رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی:
راهی جز هنر انقلاب نداریم / هیچ اثر طنز و کمدی را سراغ ندارم که واجد معنا نباشد
یامینپور، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری معتقد است که راهی جز هنر انقلاب وجود ندارد و هنر انقلاب هم بر مبنای دال مرکزی تمایز حق از باطل است.
به گزارش « نسیم آنلاین » به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، وحید یامینپور، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری، اظهار کرد: وقتی از هنر انقلاب صحبت میکنیم درباره یک گونه از هنر و یا قشر از هنرمندان سخن نمیگوییم که در کنارش سایر اقشار و گونهها هم وجود داشته باشند. ما راهی جز هنر انقلاب نداریم. این گونه نیست که انقلاب اسلامی بنا باشد هم هنر انقلاب و هم هنر شبه روشنفکری غربگرا را بپذیرد.
وی ادامه داد: ماموریت نظام فرهنگی ما هنر انقلاب اسلامی است. ماموریت دیگری ندارد و اگر خلاف این مسیر قدم بردارد باید مورد بازخواست قرار بگیرد که چرا توجه و سرمایه هایتان را صرف مسیری کردید که ماموریتتان نیست.
ارزشمندترین تحول انقلاب، تحول در انفس استیامینپور با بیان اینکه اصطلاح «هنر انقلاب» و یا «هنر انقلابی» ترکیبی وصفی است، عنوان کرد: برای تعریف چنین هنری باید توجه کنیم به تعریفی که از انقلاب اسلامی ارائه میدهیم. انقلاب اسلامی تحول متعالی و در همه ابعاد به حساب میآید و شاید ارزشمندترین تحول آن، تحول در انفس است. تغییر نوع نگاه انسان به همه چیز، از جمله مسیری که در زندگی باید طی کند، جامعهای که باید بسازد، تغییر نوع نگاه به فرهنگ، سیاست، اهداف و نوع انسان الگوی کامل پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد و این تحول باید اثرش را در هنر هم نشان دهد. هنر در واقع تجلی ادراک و الهامات انسان است. اگر این انسان در عرصه تفکر متحول شود. نسبتش با وجود تغییر کند و درک و شعور جدیدی از عالم و از وجود داشته باشد، هنری که خلق میکند متفاوت خواهد بود. به همین دلیل اگر میگوییم هنر انقلابی یا اسلامی یعنی با گروه جدیدی از هنرمندان مواجه شدهایم که اینها درک جدیدی از عالم و از جهان دارند.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری همچنین گفت: تعریف هنر انقلاب را رهبران انقلاب اسلامی به صورت گذارههای هنجاری در اختیار ما قرار دادهاند. مثلا هنر انقلاب اسلامی هنری است که با سرمایهداری، لیبرالیسم، با الحاد مشکل دارد. هنر انقلاب اسلامی هنری است که تعهد به عدالت دارد، هنری است که تعهد به محرومین و مستضعفان و اخلاق متعالی اسلامی دارد. این ها گذاره هایی هستند که حول مفهوم هنر انقلاب شکل می گیرند و مجموعه منظمی از مفاهیم را تشکیل می دهند.
برخی هنرمندان، معیار هنر انقلاب اسلامی هستندوی خاطرنشان کرد: برخی از شخصیت ها و هنرمندان، خودشان تبدیل به معیار هنر انقلاب اسلامی میشوند. این شخصیتها آنچنان آثار متعالی و دقیقی خلق کردهاند که میشود هنر انقلاب اسلامی را در آثار آنها تعریف کرد. مجموعههایی هم شکل گرفتهاند که آثار هنر انقلاب اسلامی را باید در آن مجموعه ها جستوجو کرد و حوزه هنری یکی از همین مجموعههاست. اگر شخصی خارج از مرزهای کشور بیاید و از ما بپرسد که فراورده هنری انقلاب اسلامی را بیشتر کجا میتوان پیدا کرد، او را باید به سمت حوزه هنری انقلاب اسلامی هدایت کنیم. البته معنای این سخن این نیست که هر آنچه در حوزه هنری اتفاق افتاده، در طراز انقلاب اسلامی است و یا هر چیزی در ارگانها و سازمانهای دیگر رخ میدهد معاند و مخالف با انقلاب اسلامی است. اما اهتمام حوزه هنری از ابتدای تشکیل این بوده که کاری جز برای انقلاب اسلامی انجام ندهد و بعد از حوزه هنری مجموعه دومی به ذهنم نمیآید که بتوان در این زمینه معرفی کرد.
حوزه هنری در ادبیات به کمال، پختگی و استغنا رسیده استوی با تاکید بر اینکه حوزه هنری در برخی قلمروها موفقتر عمل کرده است، عنوان کرد: در بخش ادبیات داستانی، غیر داستانی و شعر، حوزه هنری بی بدیل است و نمیتوان نمونهای در کشور برای آن آورد. در واقع حوزه هنری در ادبیات به کمال، پختگی و استغنا رسیده است.
دال مرکزی هنر انقلاب، تمایز حق از باطل استیامینپور همچنین با اشاره به اینکه هنر انقلاب اسلامی تنها این نیست که موضوعش درباره وقایع انقلاب اسلامی باشد، تصریح کرد: هنر انقلاب اسلامی «دال مرکزی» دارد که هر اثر هنری با این دال مرکزی نسبتی پیدا کند، به آن هنر انقلاب اسلامی میگویند. من این دال مرکزی را تمایز حق از باطل می دانم. هر اثر هنری در هر جای دنیا، کمک کند مخاطب اثر هنری، حق را از باطل تمیز دهد و دلش به سمت جبهه حق گرایش پیدا کند، اثری انقلابی است. با همین مبنا، بسیاری از آثار هنری هنرهای تجسمی کاریکاتوریستهای برزیل را هنر انقلابی میدانم؛ چرا که آن اثر هنری، ذات پلید جبهه استکبار را نشان می دهد. مفهوم هنر انقلاب، مفهوم وسیعی است و در این مفهوم روح انقلاب اسلامی مهم است که در پی احقاق حق است.
هنر آبستره ارتباطی با انقلاب اسلامی نداردیامین پور در بخش دیگری از سخنانش هنر آبستره و انتزاعی را بی ارتباط با انقلاب اسلامی دانست و افزود: هنر آبستره هنری بی تعهد است. این گزاره معرفتی است که از شهید آوینی گرفتهام. شهید آوینی را کسی میدانیم که چارچوبهای نظری هنر انقلاب اسلامی را تبیین کرده است. آوینی در کتاب «انفطار صورت» طی مقالات مختلفی تفاوت بین نقاشی آبستره و دیگر هنرهای تجسمی مانند گرافیک را همین میداند. ما به سمت هنر آیهای و سمبلیک پیش می رویم و ایرادی هم ندارد که ما نطق سمبلیک داشته باشیم. اما این نطق سمبلیک با هنر آبستره و انتزاعی که صرفا درونیات کج و معوج و فعل و انفعالات درونی هنرمند است متفاوت است. هنر آبستره تعهد به هیچ مفهوم متعالی ندارد. هنر انقلاب اسلامی هنر آبستره نیست و این را با صراحت عرض میکنم و هر اثری که به این سمت برود، باری از انقلاب اسلامی بر نخواهد داشت و احترام به مخاطب هم نیست. این هنر به قول افلاطون هنر چاپلوسانه است و تظاهر به هنرمندی توسط خالق اثر است.
وی گفت: هنرمند باید برای مفهوم متعالی و مخاطب فدا شود. نمیگویم هنرمند اثرش را صرفا ناظر بر مخاطب خلق کند، این خطا است. هنرمند خودش را خلق می کند و هنرمندی هم که تنها برای مخاطب اثری را خلق می کند، هنرمند متعالی نیست. تعهد هنرمند فراتر از این است.
هیچ اثر طنز و کمدی را سراغ ندارم که واجد معنا نباشدرئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری نسبت هنر انقلاب با آثار حوزه سرگرمی را متفاوت از هنر آبستره دانست و اظهار کرد: اینکه هر اثر سرگرمی، میتواند انتزاعی (آبستره) هم باشد صحیح نیست. طنز جزو گونههای متعهد هنر است و در عین حال سرگرمکننده و جذاب هم هست. چه طنزی که در ادبیات و کاریکاتور است و چه طنز در هنرهای نمایشی و کمدی میتواند جذاب و سرگرمکننده باشد و در عین حال، هیچ اثر طنز و کمدی را سراغ ندارم که واجد معنا نباشد. باید دید کارگردان و خالق اثر کمدی چه چیزی را مضحکه میکنند. اگر مردم در مواجه با یک اثر کمدی، به چیزی که باید بخندند، بخندند، اثر متعهدی تولید شده است. باید برخی موضوعات را ریشخند کنیم و به مردم بیاموزانیم که به برخی چیزها بخندند و برخی موضوعات برایشان کم ارزش شود.
مردم به چیزهایی میخندند که مسئله آنهاستوی همچنین گفت: گاهی البته برعکس است و باید چیزی را جدی بگیریم، اما کاریکاتور میشود. هنرمند باید تشخیص دهد که جامعهاش به چه چیزهایی باید بخند. یکی از مسائل ما در حوزه فرهنگ این است که مردم به چیزهایی میخندند که مسئله آنهاست. تصور کنید جامعه ای به این انحطاط برسد که به فقر بخندد و به جای آنکه نسبت به مقوله عدالت احساس تعهد کند، به فقرا بخندد و ریشخند کند یا در برخی سریال های طنز مخاطب به نقش پدری میخندد و نقش پدری بی هویت و کم ارزش میشود که این عملکرد صحیح نیست.