یادداشت حسین شریعتمداری درباره تعارض منافع در ایران و امریکا
از آمریکایی ها یاد بگیرید!
اگر قانون «تعارض منافع» درآمریکا که مقامات این کشور ملزم به اجرای آن هستند، در ایران به اجرا در میآمد و مراکز اطلاعاتی و نظارتی بر اجرای دقیق آن نظارت میکردند، آیا بخش قابل توجهی از ناهنجاریهای اقتصادی فرصت بروز پیدا میکرد؟! پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان کمی هم آمریکایی باشید! با اشاره به قانون«تعارض منافع» درآمریکا و الزام پایبندی مقامات این کشور به آن (تنها ترامپ به آن عمل کرده است) با وضعیت اقتصادی کشورمان و فعالیت اقتصادی و منفعت طلبی برخی مسؤولان کشورمان به جای خدمت، نوشت:
۱- «برای احترام به مردم آمریکا و برای آن که مطمئن باشند هرگز منافع شخصی خود را به منافع کشورم ترجیح نمیدهم، بعد از انتخاب به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، مزرعه بادامزمینی خود را که ارثیه پدری و میراث خانوادگی بود فروختم.این اقدام را بر اساس یک سنت جاری در آمریکا که به قانون تبدیل شده است انجام دادم. قانون«تعارض منافع -CONFLICT OF INTEREST- که به رؤسای جمهور و مقامات عالیرتبه آمریکا اجازه نمیدهد همزمان با مسئولیت در دولت، به کارهای تجاری و یا هر شغل درآمدزای دیگری اشتغال داشته باشند» بخشی از یادداشت جیمی کارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا است که در آن با گلایهای توأم با تعجب پرسیده است چرا ترامپ به این قانون تن نداده و کماکان به فعالیت تجاری خود ادامه میدهد!
رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه سابق آمریکا نیز که قبل از انتصاب به این مقام دولتی، مدیریت اَبر شرکت نفتی«آکسون موبیل» را برعهده داشت همزمان با پیشنهاد دونالد ترامپ برای تصدی این پست، کلیه روابط تجاری خود با آکسون موبیل را قطع کرد.
این شرکت نفتی در اطلاعیهای اعلام کرد «با رکس تیلرسون، مدیر کل سابق آکسون موبیل و نامزد پیشنهادی ترامپ برای وزارت خارجه آمریکا توافق شده است تا در صورت تائید نامزدی وی از سوی کنگره آمریکا، تمامی روابط مالی و تجاری او با آکسون موبیل قطع شود». در این اطلاعیه آمده بود «قطع روابط مالی و تجاری تیلرسون به منظور پیشگیری از تداخل احتمالی منافع او با منافع ملی صورت گرفته است». گفتنی است قرار بود تیلرسون بیش از ۶۰۰ هزار سهمی را که در مالکیت خود داشت بفروشد و از ۴ میلیون دلار پاداش نقدی نیز محروم شود.
اینکه مقامات آمریکایی در عمل تا چه اندازه به قانون«تعارض منافع» پایبند هستند، موضوع این نوشته نیست ولی آنچه اهمیت دارد اینکه قانون یاد شده در سیستم حقوقی آمریکا وجود دارد و مقامات آمریکایی ملزم به رعایت آن هستند.
ماهیت استکباری حاکمیت در آمریکا نیز از اهمیت اجرای این قانون نمیکاهد، چرا که قانون تعارض منافع یکی از لوازم ضروری و نیاز حیاتی برای تداوم حاکمیت است و ضرورت آن برای نظامهای حکومتی عدالتخواه و استکباری یکسان است! دقیقا مانند بنزین که برای حرکت خودرو ضروری است و فرقی نمیکند که از این خودرو برای کمک به محرومان و خدمت به خلق خدا بهره میگیرند و یا آن را در راهی ناصواب به کار گرفته و برای سرقت و جنایت از آن استفاده میکنند!
۲- اکنون تصور کنید که اگر همین قانون در جمهوری اسلامی به اجرا در میآمد و مراکز اطلاعاتی و نظارتی بر اجرای دقیق آن نظارت میکردند، آیا بخش قابل توجهی از ناهنجاریهای اقتصادی فرصت بروز پیدا میکرد؟! پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است.
وقتی فلان وزیر صاحب دهها شرکت خصوصی است، و یا فلان مسئول در دولت و یا سایر مراکز نظام در کنار مسئولیت خود به این یا آن کار تجاری مشغول است و با بهرهگیری از «رانت موقعیت شغلی» و «رانت اطلاعاتی» در کار واردات و صادرات فعال است و... چگونه میتوان انتظار بهبود شرایط را داشت؟!
یکی با دستکاری سایت وزارت صنعت، هزاران دستگاه خودروی لوکس وارد میکند، دیگری در بانک مرکزی 160 میلیون دلار و 51 میلیون یورو به فردی که هنوز هویتش را فاش نکردهاند پرداخت میکند! در فاصله فقط چند هفته ۳۵ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی چپاول میشود! عدهای با ثبت شرکتهای صوری در برخی کشورها، برای خرید خارجی با ارز دولتی سندسازی میکنند! آن دیگری 10500 گوشی تلفن همراه به نام کسی که مدتها قبل از دنیا رفته است وارد میکند! فلان مدیر، به تروریستهای اقتصادی اجازه میدهد با کارت بازرگانی یک خانم روستایی و فقیر، ۶۰۰ دستگاه اتومبیل لوکس و گرانقیمت بنز و پورشه وارد کند! و... باز هم تصور کنید که اگر در کشور ما نیز مانند برخی دیگر از کشورها، ممنوعیت مسئولان و فرزندان آنها از فعالیتهای اقتصادی به قانون تبدیل میشد و دستگاههای اطلاعاتی و نظارتی با حساسیت بر اجرای آن نظارت میکردند، اینگونه اتفاقات پلشت رخ میداد؟!
از کسانی که عقربه قطبنمای خود را روی آمریکا تنظیم کردهاند این پرسش در میان است که چرا در نمونههای مورد اشاره از آمریکا تقلید نمیکنند؟! کاش در این زمینه هم کمی آمریکایی بودند! ۳- حضرت امیر علیهالسلام در مقایسه برخی از سپاهیان سست عهد خود با سپاه معاویه به نکته عبرتانگیزی اشاره کرده و میفرمایند: «ای کسانی که به تن حاضرید و به خرد غایب! هر یک از شما را عقیدتی دیگر است.فرمانروایانتان گرفتار شمایند. فرمانروای شما، خدا را اطاعت میکند و شما نافرمانیاش میکنید. فرمانروای آنان، خدا را نافرمانی میکند و ایشان سر بر خطِ فرمانش دارند. دلم میخواهد معاویه با من معاملهای از نوع صرافان کند، به دینار و درهم. ده تن از شما را بستاند و یک تن از مردان خود را به من دهد» (خطبه ۹۷ نهجالبلاغه). به یقین و همانگونه که از ادامه کلام امیرالمومنین پیداست، منظور حضرت این نبوده است که ده تن از یاران خود را به دشمن بدهد و یک تن از دشمنان کینهتوز را به درون سپاه خود جای دهد! بلکه حضرتش پایداری آنان با وجود باطل بودن راهشان و سستی برخی از سپاهیان خویش در راه حق را نشانه رفتهاند. یعنی از سپاه خود میخواهد که پایداری را از آنان بیاموزند و نه نستجیر بالله، راه باطل را. یعنی دقیقا درسی که باید در عمل به قانون«تعارض منافع» از دشمن بیاموزیم و آن را در مسیر نظام الهی جمهوری اسلامی به کار بگیریم و نه چون آمریکا در تحکیم حکومت استکباری.
4- حالا به این سه نمونه توجه کنید؛ اول: مرحوم علامه حلّی، از مراجع گرانقدر و دانشمندان بلندآوازه جهان اسلام است که نام و آوازه و آثار آن بزرگوار همچنان بر تارک حوزههای علمیه میدرخشد، از ایشان درباره آب چاه و این که آیا بعد از تماس ظرف نجس با آن، کماکان پاک خواهد بود یا نه؟ فتوا خواستند و آن فقیه بزرگوار و با تقوا، پاسخ را به بعد موکول کرد و در این فاصله فرمود تا چاه آبی را که در خانه ایشان بود با خاک پر کنند. وقتی از ایشان، علت را جویا شدند، در پاسخ گفت؛ بیم آن داشتم که وجود این چاه در خانهام، و نفعی که از آن میبرم، در صدور حکم دخالت کند و نظر فقهی و فتوایم را بیآن که متوجه باشم به سویی بکشاند که نفع شخصی خویش را در آن میبینم!
دوم: رهبر معظم انقلاب فرزندان خود را با تاکید از هرگونه فعالیت تجاری و اقتصادی منع کردهاند. حضرت ایشان به فرزندان خویش فرمودهاند از آنجا که شما منتسب به من هستید حق هیچگونه فعالیت اقتصادی ندارید. رهبر معظم انقلاب این شرط را برای کسانی که در حلقه اول وصلت با خانواده ایشان قرار میگیرند نیز لازم دانستهاند. در این میان نکته درسآموز دیگری نیز هست که از یکسو نشانه حساسیت حضرتش نسبت فعالیت اقتصادی فرزندان و از سوی دیگر اصرار ایشان بر اجرای عدالت است. حضرت آقا به فرزندان خود فرمودهاند چنانچه قصد داشتید وارد فعالیتهای اقتصادی بشوید، به مسئولان ثبت احوال میگویم نام مرا از شناسنامه شما حذف کنند.
سوم: نمونهای از پایبندی افراد مومن و انقلابی به فرهنگ یادشده است.
سالهای اول انقلاب بود، یکی از برادران سپاه در پی آن بود که خودروی پدرش را بفروشد. میگفت خودروی سالم و روبهراهی است و ترجیح میدهم به برادران همکارم در سپاه فروخته شود. بر و بچهها چند روزی میآمدند و میرفتند. صبح یکی از روزهای چهارشنبه بود که برادری برای خرید خودرو به وی مراجعه کرد اما، برادری که قصد فروش خودروی پدرش را داشت از مراجعهکننده پوزش خواست و گفت؛ از فروش منصرف شدهام! با تعجب پرسیدم؛ چرا؟! به جای پاسخ تلکس محرمانه خبرگزاری را نشانم داد که در آن آمده بود قرار است از روز شنبه بنزین کوپنی شود و گفت؛ با کوپنی شدن بنزین قیمت خودروها به شدت کاهش پیدا میکند و توضیح داد؛ این خبر، امانت نظام است که به علت جایگاه و مسئولیتمان در اختیار ما قرار گرفته است. حق ندارم از این خبر به نفع خود استفاده کنم. پیشانیاش را بوسیدم.
این نمونهها نه فقط کمشمار نیستند بلکه در میان فرزندان انقلاب به فراوانی وجود دارد. کسانی که برای حفاظت از اسلام و انقلاب و دفاع از جان و مال و ناموس مردم وطنشان همه وجود خود را در طبق اخلاص میگذارند و به آوردگاه خون و آتش و دود میروند، به یقین منافع مردم کشورشان را با منافع خود تاخت نمیزنند. همینها شایسته برعهده گرفتن مسئولیتها هستند و نه فلان مرفه بیدردی که سر در آخور دنیا دارد و... بگذریم!