنین حمایت های بعدی، زمینه ساز تولید آثار مشابه خواهد شد.
در پایان اگر نکته ای قابل ذکر است که من نپرداخته ام، بفرمایید.
امیدوارم «گاندو» در رسانه ملی تکثیر شود و نسل آن گسترش یابد!