سردبیر عصر اندیشه:
روزنامهنگارى ایران شدیدا بیمار است/ نخبگان با چه مجوزى درباره دغدغههاى مردم سکوت کردهاند؟
فضلینژاد با بیان اینکه روزنامهنگارى ایرانى شدیدا بیمار است گفت: وانگهى، در نقد تفکر سرمایهدارى که مانند موریانه جامعهمان را خورده است، دچار فقر منابع نظرى و مبادى استدلالى هستیم.
به گزارش « نسیم آنلاین »، پیام فضلى نژاد، سردبیر مجله عصر اندیشه در جمع نمایندگان تشکلهاى دانشجویى دانشگاه هاى تهران گفت: اشتیاقم این است که دوباره به حوزه تالیف و پژوهش برگردم، چون روزنامه نگارى ایرانى به دلایل گوناگونى که برخى از آنها را خواهم گفت، شدیدا بیمار است. وانگهى، در نقد تفکر سرمایه دارى که مانند موریانه جامعه مان را خورده است، دچار فقر منابع نظرى و مبادى استدلالى هستیم و باید انرژى علمى خود را معطوف به تولید در این حوزه کنیم. کتاب 'تاریخ سرمایه دارى معاصر' را ٣ سال است که در دست تالیف دارم و امیدوارم سال ١٣٩٦ منتشر شود. به گمانم اگر ذات سرمایه دارى را نشناسیم، نمیتوانیم بسیارى از تحولات سیاسی معاصر را تحلیل و تبیین کنیم و بهترین کسى که این ذات شناسى را براى ما به میراث گذاشت، امام خمینى است.
فضلىنژاد افزود: فرهنگ سرمایه دارى با مظاهر گوناگون ظاهر میشود و لیبرالیسم یک صورت ندارد، بلکه واجد صور پیچیده اى است که متاسفانه امروزه حتى در طیفى از نیروهاى انقلابى نیز رسوخ کرده است. به قول استاد رحیم پور، برخى ظاهر انقلابى دارند، شعار انقلابى هم میدهند، وجهه مردمى شان نیز انقلابى است، اما مغز و فرهنگشان متناسب با اقتضائات فرهنگ سرمایه دارى عمل میکند. همینجاست که پاى سرمایه دارى ریش دار به میان مى آید که از مرموزترین صور لیبرالیسم و پیچیده ترین مظاهر نفاق است. از همین جهت نیز مبارزه با آن بسیار دشوار و قطعا پرهزینه است.
سردبیر مجله عصر اندیشه ادامه داد: در دوره ٣٠ ماهه سردبیرى عصر اندیشه با مسائلى روبرو شدم که بخشى از آنها علیرغم ٢٠ سال کار روزنامه نگارى و پژوهشى برایم غیرقابل تصور بود. من از سال ٨٤ تا ٩٢ اکثر اوقاتم به کار پژوهشى گذشت و کمتر با بدنه ژورنالیستى کشور به عنوان یک روزنامه نگار تماس داشتم، اما وقتى دوباره پس از ٨ سال به این حوزه بازگشتم و سردبیرى عصر اندیشه را پذیرفتم، علیرغم برخى تبلیغات کاذب متوجه شدم با گسست هاى عظیمى روبرو شده ایم. امیدوارم این سیکل معیوب که عده اى گمان میکنند صرفاً با راه اندازى هنرکده و آموزشگاه میتوانند روزنامه نگار طراز انقلاب تربیت کنند، پایان یابد. اینها مدعیان بى هنرى به جامعه رسانه اى کشور تحویل داده اند که گاهى باید از صفر آموزش ببینند. حتى برخى مدیران این کلاسها خودشان نیاز به آموزش هاى مقدماتى دارند. متاسفانه در یک داورى منصفانه باید گفت روزنامه نگارى انقلاب، پس رفت کرده است.
وى گفت: ما باید کارگاه هاى عملى آموزش روزنامه نگارى را در رسانه هاى مکتوب ایجاد میکردیم که متاسفانه انجام نشد و نخواهد شد، چون یک میل و نگاه افراطى به رسانه هاى دیجیتال وجود دارد که کاملا تجربه روزنامه نگارى را در سطح نگه میدارد. در این پروسه باید تجدیدنظر جدى شود و امیدوارم متولیان امور روزى که به این فکر مى افتند، زیاد دیر نباشد.
نویسنده کتاب 'ارتش سری روشنفکران' افزود: دانشجویان و پژوهشگران باید در ضمن آسیب شناسى عملکرد نهادها و جریان هاى انقلابى، براى خود 'برنامه کار' ویژه اى داشته باشند که از دل آن، تولید و خروجى عینى مشخصى براى مخاطبان تشنه بیرون بیاید. ما در تولیدات ایجابى راه طولانى اى را در پیش داریم و باید از عملکردهاى غلط گذشته درس بگیریم.
فضلىنژاد خاطر نشان کرد: براى من عجیب است که چرا در زمینه فساد هیچ صدایى از جامعه علوم انسانى ایران بلند نشد. گویى ما باید 'محکمه متفکران' را تشکیل دهیم و از نخبگان خود بپرسیم که چرا در برابر مسایل اصلى انقلاب سکوت کرده اند؟ با چه مجوز و مصلحتى، دغدغه هاى مردم را نادیده میگیریم و صرفا دعواى سیاسى میکنیم؟ بى عملى ما کار را به جایى رسانده که رسانه هاى لیبرال رسما عدالت را مسخره میکنند، اما کسى نیست که با آنان جدل علمى موثرى کند. از ١٠-١٥ نویسنده و متفکر که به تنهایى کارى برنمى آید؛ باید جریان سازى کرد، البته اگر موانع موجود، بگذارد. در جایى نوشتم این دوره اى تاریخى در حیات ملت ایران است که نه تنها نخبگان به احمق ها باختند، بلکه خود نیز احمق شدند. در عصر 'حماقت متفکران' صداى مردم کجاست؟ آیا به توده ها امیدى هست یا آنان نیز چون نخبگان، ذهن و زندگى را مى بازند؟