مظلوم؛ همچون بهشتی
علمایی مانند استاد مطهری یا استاد مصباح، مانند سلف صالحشان حضرت علامه و حضرت امام، همه علوم اسلامی را هماهنگ با هم و سازنده یک تصویر جامع میبینند. تصویری که در نهایت انسان را میشناساند، خدا را میشناساند و عالَم را. در این تصویر باید هم سیاست مشخص باشد هم تدبیر معیشت هم تدبیر نفس. این بزرگان با استخوانخردکردن در فهم میراث عظیم اسلامی ما، سعی بر حل مسائل روز ما داشتند.
نسیمآنلاین: برای شناخت بهتر از بزرگان، گاهی عملکرد ایشان را با دیگر همقطارانشان مقایسه میکنیم تا توفیقات آنان را بهتر درک کنیم. این مقایسه به معنای برتری یکی بر دیگری نیست چرا که به دلیل اختلاف شرایط و اقبال مخاطبان و همچنین اختلاف دغدغهها و جهتگیری آن بزرگان با یکدیگر است اما ثمرهای که دارد آن است که با لحاظ این تفاوت در شرایط به شناخت کاملتری از ایشان برسیم. میخواهم در چند نکته کوتاه و عوامانه، با مداد، چند نکته راجع به آیتالله مصباح یزدی و برخی دیگر از شاگردان علمی آیتالله العظمی علامه طباطبایی اعلیالله مقامهم اجمعین بنویسم.
آیتالله مصباح، چند ویژگی مهم داشتند:
1- مواجهه شناختی با غرب را در مواجهه فلسفی خلاصه نکردند. البته نگرش فلسفی استوانههایی چون کانت و هگل و دکارت، پایه روشی و شناختی ِ بسیاری از رشتههای علوم انسانی غربی است اما آیتالله مصباح با وجود توجه به این نکته، مواجهه با غرب را در این هسته مرکزی خلاصه نکردند و تلاش کردند در دامنهها نیز مواجهه ادامه یابد. تأسیس رشتههای مختلف علوم انسانی در مؤسسه امام و پژوهشهای سترگی که در حوزه فلسفههای مضاف و علوم انسانی صورت گرفته بدین صورت است. به خلاف برخوردی که مثلاً شهید مطهری داشتند و در حوزه فلسفه مباحثات را پیگیری میکردند، هرچند استاد مطهری به عواقب حرفهای فلسفی فیلسوفان غربی در علوم انسانی نظر داشتند و در بسیاری از مواضع به آن اشاره کردهاند. اما به دلیل ویژگی شماره دو که در زیر میآید فعالیت آیتالله مصباح در پیگیری این مواجهه هم در هسته و هم دامنهها توفیق بیشتری داشته است و محتوای علمی بیشتری تولید کرده است.
2- پیگیری علمی را در فعالیت شخصی خلاصه نکردند و دست به سه کار زدند:
۱) تربیت شاگرد
۲) تدوین طرح آموزشی
۳) پیادهسازی آن
این کار را در زمینه علوم انسانی اسلامی آیتالله مصباح کردند و در زمینه فلسفه و حکمت اسلامی حضرت آیتالله العظمی علامه حسن زاده آملی حفظهالله. البته کاری که در این زمینه مؤسسه امام خمینی با رهبری و درایت آیتالله مصباح انجام داد در زمینهای حاصل شد که اثر مجاهدتهای امثال استاد مطهری و شهید آیتالله بهشتی به ثمر نشسته و انقلاب پیروز شده بود. اما نکته اینجاست که بسیاری از علما با وجود تفوق علمی و حتی اعلمیت از راه انداختن جریان علمی و ایجاد سامانه مستقر و طرح آموزشی عاجز بودهاند. این است که میگوییم بین اعلمیت و مدیریت علمی تلازمی وجود ندارد و هر وقت این دو در یک نفر جمع شد، ویژگی منحصر به فردی است که میتواند یک حرکت تمدنی شکل دهد. حال این سطح اعلمیت و مدیریت هر چه بالاتر باشد آن حرکت تمدنی اصیلتر و مؤثرتر خواهد بود و اثرات کلانتری خواهد گذارد که در مورد آیتالله مصباح باید به این حسن خداداد اعتراف کرد و خدا را به خاطر این نعمت که به شیعه ارزانی داشت شکر گزارد.
3- کار علمی را در میان خواص و شاگردان و مؤسسه خلاصه نکردند و با بیان بسیار شیوا و رسای خود به میان عوام رفتند. ایشان مانند استاد مطهری این همت را دارند که حرفهای وجود قدسی حضرت علامه و دیگر معارف اسلامی را با زبانی ساده برای ما بازگو بفرمایند، البته این یک فن و هنر است و هر عالمی نمیتواند اینقدر ساده با عوام صحبت کند. آیتالله مصباح در این زمینه به حضرت امام اقتدا فرموده بودند که با وجود آن قوت و قلهنشینی در کمال و معرفت وقتی با عوام صحبت میکرد مانند یکی از آنها بود و از پیچیدهگویی پرهیز میکرد. آیتالله مصباح با زبان ساده، این توانایی را داشت که برای مخاطب عام خود یک فضای گسترده و سامان فکری ایجاد کند که در ویژگی ششم به آن میپردازیم.
4- فعالیت دینی را منحصر به بیان مبانی نمیکنند و در امور روز نیز دخالت میکنند. این البته ویژگی بسیاری از شاگردان حضرت علامه است. حضرت آیتالله العظمی علامه حسنزاده میفرمایند من سال ۴۲ به قم آمدم و پیش امام رفتم و با ایشان بیعت کردم. ایشان در حمله به فیضیه نیز مصدوم شدند و به سر مبارکشان ضربهای خورده بود که ظاهرا بیهوش شده بودند. آیتالله مطهری هم که همه میدانیم ستون و استوانه اصلی شورای انقلاب و برنامهریز اصلی بسیاری از تصمیمات امام بودند. اما برخورد آیتالله مصباح در زمینه سیاسی نیز مانند کار علمیشان همان تربیت شاگرد و نهادسازی بود. یعنی آنجا آقای رجبی و موسسه، اینجا آقای آقاتهرانی و جبهه پایداری. ممکن است ما به فعالیتهای علمی موسسه (با آن همه برجستگی) نقد علمی داشته باشیم یا به فعالیتهای سیاسی جبهه پایداری، اما باید بدانیم یک دید تشکیلاتی پشت این کار است و این نیاز اصلی کارهای علمی و حوزوی و دینی و انقلابی ماست.
5- مانند همه شاگردان حضرت علامه، تنها راه عالمشدن و عالمبودن را تهذیب اخلاقی میدانستند و تقریباً همه بزرگان اخلاقی موجود، ایشان را از اساتید خود یا از طبقه اساتید خود میدانند. یعنی از کسانی هستند که انتساب به ایشان موضوعیت دارد. شاید هر صدسال، پنج شش تا از این شخیصتها ظهور کنند. بزرگانی چون آیات حسنزاده، جوادی آملی، مصباح یزدی که همه از دست و نفس و علم و نظر حضرت آیتالله علامه طباطبایی اعلیالله مقامه به کجاها که نرسیدند و علاوه بر این تلاش مدام معنوی، در قله علوم تخصصی خود بودهاند به نحوی که حرف و نظر و تعلیقهشان مورد توجه محافل تخصصی آن علوم است چه رسد به متون تألیفیشان.
6- فعالیت علمی را در یک رشته متفاوت از رشته دیگر دنبال نمیکردند. این ویژگی مشترک همه شاگردان حضرت علامه بلکه همه شاگردان حضرت صدرالمتألهین شیرازی است. اینجا به یک نگاه بزرگتری برمیگردیم. دیدگاهی که در آن عالَم غیب (آنچه نادیدنی است) را حاکم بر عالَم شهود (آنچه دیدنی است) میداند و انبیای الهی را روایتگرانی صادق از جانب آن عالم غیب میداند.
فلذا وقتی رسولالله (صلیالله علیه و آله) میفرمایند قولوا لا اله الا الله تفلحوا، این فلاح و رستگاری یک امر اعتباری نیست. واقعیتی است که وقتی به عالم غیب میروند آن را به عینه مشاهده میکنند. پس در این دستگاه نه تنها دین مخالف علم و آگاهی نیست بلکه بهترین راه برای رسیدن به علم و آگاهی است. چه آگاهی عقلی از کلیات عالم غیب و شهود و چه آگاهی نقلی از برخی جزئیات این دو عالم. پس اگر کسی واجد این نگاه شد به هر علمی نگاه الهی دارد حتی علوم تجربی [با وجود آنکه در آن قال الصادق علیهالسلام هم نیست]، چرا که این علم نیز پردهبردار صُنع الهی است و ساختمان شناختی ما را تکمیل میکند. در این نگاه فقه و فلسفه و علمالنفس و پزشکی و نجوم و سلولهای بنیادی و ...، همه و همه علوم الهی هستند که با ترتیب اولویت، فرد برای شناخت کاملتر باید آنها را بیاموزد. برخی را عمیقتر و برخی را در حد اجمال.
حالا به بحث برگردیم. علمایی مانند استاد مطهری یا استاد مصباح، مانند سلف صالحشان حضرت علامه و حضرت امام، همه علوم اسلامی را متلائم (هماهنگ) با هم و سازنده یک تصویر جامع میبینند. تصویری که در نهایت انسان را میشناساند، خدا را میشناساند و عالَم را. در این تصویر باید هم سیاست مشخص باشد هم تدبیر معیشت هم تدبیر نفس. این بزرگان با استخوانخردکردن در فهم میراث عظیم اسلامی ما، سعی بر حل مسائل روز ما داشتند. دستیابی به این بنای عظیم و ساختمان فکری که جای همه چیز در آن مشخص است وجهه همت اولیه این بزرگان بوده و سپس تکمیل آن در حد ظرفیت علمیشان (که ظرفیت علمی عظیمی بوده است) و سپس بیان و انتقال آن به شاگردان و علاقمندان به این علم.
به خاطر این ویژگی حضرت آیتالله مصباح [همچون استاد مطهری و حضرت علامه آیتالله حسنزاده] است که اگر کسی پیگیر کتب و بیانات ایشان باشد بعد از مدتی چه بخواهد چه نخواهد دارای یک سامانه ارزشی و شناختی میشود که سعی میکند در هر رفتار فردی و اجتماعی یک هدف واحد را دنبال کند و همه کارهایش با هم ملائم و هماهنگ باشد. چه رفتار علمی چه اخلاقی چه سیاسی چه معیشتی. همان که پروردگار به رسولش فرمود: یا احمد! اجعل همّک همّاً واحداً.
طوبی لهم و حسن مآب. و حسن اولئک رفیقاً.