به اسم تولید کننده، به کام بورس و بانک
فهم جمله پول نباید کار بکند امام خمینی(ره) در فهم الگوهای مشارکتی اقتصاد اسلامی به جای الگوهای استثماری سرمایهداری نهفته است.
یکی از بارزترین تک مصرعهای اندیشههای اقتصادی امام خمینی (ره) مواضع ایشان نسبت به پول و بازار سرمایه و عبارت دقیق «پول نباید کار کند» است که بزرگانی چون مرحوم آیتالله حائری شیرازی بر این جمله امام شرح و کتابی با همین نام نیز نیز نوشتهاند. درحالیکه بسیاری از اقتصاددانها بر گسترش بازار پول و سرمایه تاکید دارند درباره مفهوم عبارت «پول نباید کار کند» در منظومه فکری امام خمینی (ره) با حجتالاسلاموالمسلمین کمیل قنبرزاده، مدیر مرکز جامع علوم اسلامی ولی عصر (عج) و عضو شورای سیاستگذاری مرکز راهبری اقتصاد مقاومتی حوزه گفتگو کردهایم.
از نظر شما فلسفه عبارت «پول نباید کار کند» از کجا نشأت میگیرد؟
من جواب شما را از بحث تحریم ربا در اسلام و همه ادیان آسمانی آغاز میکنم دلایل مختلفی برای تحریم ربا وجود دارد اما از جهت اینکه شما میپرسید پول نباید کار بکند با آن میپردازیم. معمولاً وقتی میخواهیم تولیدی انجام دهیم و ارزش افزودهای را ایجاد کنیم میتوانیم عوامل تولید را به دو دسته کلان نیروی کار و سرمایه تقسیم کنیم. یعنی هر تولیدی نیاز به سرمایه و نیروی کار و نیروی انسانی با انگیزه و با تخصص نیاز دارد.
این سرمایه شامل سرمایههای فیزیکی مثل ساختمان و ابزار و خرید مواد اولیه است. باید دید سهم عوامل تولید در ارزش افزوده چیست؟ تکه چوبی که ارزش چندانی نداشته با کار عامل تولید تبدیل به میز زیبا و باارزشی میشود این ارزش افزوده را نیروی کار با سرمایهای که در اختیار داشته ایجاد کرده است، اگر نیروی کار از سرمایه خودش استفاده کند تمام ارزش افزوده هم مال خود او است اما اگر مشارکتی باشد یعنی نیروی کار خودش سرمایه لازم را نداشته باشد و بخواهد از دیگری سرمایه جذب کند تا این کار را تولید کند، اینجا سوالی مطرح می شود که آیا شخص سرمایهگذار در ارزش افزوده تولید شده در فرآیند تولید کالا سهمی دارد یا نه؟ اگر سهمی نداشته باشد فرد سرمایهگذار از سود حاصل از ارزش افزوده محروم میماند و اگر کل سهم ارزش افزوده تولید شده به سرمایهگذار داده شود ظلم به نیروی کار است. نظر اسلام مقابل نظر سرمایهداری و بر پایه مشارکت است و اکثر نظریات سرمایهداری به همین مسئله سهم قائل شدن یا نشدن برای عوامل تولید باز میگردد. اسلام میگوید وقتی صاحب سرمایه و نیروی کار در تولید محصول یا خدماتی شریک هستند این دو باید در ارزش افزوده هم با هم شریک باشند نه همه سود ارزش افزوده به نیروی کار برسد نه همه آن به صاحب سرمایه برسد بلکه باید سود را بین هم تقسیم کنند و این تقسیم هم براساس قرار داد و توافق اولیه انجام میشود.
اما الگوهای سرمایهداری همه سود ارزش افزوده را از آن صاحب سرمایه میدانند و تنها یک دستمزد ثابت حداقلی به او داده میشود یعنی این نیروی کار اجیر صاحب سرمایه میشود. به عبارتی صاحب سرمایه دارد با پول خودش کار میکند و کار به عهده سرمایه او میافتد اینکه در اسلام میگوئیم «پول نباید کار کند» یعنی نباید پول همه محصول تولیدی را در انحصار خودش قرار دهد بلکه باید مشارکت کند.
خب لازم است چند مثال بزنید که بحث روشنتر شود؟
از جمله نمونههای مشارکتی در اسلام عقد مضاربه است که به تجارتها مربوط میشود. تجارت اگرچه مربوط به خدمات است اما در تجارت هم ارزش افزوده وجود دارد مثلاً کسی که کالایی را از مکانی تهیه و به مکان دیگر منتقل میکند و به دست مصرف کننده میرساند، در واقع دارد خدمات ارائه میدهد اما این فرد با اینکه هنر و تجربه این کار را دارد اما سرمایه آن را ندارد در اینجا هم تقسیم سود این کار بین نیروی کار و صاحب سرمایه نه تنها حرام و مکروه نیست بلکه جز مستحبات است و شغل پیامبر اکرم (ص) قبل از نبوت تجارت بوده و کالاهایی را از مکه و روم میخریدند و در مدینه و مکه میفروختند حضرت رسول فعال اقتصادی بودند اما چون سرمایه کافی نداشتند از صاحبان سرمایه مثل حضرت خدیجه (س) سرمایه کار را میگرفتند. اما آنچه حرام است این است که فرد فعال اقتصادی هر چه سود کسب کرد را از آن خود بداند و صاحب سرمایه را در آن شریک نکند اما یک بهره ثابت از قبل تعیین شده بدون توجه به میزان سود به صاحب سرمایه پرداخت کند و اینجا هم جز مصادیق پول نباید کار کند هست و باید مشارکتی اتفاق بیفتد.
نکته این است که در اسلام بین مشارکت و قرض تفاوتی وجود دارد و مشارکت را مستحب و قرض با بهره را حرام اعلام میکند. در مشارکت هر دو عوامل تولید در سود شریک هستند و سود هر چقدر باشد باید بین این دو نفر تقسیم شود تفاوت دیگر هم این است که هر دو باید در زیان هم با هم شریک باشند و هر یک از عوامل تولید خسارتِ آوردهی خودش را میبیند. اما در الگوی قرض وقتی سرمایه به یک تولید کننده قرض داده میشود همه سود یا ضرر به عهده نیروی کار قرض گیرنده است و اینجوری است که تولید کننده ممکن است به ورشکستگی برسد. مهمترین ابزار اسلام برای مدیریت اختلاف طبقاتی، سوق دادن جامعه از قرض با بهره ثابت یا همان ربا به سمت مدلها مشارکتی است. نتیجه قرض با بهره، افزایش اختلاف طبقاتی است. اما رفتن به سمت الگوهای مشارکتی، توزیع عادلانه ثروت و درآمد را به دنبال دارد چون هم خسارتها و هم سودها توزیع میشود نه اینکه همه سودها برای یکی و همه خسارتها برای دیگری باشد.
خود امام خمینی (ره) در توصیف جمله پول نباید کار کند میگوید «اگر چنانچه بانکداری به آن معنایی که در جاهای دیگر هست رواج پیدا بکند، مردم از صنعت و کار و سایر چیزها باز میمانند، مینشینند توی خانه و پولشان برایشان کار میکند و حال آنکه پول نباید کار بکند». نظر شما چیست؟
بخشی از بازار پول بانک است و بخشی از بازار سرمایه هم بورس است. در رابطه با این مبحث حضرت امام خمینی (ره) باید بپرسیم که گذاشتن پول در بانک و بورس چه میزان به تولید کمک میکند؟ حقیقت این است که همه پولی که مردم در بانک و بورس میگذارند آنچنان که باید صرف موارد تولید نمیشود.در بورس معاملاتی وجود دارد و اوراق و سهامی مدام خرید و فروش میشود آیا این پولی که وارد بورس میکنیم به دست تولید کننده میرسد؟ جواب خیر است. چون در بورس یک عرضه یا بازار اولیه و یک عرضه یا بازار ثانویه داریم. بازار اولیه جایی است که تولید کننده یا صاحب کارخانه، سهام تولیدی یا کارخانه خود را عرضه میکند و افرادی این سهام را خریداری میکنند و با خرید سهام این سرمایه در اختیار تولید کننده قرار میگیرد بنابراین در بازار اولیه پول به طور مستقیم به تولید میرسد. اما در بازار ثانویه که مربوط به سهام کارخانهها است فردی یا افرادی که سهام کارخانهای را خریدهاند سهام خود را به افراد دیگری میفروشند و همینطور این سهام به نفرات بعدی دست به دست و فروخته میشود و این خرید و فروش سهام بین افراد خرید و فروش کننده در جریان است و چیزی به صاحب تولیدی یا کارخانه نمیرسد.
با این تفاصیل بحث بازار ثانویه چه حکمی پیدا می کند؟
در بازار ثانویه اگر بورسبازی در آن اتفاق نیفتد و افراد دنبال خرید و فروشهای کاذب و ایجاد قیمتهای جعلی در بازار نباشند، میتواند مفید باشد اما آنچه اتفاق میافتد این است که به شکل دستهای سهام یک کارخانه را میخرند و سهام آن بالا میکشد درحالیکه کارخانه همان کارخانه است. این یعنی پول هیچ ربطی به تولید نداشت و این وضعیت آسیب است، چون سرمایه مردم به جای اینکه تولید کشور را افزایش دهد بورسبازی را رقم زده و یک عده سود میبرند و عدهای هم زیان میکنند و آن کارخانه هم هیچ سودی نبرده است. البته این حرف به معنی حذف فلان نهاد یا بورس نیست میشود این پول را جهتدهی به سمت تولید پیدا کند یا ارزش واقعی سهام خرید و فروش شود.بانکها هم دچار همین آسیب هستند و ارتباط بین بازار پول و بخش واقعی اقتصاد قطع است اگر پولهایی که مردم در بانک میگذارند را به دست بخش واقعی تولید رساندید و سودی که تولید کردید براساس سود واقعی تولید شده در اقتصاد باشد، همانی است که اسم آن را مشارکت میگذاریم و حلال است. اما اتفاقی که در بانکها میافتد این است که پول ثابتی گذاشته و سود ثابتی هم گرفته میشود و تولید کننده در هر شرایط اقتصادی که باشد باید این سود ثابت را بپردازد، لذا مشارکتی وجود ندارد.
آسیب دوم نوع توزیع این ثروت است. ممکن است بانکی تأسیس شده باشد که سرمایه را بین همه نیازمندان تولید تقسیم میکند اما در مقابل بانکهایی هم تأسیس شده که عموم افراد جامعه برای گرفتن ۲۰۰ میلیون تومان وام برای یک فعالیت شفاف تولیدی ماهها دوندگی کنند و آخر هم به آن نرسند اما افراد معدودی میتوانند از همین سیستم بانکی چند هزار میلیارد وام بگیرند. این یعنی پول جامعه به سمت خاصی هدایت و اختلاف طبقاتی ایجاد میشود و عموم مردم برای کار تولیدی سرمایه لازم را در اختیار نداشته باشند.آسیب دیگر هم این است که خود بانکها پول مردم را وارد بورسبازی میکنند و مدام سهام کارخانه و زمین خرید و فروش میکنند و سرمایه را به جای حمایت از تولید به سمت دلالیهای مخرب میبرند. درست است که در این حالت تولیدی انجام نمیشود ولی به این معنا نیست که اگر سیستم بانکی را اصلاح میکردیم و مدلی برای توزیع ثروت داشتیم مرحوم امام خمینی (ره) با آن مخالف میبود. با این وضعیتی که فعلاً در بانکها یا بازار سرمایه میبینیم یک آسیب است و تولید و مشارکتی رقم نمیخورد بلکه پول و سرمایه به سمت افراد خاصی هدایت میشود.