کدام شکاف؟! کدام پیوند؟!
کنکاشی پیرامون مفهومِ «دینداران در خدمت جامعه»
ضعفِ جدی در بازنمایی رسانه ایِ صحیح (و نه شتاب زده و هیجان زده با چاشنی التهاب و اثبات) فعالیت ها و دغدغه های این طیف و از سوی دیگر پررنگ شدنِ برخی ضعف ها و خطاها در معدود و محدود بخش ها و چهره های این طیف عامل دیگری است که به شکل گیری تصورِ فاصله میان جامعه و دینداران منجر شده است. فاصله ای که در مدل های تندتر دشمنی نیز تصویر می شود.
نسیم آنلاین ؛ سحر دانشور: پس از وقوع سیل و حضور گسترده اقشاری همچون روحانیت، بسیجی ها، مذهبی ها و انقلابیون در مناطق سیل زده برای کمک، شکل گیری سه رویکرد کلی را می توان در برخی لایه های جامعه مشاهده کرد:
رویکرد اول: انتشار گسترده تصاویر، عکس نوشته ها و فیلم حضور این افراد و تاکیدِ ذوق زده بر در صحنه بودنِ این طیف و تلاش برای اثباتِ مردمی بودن آنها.( این رویکرد را تحت عنوان بازی در زمین سیل بررسی کردم.)
رویکرد دوم: انتشار زخم زبان، طعنه و کنایه نسبت به حضور این طیف و حتی نسبتِ ریا دادن به افعال ایشان.
رویکرد سوم: طرحِ مفهومِ «دینداران در خدمت جامعه» و تاکید بر شکل گیری رویه ای جدید، متفاوت و امید بخش در میان این طیف و شادی از شکل گرفتنِ رابطه میان دینداران و جامعه واقعی.
هرسه این رویکردها بر یک مفهومِ واحد تاکید می کنند: «وجود فاصله میان دینداران-انقلابیون و جامعه واقعی!»
اما پرسش اساسی حولِ صحت این مفهوم می چرخد! آیا تاکنون میان دینداران و جامعه فاصله وجود داشته و اکنون سیل آن را کمی مرتفع کرده است؟! پاسخ من به این سوال منفی است. نشانه می خواهید؟! اردوهای جهادی که سالهای سال است بی هیچ چشمداشتی در مناطق محروم و مختلف سراسر کشور توسط همین طیف(اعم از روحانی و دانشجو و بسیجی مردمی) برگزار می شود.(البته انتقاداتی جدی به نحوه برگزاری این اردوها هم وارد است، ولی نفسِ مسئله از حضورِ همیشگی این طیف در میان جامعه خبر می دهد.) مجموعه های مختلف فرهنگی-مذهبی که با هدف کمک به خانواده های محروم و مستضعف در زمینه های متفاوتِ مالی و فرهنگی در مناطق مختلف کشور، در سطح شهرها و حتی بعضا در سطوح کشوری، با محوریت همین طیف فعالیت می کنند. صندوق های خیریه مساجد مختلفی که باز هم با محوریت اقشار معروف به مذهبی و انقلابی اداره می شوند و هدفشان کمک به نیازمندان است. ورود جدی طیف های مذهبی و انقلابی به فعالیت های اجتماعی در مناطق مختلف کشور در قالب ngo ها و مجموعه های اجتماعی. مثال هایی از این دست(و همه تصاویری که با کمی تامل از ذهن تک تک ما می گذرد) نشان می دهند مذهبی ها و دینداران چندان از جامعه و مردم دور نبوده اند و ازقضا همواره و همیشه در فکر گره گشایی برای مردم مختلف بوده اند.
برداشت گندم کشاورزان سیل زده توسط جمعی از روحانیون قم
از این منظر من گزاره فاصله میان دینداران و جامعه را گزاره ای ذهنی-رسانه ای می دانم که بیش و پیش از آنکه در واقعیتِ جامعه موجود باشد، در برخی اذهان و گفتمان های رسانه ای شکل گرفته و پرورانده شده است. ریشه این گزاره را در سه نکته اساسی میتوان جست و یافت:
ناتوانی در مدیریتِ زندگی روزمرهنکته اول ضعف جدیِ دینداران و انقلابیون در طراحی افق، برنامه ریزی و مدیریتِ صحیحِ اهداف و برنامه های اجتماعی در زندگی روزمره جامعه است. مسئله اساسی به نیت و علاقه انقلابیون به مردمشان و وجود فاصله میان آنها و دیگر بخش های جامعه بازنمی گردد، بلکه نکته در ناتوانی در تشخیص اولویت های اساسیِ مورد نیاز جامعه و برنامه ریزی برای تبدیل آن اولویت ها به هدف و تلاش برای تحقق آن اهداف نهفته است. به طور مثال اردوهای جهادی قالب و بستری مهم برای ارتباط با بطن مردم است، اما آیا نباید این اردوها را مبتنی بر نیازهای روز سراسر جامعه و حتی کلان شهرها بازتعریف و بازنگری کرد؟! آیا مسائل مهمی وجود ندارد که بتوان انرژی و علاقه وافری که جهت خدمت به مردم و انقلاب در میان این طیف موج می زند را بدان سو جهت داد؟! بدون شک چنین مسائلی موجود است، اما ضعف اساسی را باید در بخش های مرکزی و محوری این طیف و چهره های مهم ایشان جستجو کرد.
خطای تعمیمِ تفاوت هاحامیان گزاره شکاف میانِ مردم و دینداران، دچار «خطای تعمیم» شده اند. آنها به راحتی برخی اختلاف سلیقه های سیاسی، فرهنگی و مذهبی را به تمام ساحاتِ زندگی دینداران و دیگر بخش های جامعه تعمیم داده و میانِ آنها شکافی عمیق و جدی را ترسیم می کنند. حال آنکه مسئله تنها به نوع نگاه و انتخاب در حوزه های سیاسی و مذهبی(که متاسفانه در سالهای اخیر در محدوده پوشش بانوان و حجاب متمرکز شده و به دلایل مختلف که در یادداشتی دیگر به آنها خواهم پرداخت، موجب تنش و درگیری شده است!) محدود است. اما این محدودیت به وسیله رسانه ها و شبکه های مجازی شکسته شده و با متشنج کردنِ مواجهه با تفاوت های موجود، آنها را به شکافی عمیق در تمامی بخش های زندگی شبیه کرده است.
ضعفِ گفتمان سازی رسانه ای صحیحضعفِ جدی در بازنمایی رسانه ایِ صحیح (و نه شتاب زده و هیجان زده با چاشنی التهاب و اثبات) فعالیت ها و دغدغه های این طیف و از سوی دیگر پررنگ شدنِ برخی ضعف ها و خطاها در معدود و محدود بخش ها و چهره های این طیف عامل دیگری است که به شکل گیری تصورِ فاصله میان جامعه و دینداران منجر شده است. فاصله ای که در مدل های تندتر دشمنی نیز تصویر می شود. نیازِ جدی امروز، بازنمایی صحیح رسانه ای ارتباطاتِ واقعی و صحیحی است که در میان بخش های مختلف جامعه اعم از دیندار و غیره وجود دارد.
سیلِ اخیر به گمان نگارنده نه زمینه ارتباط دینداران با جامعه، بلکه آشکارکننده حقیقتی از ارتباط در جامعه ایرانی بود، که به واسطه تصویرها، تصورها و ذهنیت های رسانه ای در درونی ترین بخش های این جامعه پنهان شده و از نظرها دور مانده بود. گویا سیل و مختصاتِ خاص بحرانی آن می توانست این همراهی و نبودِ شکاف میان جامعه را به این عریانی به نمایش بگذارد. پرواضح است که مدیریتِ مستمر و صحیح در دورانِ آرامش، تغیین افق ها و اهدافِ دقیق مبتنی بر نیازهای حقیقی جامعه، هدایتِ پتانسیل ها و ظرفیت های موجود، جهت دهیِ امیالِ انسانی و خواسته های درونیِ مجموعه های انسانی و اجتماعی بسی دشوارتر از مدیریتِ آنها در دوران بحران است. نیاز اساسی در ادامه راه، مدیریت صحیحِ این تمایلات، پتانسیل ها، افق ها و اهداف و تصویرِ مغفول مانده از حقیقت جامعه ایرانی است.