استاد خسروشاهی؛ حلقه وصل نویسندگان و جریانات انقلابی و اسلامگرا
نسیمآنلاین؛ یاسر عسگری: استاد سید هادی خسروشاهی از مجاهدین فرهنگی اسلام بود که در این مسیر علاوه بر تاسی بر پیشینیان خویش، نوآوریهایی بر اساس مقتضیات زمان نیز در این عرصه ارائه کرد. در متن پیش رو تأملی بر رویکردها، فعالیتها و سبک تبلیغی استاد داشتیم تا بخشی از رسالت خود در معرفی این مجاهد خستگی ناپذیر را به انجام برسانیم.
زندگینامه
استاد سید هادی خسروشاهی (1317 تبریز ـ 1398 تهران) در خانواده علم و فقاهت پرورش یافت و پدر بزرگوارش (آیت الله سید مرتضی خسروشاهی) و برادران بزرگترشان (آیت الله سید احمد و آیت الله سید ابوالفضل خسروشاهی) در سلک روحانیت بودند و هر کدام در مسجد و منبر و حوزه علمیه تبریز به فعالیت میپرداختند. طبیعی بود که استاد خسروشاهی از اوان کودکی با این سبک سنتی تبلیغ (مسجد، منبر و تدریس و تربیت شاگرد در حوزه) و اثرات و نتایج آن آشنا باشد. در ایام کودکی هم به مدرسه و مکتب خانهای میرود که یکی از اساتید مشهور حوزه علمیه تبریز آن دوران (آیت الله میرزا محمود شبستری، پدر محسن و محمد مجتهد شبستری) تأسیس کرده است و لذا با تبلیغ اسلام و معارف اسلامی به سبک تأسیس مدارس اسلامی آشنا میشود. بعدها هم فعالیتهای آیت الله شیخ عباسعلی اسلامی در راه اندازی مدارس تعلیمات اسلامی در سراسر کشور و حاجی عابدزاده، موسس انجمن پیروان قرآن و مدارس ابتدایی و راهنمایی دینی در مشهد و حجت الاسلام علی اصغر کرباسچیان مدرسه علوی در تهران و آیت الله بهشتی در مدرسه دین و دانش در قم و… را میبیند.
ویژگیهای شخصیتی
او از سنین نوجوانی (به تجربه یا مطالعه یا توصیه) دریافت که یکی از نقایص فعالان حوزوی یا اسلامگرایان و دغدغه مندان فرهنگی، عدم ارتباط مستقیم و عدم شناخت مستقیم از همدیگر است و تلاش کرد شناخت بی واسطه ای از شخصیت ها، گروهها و جریانات داشته باشد و لذا دامنه ارتباطاتش از حد طبیعی و متعارف، بسیار فراتر رفت و می توان گفت کمتر شخصیتی در تاریخ معاصر ایران داریم که ارتباطات گستردهای مانند او داشته باشد. ارتباطات با فعالان فرهنگی، اجتماعی، حوزوی، سیاسی و گستراندن آن در حوزه جهان اسلام، از کارکردهای تبلیغی و رویکردهای استاد خسروشاهی است. گویی او نقش «حلقه واسط» یا «حلقه وصل» را برای خود انتخاب کرده بود. حتی میتوان گفت حلقه واسط یا حلقه وصل بودن، یکی از کارویژه ها و رویکردهای جدی ایشان بود.
تجربیات علمی – تبلیغی
درحیات علمی و فعالیتهایش، برخی علما و اهل علم و حوزویان را در تبریز و قم و تهران میبیند که کتابفروشی و انتشارات تأسیس کردهاند و این تأسیس کتابفروشی و انتشارات علاوه بر درآمدزایی و خودکفایی اقتصادی و عدم اکتفا به وجوهات یا شهریههای متعارف حوزه، ریشه در سبک تبلیغی جدید هم داشته است که برخی حوزویان سعی کردهاند در کنار مسجد و حسینیه و تکایا، بسترهای تبلیغی جدیدی را نیز ابداع کنند. لذا به سمت تأسیس کتابفروشی و انتشارات و راهاندازی پاتوقی برای حضور و تعامل فعالان فرهنگی و نخبگان و تحصیلکردگان رفتند. او در این زمینه، تجربه حجت الاسلام عباسعلی واعظ چرندانی در تبریز، حجت الاسلام آخوندی در قم و تهران، آیت الله مولانا و آیت الله آذری قمی و میرزا حسن مصطفوی و آیت الله محقق گیلانی (نمایندهی آیت الله بروجردی در آلمان) را در قم دیده بود و با آنها در ارتباط بود.
او مراکز جدید تبلیغی را دیده و تحلیل کرده است و تأثیرات و مخاطبان سبک کارهای تبلیغی نوین آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی و انتشارات نسل جوان را دیده است. قطعاً نیز روی مراکز و شیوههای تبلیغی نوین شریعت سنگلجی و احمد کسروی و جریان روشنفکری دینی هم فکر کرده بود. او سبک استفاده از تکنولوژیهای جدید آن زمان (مانند رادیو) و فرصتهای فراوان آن را در گسترش معارف اسلامی نیز سنجیده بود. سخنان رادیویی شیخ حسینعلی راشد ـ که عمدتاً معارف اسلامی و مواعظ اخلاقی میگفت ـ یا تجربیات وعظ و خطابه حجت الاسلام محمدتقی فلسفی خطیب مشهور و دیگر شخصیتهای مطرح آن دوره را رصد کرده بود.
حضور در دانشگاه به ویژه دانشگاه تهران هم گزینه پیش روی برخی روحانیون بود. همچنان که تجربه حضور عدهای از علمای بزرگ تهران آن دوره مانند حضرات آیات الهی قمشهای، فاضل تونی، سیدکاظم اعصار و… در دانشگاه تهران را دیده بود. بعدها هم ورود روحانیون و طلاب حوزه به دانشگاه جهت تدریس (مانند مرتضی مطهری، محمد مفتح، غلامحسین ابراهیمی دینانی، محمد واعظ زاده خراسانی و…) یا تحصیل (مانند سید محمد خامنهای، احمد بهشتی فسایی، سید هاشم بطحایی گلپایگانی و…) را دیده است و با غالب آنها مرتبط بود.
تجربیات سیاسی
مرحوم خسروشاهی فعالیتهای آیت الله شیخ غلامحسین ترک (عبدخدایی) ـ که از دوستان پدرش بود ـ در تأسیس روزنامه (مطبوعه/ نشریه) را دیده و کتابهای احمد کسروی و ردّیههای حاج سراج انصاری را مطالعه کرده بود. از طرفی با جریانات فعال فکری و سیاسی آن زمان آشنا بود و میدید که روی مطبوعات، سرمایهگذاری زیادی میکردند و با این که عِده و عُده چندانی ندارند، حرف ها و مدعیاتشان را فراگیر و ماندگار میکنند.
استاد خسروشاهی تجربه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی تبلیغی برخی اسلامگرایان معاصر ایران و جهان اسلام را در تأسیس اخوان المسلمین (حسن البناء و همفکرانش)، جماعت اسلامی (ابوالاعلی مودودی)، فدائیان اسلام (شهید نواب صفوی و یارانش)، حزب الدعوه (شهید صدر و همفکرانش) و… را دیده است و آنها را به عنوان نمونهها و تجربیات و الگوهای تبلیغی تشکیلاتی اسلامگرایان میدانست و درصدد تقویت نقاط مثبت آنها بود. او و همفکرانش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و اندکی بعد از تأسیس حزب جمهوری اسلامی توسط شهید بهشتی و همفکرانش، حزب جمهوری خلق مسلمان هم راه افتاد، ولی وقتی دیدند که حزب از مسیر اهدافش به انحراف میرود، انحلال حزب را اعلام کردند. طبیعی است که او سالها روی ایده تشکیل و تجربه حزب اسلامی فکر می کرده است.
تبلیغ با قلم
شاید دیدن همه تنوع فرصتها و بسترهای تبلیغی، از مسجد و منبر و پیشنمازی، تدریس در حوزه و دانشگاه، کتاب فروشیها و انتشارات، مراکز تبلیغی نوین، احزاب و تشکیلات اسلامی، نوشتن و ترجمه، تأسیس مدرسه و مرکز علمی و… باعث شد که از مقدورات خودش در آن زمان شروع کند با اینکه خودش در خاطراتش آورده است که هم میتوانست سخنران خوبی باشد و هم صدای خوبی داشته است، اما سعی کرد سبکها و شیوههای جدید تبلیغی را تجربه کند. او منکر و نافی شیوههای سنتی تبلیغی نبود و آن را در جای خود موثر و مفید میدانست، ولی معتقد بود که منبر و تبلیغ سنتی و پیشنمازی مسجد، آداب و اقتضائات و ملاحظات و روحیاتی دارد که چندان با روحیات و ذهن کنجکاو و برنامهها و آرمانهای او سازگاری ندارد و لذا سعی کرد به سراغ سبک های دیگر تبلیغی برود و با توجه به عشق و علاقه وافرش به کتاب و کتابخوانی، سبک نوشتن و ترجمه را به صورت ویژه در دستور کار خود قرار داد. اولین کتاب (که در اصل کتابچه ای بوده) در سن ۱۳ سالگی درباره زندگی و فعالیت های پدرش می نویسد و منتشر میکند و استقبال مخاطبان از این کتاب و بقیه کتابهایش، در استمرار راه او نیز موثر واقع شد. چرا که کتابهای ایشان در مقاطعی، به ویژه دهه های چهل و پنجاه، جزو کتابهای پُراستقبال و پرفروش بوده است.
ارتباطات گسترده با فعالان حوزه کتاب و نشر آن زمان در تبریز و قم و تهران و روحیه کنجکاوی و جستجوگرش در سنین نوجوانی و جوانی باعث شد که روی فرصت تبلیغی نگارش و ترجمه مقالات و کتابها و فرصتهای مطبوعات تمرکز کند. تقریباً با غالب نشریات علمی و فرهنگی دینی آن روز مرتبط بود و برایشان مطالب مینوشت یا ترجمه میکرد. البته او دغدغههای خودش که معارف اسلامی، تاریخ جهان اسلام، شخصیتهای اسلامی و تاریخ معاصر بود را پیگیری میکرد. اثرگذاری فصلنامه «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» و نشریه «بعثت» بر مخاطبان و فضای فرهنگی جامعه، برای او الهام بخش و تأمل برانگیز بود. اگرچه نوشتن و ترجمه را سالها قبل شروع کرده بود ولی اثرگذاری این نشریات باعث شد روی نشریه تمرکز ویژه بکند. لذا استاد خسروشاهی از سن دوازده سیزده سالگی نوشتن را به صورت جدی شروع میکند و در سنین ۱۷- ۱۸ سالگی هم به سراغ ترجمه میرود و آثار اسلامی و اسلام گرایان را ترجمه میکند. در این میان نویسندگان اسلام گرای مصر به ویژه سید قطب و محمد قطب سهم بیشتری داشتند و به نظر میرسد ارتباط با استاد سید غلامرضا سعیدی و دیدگاههایش در باب ضرورت و کارایی ترجمهها، او را بر این شیوه مصمّم کرده است. اگرچه از نوشتن غافل نبود. به صورت ویژه در دفاع از سید جمال اسدآبادی، شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی دست به قلم میشد و علاقه و غیرت خاصی به این سه شخصیت بزرگ تاریخ معاصر داشته است. علاوه بر اینها بر نشر و تدوین نوشتار دیگر شخصیتهای معاصر خود نیز اقدام می ورزید که در این حوزه کتابهای زیادی با مقدمه و پیشگفتار یا اهتمام ایشان منتشر شده است. از جمله برخی کتابهای علامه طباطبایی، مهندس بازرگان، دکتر محمد نخشب و آیت الله جعفر سبحانی (که استادش نیز بود) و … همچنین بر کتابهای دوستان و همفکران خود نیز مقدمه می نوشت یا کتابهای آنها را منتشر میکرد از جمله آیت الله سید علی خامنهای، شهید بهشتی و حجت الاسلام عقیقی بخشایشی و…
با توجه به گسترش فعالیتها و ارتباطاتش و تشنگی و نیاز جامعه، در راه اندازی انتشارات مختلف نقش آفرین میشود و مسئولیتهایی در برخی انتشارات برعهده میگیرد، از جمله انتشارات بعثت (استاد فخرالدین حجازی) و دارالتبلیغ اسلامی (وابسته به آیت الله شریعتمداری) و شرکت سهامی انتشار و بعدها هم مجوز انتشارات مستقل میگیرد و در نشر اندیشههای اسلامی می کوشد. لیست کتابهایی که استاد خسروشاهی در دارالتبلیغ اسلامی منتشر می کند هم قابل توجه و بررسی است؛ که از جمله آنها میتوان به انتشار برخی آثار علامه طباطبایی، برخی آثار سید غلامرضا سعیدی و ترجمه برخی از آثار نویسندگان اسلامگرا یا تازه مسلمانان جهان، اشاره کرد. گاهی با نام حقیقی خود مینویسد و گاهی با نام مستعار مانند س. هدی تبریزی یا ابو رشاد و… . در اوایل دهه پنجاه، «مرکز بررسی های اسلامی» را تأسیس می کند تا بتواند با استفاده از این مرکز ثبت شده و قانونی و رسمی، راحت تر به برخی از فعالیتهای داخلی و خارجی خود استمرار ببخشد و ارتباطات داخلی و بینالمللی خویش را تسهیل کند. در دهه آخر حیات خویش، یعنی دهه نود شمسی، کتابخانهای بزرگ با نام همین مرکز در منطقه پردیسان قم راه اندازی میکند که ضمن ارایه خدمات به طلاب و دانشجویان و مردم منطقه، تلاشهای وی برای گردآوری و ثبت و ضبط اسناد و مدارک و کتابهای نهضت اسلامی و نهضت بین الملل اسلامی محفوظ بماند و متفرق و مفقود نشود.
در دهه چهل و پنجاه شمسی از کار فرهنگی و تبلیغی روی کودکان و نوجوانان غافل نیست و داستانهایی برای کودکان و نوجوانان مینویسد. نشریهای به نام «نسل نو» و «پیام شادی» برای کودکان و نوجوانان منتشر میکند. داستانهایی با عناوین «سفر به سوی ماه»، «شیر خودخواه»، «خرگوش باهوش» و «پیروزمندان» نوشت که بعدها با تصویرگری جذاب در قالب کتاب و کتابچه منتشر میشود. از جمله دغدغههای فرهنگی و تبلیغی استاد خسروشاهی، نوشتن و ترجمه در حوزه کودک و نوجوان است و کودکان و نوجوانان آن زمان نیز از کتابها و نشریات ایشان استفاده میکردند.
ایشان از فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی به زبان عربی نیز غافل نیست. اولین مقاله عربی درباره شهید نواب صفوی را در نشریه وابسته به موسسه سید ابوالحسن نِدوی در هندوستان منتشر می کند. بعدها نگارش و انتشار این مقالات عربی ادامه مییابد که خود سرفصل مجزایی برای تحقیق دارد. این فعالیتها در دوران سفارت جمهوری اسلامی در واتیکان و مصر شدت و گسترش بیشتری مییابد و این نوشتنها و ترجمهها به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی هم انجام میشود. آثاری از اندیشمندان اسلامی شیعی مانند امام خمینی (ره)، علامه طباطبایی، شهید صدر، شهید مطهری، آیتالله خامنهای، دکتر علی شریعتی و… ترجمه و منتشر میشوند. در کنار آنها از ترجمه قرآن، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه هم غافل نیست و به نشر میراث ماندگار اهل بیت(ع) میپردازد. البته معتقد بود که برای کارهای جدی و ماندگار در زمینه معارف اسلامی نیازمند تشکیل گروههای علمی هستیم که هم کارها، اتقان بیشتری داشته باشد و هم از اشتباهات مصون بماند و هم اینکه به خاطر مشکلات مختلف (از جمله بیماری و مرگ محقق)، ناتمام باقی نماند.
به اهتمام ایشان و همفکران در نشر تحقیقی مصاحبات علامه طباطبایی با هانری کُربن نقش موثری در معرفی شیعه به هموطنان و محققان و اسلام شناسان غربی دارد. کتابهای سید قطب و محمد قطب و شخصیتهای معتدل اهل سنت، با پاورقی های توضیحی و اصلاحی یا تکمیل و اضافات، به زبان فارسی ترجمه و منتشر میشوند و کتابهای شخصیتهای اهل سنت را بدون پاورقی یا توضیحات ضروری منتشر نمیکند. تلاش دارد که مخاطبان فارسی زبان هم با اندیشههای نویسنده آشنا شوند و هم جاهایی که با عقاید و آموزههای شیعی منافات دارد در پاورقی متذکر می شود. سعی دارد کتاب های سالم به مخاطبان برساند.
انتشار نشریه «بعثت» پس از پیروزی انقلاب که حدود ۴۰ سال طول کشید هم از دیگر شیوههای تبلیغی او بود. او برخی از ایدهها و آرمانها و دیدگاههایش درباره مسائل جهان اسلام، وحدت جوامع اسلامی، تقریب مذاهب، مبارزه با صهیونیسم و استکبار جهانی و ثبت حوادث و خاطرات شخصیتهای تاریخ معاصر را در این نشریه پیگیری میکرد. با غالب رسانهها و نشریات فرهنگی و تاریخی مرتبط بود. ارتباط وسیع و مستمری با روزنامه «اطلاعات» داشت و غالب دیدگاهها و نظراتش در این روزنامه منتشر می شد. بعدها یادداشتها و گفتگوهایش را در نشریاتی مثل «یادآور»، «جوان»، «جمهوری اسلامی»، «اعتماد»، «مهرنامه»، «پنجره»، «مثلث»، «نسیم بیداری» و «چشمانداز ایران» و… منتشر کرد. در دهه ۷۰ فصلنامه معتبری مثل «فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر» را منتشر میکند که جدیترین کار تأسیسی او در زمینه مطبوعات است. فعالیتهای مطبوعاتی استاد خود تحقیقات مستقلی نیاز دارد و ایشان از این ظرفیت، برای معرفی و تبلیغ معارف اسلامی و تاریخ معاصر، به ویژه شخصیتهای اسلام گرای معاصر استفاده میکرد.
شاید بتوان گفت اوج فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی استاد خسروشاهی در دوران حضورش در واتیکان و مصر بود که سالها منتظر فعالیتهای بینالمللی اثرگذاری بود و در این راستا، تلاش ویژهای میکرد. از این فرصت نهایت استفاده را کرد و حداقل ۲۰۰ جلد کتاب و کتابچه به زبانهای مختلف در معرفی اندیشههای اسلامی و شیعی و انقلاب اسلامی منتشر کرد. راهاندازی نشریه «العالم» و ارتباط با مراکز فرهنگی و اسلامی انگلستان و شخصیتهای اسلام گرای مقیم انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی و اسلامی از جمله فعالیتهای اوست. به مشکلات و مسائل مردم و جهان اسلام بیتوجه نیست. در حد وسع خود یا اعتماد مراجع یا مسئولان نظام اسلامی، به تقویت و حمایت از شخصیتها و مراکز اسلامگرای کشورهای دیگر میپرداخت.
استفاده از زبان «طنز»، نیز از سرفصل های فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی اوست. همکاری با نشریات فرهنگی و طنز واقعی مانند «گل آقا» در کارنامه استاد خسروشاهی دیده میشود.
تبلیغات چهره به چهره
حُسن دیگر استاد خسروشاهی، توجه به تبلیغ چهره به چهره است. تبلیغ مستقیمی که یا به صورت دیدار حضوری یا شفاهی انجام می شده یا نامهنگاری و این اواخر هم تلفنی. مطالعه خاطرات مستند و کتاب های استاد خسروشاهی نشان میدهد که ایشان در دیدارها و گفت وگوهای حضوری، منفعل نیست و فعالانه حضور دارد و حتی از بیان حقایق اسلامی و آموزههای شیعی دریغ نمیکند. در دیدار با عالم الازهر و علمای مصر از منطق شیعه در جواز مُتعه دفاع میکند. در عربستان سعودی و کنفرانسهای کشورهای اسلامی از آموزههای مهدویت دفاع میکند. در کنفرانس اندیشه اسلامی الجزایر، از ضرورت و تقیّد به روزه ماه رمضان در ایام تابستان و پایبندی کارگران به این تکلیف الهی دفاع میکند. گرچه منتقد جدی خرافات و غُلو بود ولی در گفتگو با برخی نواندیشان و روشنفکران دینی و متجددین، از احکام شریعت اسلامی و منطق فقه شیعی دفاع میکرد. ارتباط و تبلیغ چهره به چهره و دیدار او با شخصیت های برجسته اسلام گرای معاصر از او شخصیتی کم نظیر در جهان تشیع ساخته است و کمتر عالم یا روحانی یا شخصیت شیعی داریم که ارتباطات گسترده ای مثل او با اندیشمندان و مراکز جهان اسلام داشته باشد. آن هم در دورهای که امکانات بسیار کم و رفت و آمدها هزینهبر و مشکلات و موانع فراوان بود. در این دیدارها تلاش داشت در حد و اندازه خود اخلاق و منش اسلامی را به نمایش بگذارد و باعث افتخار مکتب اهل بیت(ع) باشد.
ارتباط با شیوخ و علمای الازهر، رهبران موسسات و نهضت های اسلامی معاصر مانند کلیم صدیقی، راشد الغنوشی، حسن الترابی، محمد غزالی، محمد قطب، احمد بن بلا، روژه گارودی، مالک بن نبی، فتحی یکن، شیخ سعید شعبان، رمضان بوطی، عباس مدنی، نجم الدین اربکان و… و همچنین شخصیتهای شیعی بینالمللی مانند آیتالله طالقانی، شهید صدر، امام موسی صدر، شهید مطهری، علامه فضل الله، آیتالله آصفی، آیتالله آصف محسنی، آیتالله محمدتقی قمی (موسس دارالتقریب)، شهید حکیم، علامه محمدجواد مغنیه، آیتالله تسخیری، سعید الشهابی و… از جمله محاسن اوست.
مجاهدت برای وحدت
بیانصافی است که اسم و یادی از استاد خسروشاهی داشته باشیم و از همکاری و همفکری و دوست قدیمی او آیتالله تسخیری یاد نکنیم. مدل ترکیبی و همکاری استاد خسروشاهی و آیتالله تسخیری در فضای وحدت جوامع اسلامی و تقریب مذاهب اسلام و مسائل جهان اسلام، فرصتهای فراوانی برای جمهوری اسلامی می فراهم کرد که جای بررسی و تحقیقات بیشتری دارد.
استاد خسروشاهی در محافل و جلسات علمی به معرفی عقلانی از آموزه های مکتب اسلام و اهل بیت(ع) میپرداخت. از خرافات و تحجر و تعصبات قومی و غیرمنطقی پرهیز داشت و منتقد خرافات به نام اسلام و دین بود. با قمه زنی و لعن صحابه مخالف بود. از تجددگرایی های بیضابطه هم پرهیز داشت. منتقد رویکردهای تجدد گرایانه بیضابطه و غیرمنطقی بود. منتقد سکولاریسم بود. سکولاریسم در جوامع اسلامی را خیانت به آموزههای اسلامی می دانست. او به اسلام انقلابی یا اسلام سیاسی و اجتماعی توجه ویژهای داشت. با ماتریالیستها و مادیگراها نسبتی نداشت و منتقد آنها بود. منتقد مارکسیسم بود. کتب منتقدان مسلمان مارکسیسم را ترجمه و منتشر و توزیع میکرد.
دین را کالا نمی دانست. تبلیغ دین به خاطر دنیا را مذمت می کرد. دنیاطلب نبود و اگر می خواست دنیاطلبی کند با این ارتباطات بین المللی که داشت شرایط در سه چهار قاره جهان برایش فراهم بود. چیزی برای خود نمی خواست؛ برای خدمت به اسلام و مکتب اهل بیت(ع) می خواست. به مجد و عزّت اسلام و مسلمین توجه ویژهای داشت. ذلت جلوی استکبار و استعمار را نمیپسندید. در مسئله کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی و تبیین حکم ارتداد وی توسط امام خمینی خیلی دغدغه داشت. غیرت ویژه دینیاش را در پیگیری این مسئله میتوان دید و رصد کرد. استاد خسروشاهی همانطور که در آموزههای اسلامی و تشکیل امت واحده پُرتلاش بود. در تبیین آموزهها و اصول مکتب تشیع هم «غیور» بود. کتاب «حدیث غدیر» مرحوم والدش را با مقدمهای از امام موسی صدر تجدیدچاپ کرد.
از روحانیون و نویسندگان و مبلغان دینی است که به اهمیت قیام سیدالشهدا(ع) واقف است و از اهمیت این قیام در حفظ اسلام در تاریخ اسلام و تاریخ معاصر می گوید و می نویسد. کتاب «سیاست حسینی» از آیتالله کاشف الغطاء را ترجمه میکند. حتی مقالاتی از شخصیتهای برجسته اهل سنت معاصر نیز در این باره ترجمه می کند و کتاب «فلسفه نهضت حسینی» به قلم ابوالاعلی مودودی، سید قطب، ابوالکلام آزاد و اقبال لاهوری را ترجمه می کند. از سویی به انحراف در عزاداریها حساس بود و به قمه زنی و تعدد دهه های عزا و ماتم و ابداع مناسک های مذهبی غیرمعقول و جدید انتقاد داشت. برای این مسائل حد و حدودی قائل بود و منتقد افراط و تفریط در این زمینهها بود. در آثارش، اشاراتی به شیوه های نادرست و خرافی برخی عزاداریها دارد و کتابی در نقد عزاداریهای انحرافی و نامشروع از علامه سید محسن امین با ترجمه جلال آل احمد را با توضیحاتی منتشر میکند.
از دامن زدن به اختلافات مذهبی گریزان بود و دیدگاه هایش را درباره وحدت و تقریب مذاهب مکتوب کرده است. او بر کتاب «بحثی درباره ماتریالیسم و کمونیسم» آیتالله مکارم شیرازی هم مقدمه مینویسد و منتشر میکند. به انحرافات فکری میرزا یوسف شعار تبریزی حساس بود و درسهای استادش آیتالله جعفر سبحانی در «تفسیر آیات مشکله قرآن» را تقریر و تدوین و منتشر نمود. بر کتاب «داروینیسم» آیتالله سبحانی مقدمه نوشته است؛ آن هم در دورهای که نگاه ماتریالیستی و داروینیسم و مکاتب جدید فلسفی و علمی و شبه علمی، مطرح و سکه روز بود.
فعالیتها بعد از انقلاب
استاد خسروشاهی در اوایل دهه ۶۰ برای معرفی و تبلیغ اسلام در اروپا به ایده تأسیس مرکز فرهنگی اسلامی اروپا در لندن میرسد. این طرح با موافقت امام خمینی مواجه میشود و علیرغم موافقت امام، با مخالفتهایی مواجه میشود و امکان تحقق عملی پیدا نمی کند. شاید بتوان گفت ایده تأسیس مرکز اسلامی انگلستان در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ در لندن ـ با همت آیتالله شیخ محسن اراکی ـ گوشه ای از تحقق آن ایده بزرگ است.
استاد خسروشاهی در ادامه فعالیتهای فرهنگی و دینی در آذر ۱۳۵۸ از امام خمینی حکم مهمی میگیرد و به عنوان نماینده امام در وزارت فرهنگ و ارشاد ملی در قسمت مطبوعات و تبلیغات داخلی و خارجی و دایره روابط بینالمللی انتخاب میشود. این انتخاب حاکی از شناخت امام از فعالیتها و رویکردهای استاد خسروشاهی است و استاد خسروشاهی هم این فرصت را به عنوان یک بستر خدمت به انقلاب و ترویج اسلام و معارف اسلامی و نمایش آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی میپذیرد. حضور حدوداً ۲۰ ماهه استاد در این سمت نشان میدهد که حکومت اسلامی به آزادی های مشروع نشریات و رسانهها اعتقاد داشت و اعطای نمایندگی امام به شخصیت مطلع و وسیع النظر و بازی، چون استاد خسروشاهی، بهانه را از دست مخالفان و منتقدان میگرفت و اگر نشریات و رسانهها از حد و حدود قانونی آزادی مطبوعات عبور نمیکردند و از این آزادیها سوءاستفاده نمیشد یا دست به اسلحه و حذف فیزیکی منتقدان و مخالفان شان نمیشدند، اوضاع کشور از این جهت به گونهای دیگر بود. نفس وجود شخصیت باز و آزاداندیشی مثل استاد خسروشاهی در وزارت فرهنگ و ارشاد ملی در سالهای اولیه، خیلی مهم بود و نشان میداد که هم حکومت اسلامی و هم شخص امام(ره)، مخالف آزادیهای عمومی رسانهها نبودند و اینگونه، بهانه را از دست گروهها و گروهکها و معاندین گرفتند.
تدریس در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه و دیگر مراکز علمی و سیاستگذاری از جمله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی را باید از دیگر رویکردهای استاد خسروشاهی دانست. سعی میکرد جلسات مجمع تقریب مذاهب اسلامی را حتماً حضور داشته باشد. در کنفرانسها هم به دنبال برقراری و هم به دنبال تقویت ارتباط با شخصیتها و نهضتهای اسلامی معاصر بود. گویی می خواست یک تنه، روابط بین المللی انقلاب اسلامی به عنوان نماد حکومتی مکتب اهل بیت(ع) را برقرار یا تقویت بکند و جور غفلتها، کاستیها یا کم کاریها یا حتی تنگ نظری برخی افراد و مراکز را بکشد.
شناخت و معرفی آثار و شخصیتهای تاثیرگذار در جهان اسلام
استاد خسروشاهی در معرفی آثار و مواریث شیعی در جهان اسلام کوشا بود و علاوه بر معرفی نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، به معرفی تفسیر «مجمع البیان» و «المیزان» و آثار علامه طباطبایی در بین اندیشمندان و مراکز اسلامی اهل سنت میپرداخت. به آثار قرآنی و تفسیری در جهان تشیع نگاه ویژه ای داشت و قرآن و مودت اهل بیت(ع) را محور اتحاد و همبستگی جهان اسلام میدانست. برای رفع شبهات و اصلاح نگاههای غلط برخی از شخصیتهای اسلامی اهل سنت، از انتشار قرآن از سوی جمهوری اسلامی ایران به زبانهای مختلف استقبال میکرد.
استاد خسروشاهی در معرفی مبلغان راستین اسلام ناب فعال و باانگیزه است. او شخصیتهایی مثل امام خمینی، شهید نواب صفوی، آیتالله کاشانی، آیتالله طالقانی، امام موسی صدر و کلیم صدیقی را مبلغان راستین اسلام شیعی در دوره معاصر میداند و به نقش تبلیغی حسن البناء و اخوان المسلمین، سید قطب، محمد قطب، محمد الغزالی و مالک بن نبی و… هم توجه دارد. سبک کار و شیوهها و مشی امام موسی صدر را بسیار می پسندید. در معرفی امام موسی صدر به جامعه و جوامع اسلامی بسیار می کوشید. در دوره اخیر هم به نقش و جایگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی و آیتالله تسخیری و سید حسن نصرالله در معرفی و تبلیغ اسلام راستین توجه ویژهای دارد. کارهای خیریه و خدمات اجتماعی آیت الله محمدمهدی آصفی را تأیید و تشویق می کرد.
شرکت و ارائه مقالات در همایش ها و کنفرانس های بین المللی از جمله رویکردهای تبلیغی استاد است. به عنوان فعال اسلام گرا یا نماینده حوزه علمیه قم یا نماینده امام خمینی یا نماینده مجمع تقریب مذاهب یا نماینده جمهوری اسلامی در کنفرانسهای متعددی شرکت داشته است و خوشبختانه غالب خاطرات و تجربیاتش را از آنها منتشر کرده است. حضور در کنفرانسهای الجزایر، مصر، تونس، انگلستان، لبنان، عراق، پاکستان، سوئیس، فرانسه، ترکیه و… از جمله آنهاست. در غالب کنفرانسهای اندیشه اسلامی ایران در دهه ۶۰ و کنفرانسهای تقریب مذاهب در دهههای ۸۰ و ۹۰ شمسی حضور موثر داشته است. در همین کنفرانسها و همایشها با شخصیتهای مختلف اسلامگرا آشنا میشود و زمینه همکاری های بعدی را فراهم می کند. آنها را فراموش نمیکند و روابطش را حفظ می کند. عضویت در شورای علمی یا سیاستگذاری برخی مراکز مانند موسسه اندیشه اسلامی دکتر کلیم صدیقی، موسسه «الفرقان» (تأسیس ذکی یمانی وزیر اسبق نفت عربستان سعودی) و مرکز دراسات العربیه و… از جمله آنهاست. او نقطه مشترک بسیاری از نشریات و فصلنامههای علمی و سیاسی جهان اسلام بوده است و ارتباطات خود با آنها را تا آخرین روزهای حیات خویش حفظ کرده بود.
مطالعه شیوههای تبلیغی ادیان و فرقههای دیگر
استاد خسروشاهی از شیوههای تبلیغی کشورهای استعماری و ادیان و فرقهها و نحلههای مختلف غافل نیست و بعضاً تجربیات تبلیغی آنها را بیان و تحلیل میکند. هم در پیش از انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب به دستگاههای تبلیغی و تبشیری مسیحیت توجه دارد و نکاتی درباره آنها مینویسد. از رویکرد تبشیری و استعماری کلیسا و مسیحیت در مناطق محروم جهان به ویژه در آفریقا و خاورمیانه و خاور دور انتقاد میکند. از سویی فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی ترکیه و تصوف آناتولی و جریان نورسی به ویژه مدارس فتح الله گولن در کشورهای مختلف اروپایی و آسیای میانه، رصد میکرد و نظم و همت و برنامهریزی آنها را میستود. از جماعت التبلیغ پاکستان هم غافل نبود و به همت و اراده و ساده زیستی آنها احترام می گذاشت ولی درباره سبک و شیوه و تبلیغی آنها ملاحظات زیادی داشت.
نقد فرقه های بابیت و بهائیت و وهابیت و قادیانیه از دیگر فعالیتهای تبلیغی استاد خسروشاهی است در کتاب ها و یادداشت هایش به فرقه های دست ساخته استعمارگران به ویژه دولت انگلستان و روسیه و سازمان های اطلاعاتی امنیتی کشورهای غربی اشاره می کند. سبک های تبلیغی و ترویجی آنها را بیان میکند و به دفاع از آموزههای اسلامی و شیعی می پردازد.