تاملی بر جام‌ِظریف

کدخبر: 2373607
خبرنگار:

اکنون زمان خوبی است که به بررسی عملکرد ظریف در 8 سال گذشته پرداخت و به این پرسش پاسخ داد که او برای چه کاستی‌هایی طلب حلالیت کرد. به‌طور حتم مهم‌ترین پروژه‌ای که ظریف در 8 سال گذشته آن را دنبال کرد، برجام و احیای برجام بود. اما چه شد که برجام، با وجود همه تلاش‌ها نتوانست پروژه‌ای ماندگار برای او و دولت ایران باشد.

به گزارش نسیم آنلاین به نقل از فرهیختگان: محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان روز یکشنبه در آخرین روزها و ساعات حضورش در وزارت امور خارجه، با انتشار ویدئویی از مردم ایران سپاسگزاری کرد و بابت همه «نارسایی‌ها و کاستی‌ها پوزش و حلالیت» خواست. او در این ویدئو ضمن اشاره به اینکه در 8 سال به همه اهداف خود نرسیدیم، گفت که در کنار همکارانش همیشه کوشیده «سیاست‌خارجی موجب ارتقای آرامش، سلامتی و رفاه مردم» شود و از «حقوق ملت، اقتصاد ملی و توسعه کشور» پاسداری کند. او در پایان این فایل تصویری گفت که پس از نزدیک به 40 سال، کار دیپلماسی را کنار می‌گذارد و تمام وقتش را به «تدریس و تحقیق در دانشگاه تهران» اختصاص خواهد داد.

برای درک تفاوت محمدجواد ظریف با سایر وزرای دولت روحانی، همین یک فایل ویدئویی کفایت می‌کند. او با وجود سال‌ها حضور در خارج از کشور، به‌مراتب فهم دقیق‌تری از سایر همکارانش در دولت نسبت به افکار عمومی دارد. برپایه همین فهم و شناخت نیز در افکار عمومی، او محبوب‌ترین چهره دولت یازدهم و دوازدهم به حساب می‌آمد. او در 8 سال گذشته تلاش کرد به آنچه معتقد بود عمل کند و گام‌هایی را برای رفع تحریم‌ها درقالب توافق هسته‌ای برجام، برداشت. از این منظر باید از او تقدیر کرد، اما این نافی اشتباهاتی نیست که وزارت خارجه ایران در دوره مسئولیت ظریف مرتکب شده است. اکنون زمان خوبی است که به بررسی عملکرد ظریف در 8 سال گذشته پرداخت و به این پرسش پاسخ داد که او برای چه کاستی‌هایی طلب حلالیت کرد. به‌طور حتم مهم‌ترین پروژه‌ای که ظریف در 8 سال گذشته آن را دنبال کرد، برجام و احیای برجام بود. اما چه شد که برجام، با وجود همه تلاش‌ها نتوانست پروژه‌ای ماندگار برای او و دولت ایران باشد.

  برجام و شکست سنگین

محمدجواد ظریف در کمتر از 24 ماه توانست مذاکرات هسته‌ای را از نقطه انجماد به یک توافق هسته‌ای ارتقا بخشد. این مذاکرات گاهی تا آستانه فروپاشی پیش ‌رفت، اما در آخرین لحظات حفظ شد و درنهایت در 23 تیرماه 94، پس از ۱۷ روز مذاکره در وین، ایران و 1+5 به یک توافق جامع و نهایی دست پیدا کردند. در این توافق برخلاف آنچه گفته می‌شد، ایران در حوزه فنی که آن را «خط قرمز» می‌دانست، عدول کرد. در این توافق تعهدات طرفین پایاپای نبود و براساس آن ایران نه‌تنها موظف به انجام کامل تعهداتش می‌شد، بلکه این تعهدات نیز باید از سوی آژانس راستی‌آزمایی می‌شد و پس از آن، تعهدات طرف غربی در 16 ژانویه (26 دی‌ماه) آغاز می‌شد. با وجود اختلاف در سطح داده‌ها و ستانده‌ها، ایران توانست در حوزه‌هایی از فرصت به‌وجودآمده برجام، استفاده کند.

این اهداف اگرچه همپوشانی بسیاری با اهداف کلی نظام داشت، اما مشکل در مفروضاتی بود که ظریف و تیم مذاکره‌کننده به آن معتقد بودند. واقعیت این است که تیم مذاکره‌کننده درک درستی از توانمندی هسته‌ای ایران که چنین موقعیتی را برای مذاکره ایجاد کرده بود، نداشتند و به همین دلیل نتوانستند از آن به‌خوبی استفاده کنند. علاوه‌بر این، اعتماد بیش از اندازه به طرف غربی و به‌کار بردن جملاتی همچون «امضای کری تضمین است»، نشان می‌داد که تیم مذاکره‌کننده، یا شناخت درستی از آمریکا ندارند یا بیش از اندازه به آن اعتماد پیدا کرده‌اند. این اعتماد درحالی بود که در دی ماه سال 93 یعنی 7 ماه پیش از انعقاد برجام، 47 سناتور آمریکایی در نامه‌ای به رهبر ایران نوشتند که هرگونه توافق هسته‌ای با ایران پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما، معتبر نخواهد بود. ظریف و تیم مذاکره‌کننده‌اش با وجود اینکه اشراف کاملی به سازوکار قانونگذاری آمریکا داشت و می‌دانست هر سندی که توسط کنگره تصویب نشود، تنها یک توافق اجرایی است و رئیس‌جمهور بعدی می‌تواند آن را زیرپا بگذارد، با این حال ظریف و تیم مذاکره‌کننده مردادماه سال 94، در شورای راهبردی روابط خارجی در پاسخ سوالی، امکان خروج آمریکا از برجام را به‌صورت کلی رد کرد.

ظریف و تیم سیاست‌خارجی ایران معتقد بودند که «درگیر کردن اقتصاد ایران با غرب» و دنبال کردن «احیای روابط با غرب» می‌تواند ضمانت مستحکمی برای برجام باشد. وزارت امور خارجه در امکان خروج آمریکا از برجام شکی نداشت، اما با اشتباه محاسباتی و اعتماد به غرب، این احتمال را نزدیک به صفر می‌دانستند. این اشکال که بیش از سخت‌افزار در نرم‌افزار دستگاه سیاست‌خارجی ایران اثر گذاشته بود، این توافق را به خسارتی بزرگ برای ایران تبدیل کرد. البته آنها معتقد بودند این نیاز البته یک‌طرفه نیست و طرف غربی نیز به‌نوعی به تهران وابسته است. دولت روحانی و تیم مذاکره‌کننده معتقد به افول قدرت آمریکا در منطقه و جهان بود، اما گمان می‌کرد آمریکا با درک از افول موقعیت خود، تهران را به‌عنوان همکار منطقه‌ای انتخاب خواهد کرد! اما آمریکای درحال افول، براساس طراحی خود، تلاش کرد همچون پان‌عرب‌ها، ایران را نیز به‌عنوان یکی از موانع قدرت خود در منطقه هدف قرار دهد. این دیدگاه را بعدها علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی در گفت‌وگو با سایت انتخاب مطرح کرد. او معتقد بود آمریکا برای مهار چین و روسیه، نیازمند همکاری با تهران است: «خاورمیانه تامین‌کننده انرژی چین است. اگر آمریکا بتواند به‌گونه‌ای با ایران کنار بیاید -من البته دارم از منظر آمریکا صحبت می‌کنم تصور اشتباه پیش نیاد- که من بتوانم به چین فشار بیاورم می‌توانم منابع انرژی چین را مهار کنم و این‌گونه چین را در مضیقه قرار دهم... برای آمریکا مهم است که اگر یک‌جوری با ایران تعامل کند، می‌تواند به روسیه فشار بیاورد.»

  کمک به انزوای ایران با حذف شرکای قبلی

ظریف و دولت روحانی به‌قدری به همکاری با شرکت‌های اروپایی امیدوار بودند که همسایگان و شرکای آسیایی‌شان را به‌صورت کامل فراموش و آنها را با تحقیر از ایران اخراج کردند. در حوزه نفت، بیژن زنگنه، وزیر نفت در همان ابتدا یک شرکت چینی را از یک پروژه اخراج کرد. اخراج این شرکت درحالی بود که ایران برای افزایش تعاملات با چین، امکان ورود بدون روادید چینی‌ها به ایران را صادر کرده بود. هرچند این شرکت‌ها، مبلغی بسیار بیشتر از شرکت‌های اروپایی طلب می‌کردند، اما جز آنها هیچ‌ شرکتی حاضر به همکاری با ایران در دوره تحریم نبود. ظریف در آخرین گزارشش درباره برجام که به کمیسیون امنیت ملی مجلس تقدیم کرد، به این مساله اعتراف کرد. او نوشت که اگر درمورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یک سو با خوش‌خیالی، «دوستان دوران سختی» را در «سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی» از خود «نرنجانده» بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات «برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران -به شمول شعب خارجی شرکت‌های آمریکایی- بهره برده بودیم، «هم دوستان‌مان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهایمان نمی‌کردند» و هم «ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی سردمداران جهانی مواجه می‌شد.»

دولت در مواجهه با همسایگان نیز همین رفتار را کرد و تعامل با همسایگان در محدودترین حالت قرار داشت. وزارت خارجه ایران تمام تمرکزش روی شرکای اروپایی بود. در اینکه اروپایی‌ها در برخی فناوری‌ها قابل‌قیاس با کشورهای منطقه و چین نیستند شکی نیست، ولی دولت باید با پرهیز از دیپلماسی عجولانه، تعامل با چین و روسیه و کشورهای منطقه را وسعت می‌بخشید تا در شرایط فعلی با دست بازتر بتوان با این کشورها همکاری و تحریم‌ها را کم‌اثرتر کرد. برجام باید تعاملات ایران را با دنیا گسترده‌تر می‌کرد، اما تنها به اروپا و غرب محدود شد تا پس از خروج آمریکا، ایران همچون تاجری ورشکسته تنها نظاره‌گر این میدان باشد.

  قهر بی‌موقع

در اسفندماه سال 1397 بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه تحت تدابیر امنیتی خاص وارد تهران شد تا با رهبر و همچنین رئیس‌جمهور ایران دیدار کند. در ایران و سوریه نیز اساسا کمتر فردی از این دیدار باخبر بود. گفته می‌شود حسن روحانی، رئیس‌جمهور نیز یک روز پیش از ورود اسد به تهران از این سفر مطلع شده بود. دلیل آن نیز احتمالا عوض شدن نقشه‌ها و تغییر مکرر زمان بازدید رئیس‌جمهور سوریه از ایران بنابه دلایل امنیتی بوده است. در دیدار اسد با رهبر انقلاب تعداد کمی از مسئولان بیت ایشان حاضر بوده و در دیدار با حسن روحانی نیز تنها محمود واعظی، رئیس دفتر وی حاضر بود. در دیدار با رئیس‌جمهور به‌دلیل رعایت حفاظت و بی‌خبری بخش‌های مربوطه حتی پرچم سوریه به اتاق محل دیدار آورده نشده بود؛ مساله‌ای که مدتی پیش از آن در جریان دیدار بشار اسد از روسیه نیز رخ داده بود؛ اتفاقی که نشان می‌دهد روس‌ها نیز اسد را به شکلی محرمانه به کشورشان برده بودند. سطح محرمانه سفر اسد به تهران به اندازه‌ای بود که حتی وزیرخارجه، مسئولان دولتی و حتی سفیر سوریه در تهران نیز از آن بی‌خبر بودند. این اقدامات نیز دلایل زیادی داشت، زیرا در آن دوران کشورهای زیادی کمر به نابودی سوریه بسته بودند و در این میان کشتن اسد برایشان موردی دشوار نبود؛ چه اینکه شاید آمریکا قصد کشتن اسد را نمی‌کرد، اما دشمنان او آنقدر زیاد بودند که به فکر انجام چنین عملیاتی بیفتند. در میانه اوج‌گیری احساسات ناشی از قدرت‌نمایی امنیتی ایران در سفر اسد به تهران و قرار گرفتن آن در کنار پیروزی حفظ سوریه در محور مقاومت، ناگاه خبری باعث شد تا این دستاورد به‌طور کلی ناپدید شده و حتی به موضوعی آسیب‌زا تبدیل شود. در همان زمان محمدجواد ظریف، وزیرخارجه ایران با انتشار متنی در اینستاگرام استعفا داد تا کشور را بار دیگر وارد بحرانی جدید کند.

  فایل صوتی عجیب

قضیه مشهور به «فایل صوتی ظریف» اغلب در رسانه‌ها و تحلیل‌ها سویه‌ای سیاسی پیدا کرد و به مواردی همانند «اختلاف در حاکمیت»، «تنش میان میدان و دیپلماسی» و «عامل حذف ظریف از چرخ انتخابات ریاست‌جمهوری 1400» تفسیر شد. با این‌حال فایل صوتی منتشرشده به‌رغم نشان دادن چنین مواردی ورای این موضوعات نیز مسائلی را هویدا کرد؛ مسائلی که برای بسیاری روشنگر وجوه متضاد در شخصیت ظاهری ظریف و ناکامی در کسب دستاوردها توسط او بود. محمدجواد ظریف را شاید بتوان خاص‌ترین وزیر خارجه ایران دانست، او با توانایی‌های بالای خود برخلاف برداشت‌ها، بزرگ‌ترین شکست را در دیپلماسی ایران به‌بار آورد و برخلاف پیش‌بینی‌ها برای خارج کردن ایران از انزوا، اساس ایران را در یکی از پیچیده‌ترین مخمصه‌های تاریخ وجودش گرفتار ساخت. جواب چنین وضعیت متضادی بیش از هرجا در فایل صوتی افشاشده او موجود است. در جایی‌که ظریف معتقد است روس‌ها پس از برجام، سردار سلیمانی را به مسکو پذیرفتند تا توافق هسته‌ای را به شکست بکشانند. ظریف به‌نوعی مدعی است همکاری نظامی ایران و روسیه در سوریه باعث تحریک غرب شد و همین بدگمانی غرب باعث شد آنها نسبت‌به عادی کردن روابط‌شان با تهران دلسرد شوند.

این حرف به‌ظاهر می‌تواند جذاب به‌نظر برسد، اما اگر به‌سوی دیگر این حرف نگاه کنیم، باید بگوییم پس ایران نباید در سوریه دست به همکاری نظامی می‌زد تا داعش و دیگر تروریست‌ها را سرکوب کند! و خود درکنار دیگر گروه‌های مقاومت به‌تنهایی چنین کاری را به انجام می‌رساند؛ این درحالی است که ازنظر فرماندهان برجسته محور مقاومت حضور روسیه تاثیری شگرف بر وضعیت میدانی سوریه داشت و بدون حضور نیروی هوایی این کشور پیشروی‌های نظامی به‌سختی و با تلفاتی گسترده و طی زمانی طولانی انجام می‌شد.

ظریف مدعی است نیازی به چنین اقدامی نبوده، زیرا معاون وزیر خارجه سوریه در سال 1394 به او گفته که اوضاع آرام است. این ادعا باوجود جریان آزاد اطلاعات و دسترسی به اینترنت به‌راحتی قابل رد کردن است، اما نکته آنجاست که چه چیزی ظریف را به چنین ادعای غیرقابل قبولی کشانده است؛ آیا او باوجود قرار داشتن درجریان بسیاری از امور از واقعیت‌ها خبر نداشته و آیا معاون یا مشاور صالحی نداشته تا به او توضیح دهد در این سال‌ها و حتی پس از سال 1394 سوریه درگیر جنگی طاقت‌فرسا بوده است. همه این ظرفیت‌ها وجود داشته، اما آنچه ظریف را به این وادی کشانده، عدم قبول شکست ایده‌ها و تفکراتش در حوزه سیاست خارجی و به‌ویژه ساده‌انگاری‌اش درخصوص برجام است. او در این زمینه بد عمل کرد، اما به این دلیل که تلقی مثبتی از اقدامات خود داشت سعی کرد دلایل شکست ایده‌هایش را با تئوری‌های توطئه و داستان‌سازی‌های تخیلی توضیح دهد.

 

منبع: فرهیختگان
ارسال نظر: