در مرز ایران و افغانستان چه میگذرد؟
ایران و افغانستان بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارند، معنیاش این است که تقریبا ممکن نیست بتوان جلوی واردشدن شهروندان افغانستان به ایران را گرفت. همان طور که در زمان صلح ممکن نبود، حالا در زمان جنگ هم ممکن نیست.
«اسلامقلعه» گذرگاه مرزیای که اصلیترین مسیر از ایران به سمت هرات است، هفتهها پیش به دست طالبان افتاد. در نتیجه این اشغال، تعدادی از سربازان و همینطور کارکنان افغانستانی گمرک اسلامقلعه به ایران پناهنده شدند و نیروهای طالبان تا لب مرز ایران آنان را تعقیب کردند و حتی برای پسگرفتنشان با مرزبانی ایران وارد مذاکره شدند.
به غیر از این نیروها، البته دیگرانی هم از مرز گذشتند و به ایران آمدند. آقای بهمنی خبرنگار ساکن در تایباد درباره وضعیت شهر بعد از تسلط طالبان بر اسلامقلعه میگوید: «شهرهای مرزی طبعا مراودات بیشتری با کشورهای همسایه دارند و مردم آن طرف مرز را غریبه نمیدانند. اینها به صورت روزانه به شهرهای نزدیک رفت و آمد دارند. خیلیهایشان این طرف مرز قوم و خویش دارند و بسیاریشان هم بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی به ایران آمده و اینجا زندگی درست کردهاند. حتی محلههایی در تایباد هستند که توسط مهاجران افغان ساخته شده بنابراین عجیب نیست که وقتی موج تازه ناامنی و نگرانی به راه میافتد عدهای به داخل خاک ایران بیایند و برای مدتی پیش اقوام و خویشهایشان که اینجا هستند و اینجا تشکیل خانواده دادهاند بمانند. شهر هم از آنها استقبال میکند. حتی کسانی که نمیخواهند برگردند و برای برگشتن به افغانستان نگرانی دارند هم اینجا امنیت دارند. علاوه بر اینها خیلیها هستند که بعد از بازگشایی گمرک طبق روال گذشته مشغول کارند، روادید دارند، برای خرید یا جابهجایی بار به ایران میآیند و باز اینجا ماشینهایشان را بار میزنند و برمیگردند. با وجود اینکه طالبان افغانستان را کنترل میکند اما زندگی مردم ادامه دارد.»
فرید، یکی از کسانی است که با وجود کنترل طالبان بر افغانستان کار و زندگیاش متاثر نشده است. او که روی خودروی باربری سنگین کار میکند و ده روز پیش از مرز اسلامقلعه وارد ایران شده است، میگوید: «برای ما که بار جابهجا میکنیم چیزی تغییر نکرده است. مردم در شهرهای افغانستان نگرانند که بزودی با کمبود ارزاق و همینطور پول روبهرو خواهند شد اما من که خانوادهام در هرات هستند و خودم ۱۰ روز است که در ایران هستم و احتمالا تا ۱۰ روز دیگر هم به هرات برنمیگردم نگرانی بابت امنیت خانوادهام ندارم. البته نگرانیهای دیگری دارم و مردم هم مثل من نگرانیهای دیگری دارند. بهزودی کار کمتر از قبل خواهد شد و مشکلات بیشتر میشود اما اینطور نیست که فکر کنید جنگ است. کسانی هم که از ترس پناهنده میشوند و به ایران میآیند بخاطر بیکاری و نگرانیهای بعدی آن است.»
به نظر میآید اقلا در شهری مرزی مثل تایباد، مردم آنقدرها نگران ورود شهروندان افغانستان به کشور نیستند. آنطرف مرز ایران هم آنقدرها اثری از نگرانی و ترس نیست. امیر بارکزی، یک شهروند افغانستان که آن طرف گذرگاه مرزی اسلامقلعه یک نانوایی را اداره میکند، میگوید: «مغازه ما آن زمانی که طالبها گمرک را گرفتند هم تعطیل نشد و حالا هم تعطیل نمیشود. جنگ اینجا نیست و از این نظر نگرانی نداریم. اکثر کسانی که از جنگ میترسند یا میخواهند پناهنده شوند و خودشان را آواره میکنند کسانی هستند که چیزی ندارند. خیلیها که در همین منطقه و در روستاهای مرزی زندگی میکنند کسانی هستند که از مرز رد میشوند. یا آن طرف فامیل دارند و میروند مدتی پیش آنها بمانند یا اینکه همینطوری ول میکنند میروند. پول آنچنانی ندارند. زندگیشان را میسپرند به این و آن، پولی قرض میگیرند و از مرز رد می شوند. این طور هم نیست که بیشتر شیعه یا بیشتر سنی باشند. بیشتر شان بیچیزند، کار ندارند، قبلا کار نداشتند و حالا هم کار ندارند، زمین و آب ندارند، یا روی زمینی کار میکردند حالا دیگر کار بهشان نمیدهند و برای همین از مرز رد میشوند.»
شاید مرز اسلامقلعه به نظر آرام برسد و اوضاع در تایباد قابل قبول باشد اما در جنوب مرز ایران و افغانستان، بحران هنوز پشت سر گذاشته نشده و گذرگاه مرزی میلک در مجاورت شهر نو افغانستان اوضاع پیچیدهتری دارد. دو هفته پیش وقتی ولایت نیمروز سقوط کرد، هزاران نفر از ترس جنگ به سمت مرزهای ایران حرکت کردند. همایون حضرتی، یکی از اهالی زرنج که یک سوپرمارکت را اداره میکند درباره روزهای سقوط ولایت نیمروز میگوید: «دولت از قبل تبلیغات کرده بود که اگر طالبان به سمت اینجا بیایند به آنها حمله هوایی خواهد کرد. برای همین بود که مردم به شدت میترسیدند و نگران بودند. شبی که طالبان به سمت نیمروز میآمد اقلا پنج شش هزار نفر از مردم شهر و روستاهای اطراف زندگیهایشان را جمع کردند و رفتند. خیلیها به سمت کابل میرفتند که آن وقت هنوز سقوط نکرده بود، خیلیها هم به سمت ایران رفتند. اینها بیشتر از ناامنی میترسند و زن و بچههایشان را برمیدارند میبرند. بیشتر آنها که به سمت ایران میروند بلوچند و آن طرف قوم و خویش دارند. خیلیهایشان هم دولتیاند و میترسیدند که طالبان اعدامشان کنند. نظامیهایی هم که رفتند به ایران پناهنده شدند از ترس این بود که به دست طالبان بیفتند. اینکه ایران آنها را نگه میدارند یا میفرستند را نمیدانم. آنها که گذرنامه دارند زودتر رفتند، کسانی که حالا میروند کسانی هستند که گذرنامه ندارند ولی اگر نتوانند از مرز رد بشوند هم بالاخره یک راهی پیدا میکنند که به داخل ایران بروند.»
محمد نوزاد یکی دیگر از کسبه شهر زرنج در نیمروز است که بنگاه معاملات ملکی دارد: «بیشتر کسانی که رفتند بلوچهایی بودند که رفتند آن طرف پیش خانوادههایشان. مردم از ترس رفتند. بعضیها هم که کار نداشتند رفتند آن طرف که در این وضعیت کار پیدا کنند یا یک جای دیگری پیدا کنند که آنجا بمانند. اینکه طالبان بدون جنگ اینجا را گرفت باعث شد خیلیها نترسند و بمانند. شاید نزدیک هزار نفر از آنهایی که رفتهاند یا کارمند دولت بودند یا آنهایی بودند که هیچ چیز نداشتند. باقی، مردمند.»
اما در میلک اوضاع چندان جالب نیست. مسئولان رسمی از فرماندار ویژه زابل گرفته تا فرماندار میلک و مسئولان استانداری سیستان و بلوچستان از صحبت با خبرنگاران خودداری میکنند. دایی حمید، صاحب یک مهمانپذیر و کافه سر راهی نزدیک گذرگاه میلک میگوید: «شبی که نیمروز به دست طالبان افتاد اوضاع خیلی بد بود. من با وجود اینکه نیمهشب بود وقتی خبر شلوغی را شنیدم با پسرم رفتیم نزدیک گذرگاه تا اگر کمکی لازم بود به مردم کمک کنیم. عده زیادی آمده بودند. آنها که از مسیر رسمی آمده بودند در همان گذرگاه قرنطینه شده بودند. هم نظامیها بودند، هم کارمندان دولت که از ترس فرار کرده بودند و هم مردم عادی. روال این طور است که آنها که جواز داشته باشند از مرز رد میشوند و بعد که از ساختمان بیرون میآیند و وارد ایران میشوند از ماشینهایی که جلوی در گمرک ایستادهاند سوار میشوند و بعد به زهک و از آنجا به زابل و بعد به شهرهای دیگر میروند. آنها که مدارک نداشته باشند را هم جمع میکنند میبرند اردوگاهی که سازمان ملل (کمیساریای پناهندگان) نزدیک پل بخش شمالی میلک زده است. کسی که پاسپورت نداشته باشد را «رد مرز» میکنند. کلا هم آن طور نیست که فکر کنید جمعیت زیادی آمدهاند. آنها که میتوانند بمانند زود میروند و آنها که نمیتوانند بمانند را فورا رد مرز میکنند اما مردم از اینکه اینها میآیند راضی نیستند. بالاخره این همه وقت دولتشان آب را بسته بود و یک چکه آب به ما نمیدادند. با این حال شبی که شهر نو به دست طالبان افتاد ما همه آمدیم به آنها که پناه آورده بودند کمک کنیم؛ با اینکه دارو و واکسن نیست ولی دولت افغانستان آن وقتی که میتوانست میگفت نفت بدهید تا آب بدهیم. میگفتند ایرانیها اجنبی هستند اما تا یک چیزی میشود فوری میآیند پیش همین اجنبیها! حالا هم دولت اتوبوس گذاشته اینها را جمع میکند میبرد اردوگاه و بعد هم رد مرز میکند.»
آقای درخشانی، یک خبرنگار در زابل در مورد وضعیت منطقه میگوید: «روز و شب اولی که طالبان به نیمروز آمده بودند شاید دو هزار نفر از گذرگاه میلک به گریز و فرار وارد ایران شدند اما بعد که طالبان در مرز مستقر شد تعداد ورودیها هم کاهش پیدا کرد و شاید به روزی صد تا دویست نفر رسید. البته بسیاری از کسانی که سعی میکنند از مرز رد شوند بازداشت میشوند و دوباره رد مرز میشوند. کسانی که امکانات داشته باشند یا اجازه دریافت کنند میآیند و برای مدتی پیش اقوامشان میمانند تا بعد ببینند که باید چه کار کنند. خیلی از کسانی که قانونی میآیند در زابل خانه اجاره میکنند که این باعث میشود قیمت اجاره بالا برود اما مهمتر از آن این است که در یک شهر کوچک با امکانات محدود جمعیت چند هزار نفر مهاجر و آواره را نمیشود پناه داد. ارزاق گران میشود و کار فصلی و موقتی کم میشود. ضمن اینکه نگرانیها درباره شیوع کرونا هم به قوت خودش باقی است.»
در ماههای گذشته خیلیها افغانستان را به مقاصد مختلف ترک کردهاند. آنها که گذرنامه و ویزا داشتند و دستشان به دهانشان میرسید، از طریق مرزهای هوایی خارج شدند و بسیاریشان به مشهد آمدهاند. آنها که میتوانستند به صورت قانونی از مرزهای زمینی به ایران آمدهاند و مسیر مهاجرت غیرقانونی هم غیرقابل طیکردن نبوده است. جمهوری اسلامی ایران همواره ایجاد اردوگاه برای مهاجران خارجی را تکذیب کرده است. سیاست ایران اقامت مهاجران در میان مردم تا تایید درخواستهای اقامت یا انتقال آنها به مرز بوده است. اخیرا مدیرکل امور اتباع وزارت کشور هم یک بار دیگر تاکید کرده که ایران برای پذیرش مهاجران و آوارگان جدید اردوگاه فراهم نکرده و گفته اصولا به نظر نمیرسد که فضای افغانستان طوری باشد که موج آوارگی و مهاجران جدید به سمت ایران حرکت کنند بنابراین نیازی به تمهیدات در اینباره وجود ندارد. حتی اگر دولت اردوگاهی برای پذریش پناهندگان آماده نکرده باشد، فیلمهایی که از رسیدن پناهندگان غیرقانونی به مناطق مختلف ایران منتشر میشود نشان میدهد که فرار از افغانستان به سمت ایران یک چالش جدی است. موضوع تنها این نیست که در شرایط یک همهگیری مسری حضور اتباع خارجی در کشور میتواند هزینههایی علاوه بر هزینههای معمول پذیرش آوارگان جنگی به همراه داشته باشد. موضوع این است که نگرانیهایی درباره ورود اعضای گروههای تندرو و شاخههای تروریستی نزدیک به طالبان در میان آوارگان وجود دارد و این مساله بخصوص در شرایط فعلی میتواند موجب افزایش نگرانی باشد.
همسایگان غربی ایران هم در اینمورد بشدت نگرانند. دیوار مرزی که ترکیه در مرزهای جنوبی خود با ایران احداث کرده است و دیوار مشابهی که یونان در حال احداث آن است نشان میدهد نگرانی درباره حرکت سیل آوارگان جنگ افغانستان از ایران به سمت غرب جدی است.
ایران در جنگهای قبلی منطقه و در طول تمام ناآرامیها و درگیریهای سیاسی و اجتماعی همواره با آغوش باز پذیرای آوارگان و مهاجران قانونی و غیرقانونی بوده است. روشن است که هر دولتی که در کابل حاکم باشد، وقتی در ولایات نان، کار و آزادی وجود نداشته باشد، مهاجرت ادامه پیدا خواهد کرد و این موضع قابل پنهانکردن نیست.