از FATF تا ورود زنان به ورزشگاهها
ماجرای زنان و ورزشگاه؛ چگونه حکمرانی نوین بر جهان حاکم میشود
چه در ماجرای ورود یا عدم ورود زنان به ورزشگاه، چه پذیرش یا عدم پذیرش FATF یا در داستان سند 2030 و ابعاد فرهنگی آن ، آنچه اهمیت راهبردی دارد، سیاستگذاری و تصمیم گیری توسط نهادهای داخلی و با ورود کارشناسان و فعالان آن حوزه آن هم باتوجه به زمینه های بومی کشور است. وگرنه در سایه انفعال و بی توجهی نهادهای داخلی کشور باید منتظر اعمال قدرت و نفوذ نسخه های پیچیده شده توسط غرب برای کشور باشیم.
نسیم آنلاین : علیرضا فقیهی راد: ماجرای ورود زنان به ورزشگاه در ایران مدت هاست از یک امر صرفا با ابعاد فرهنگی خارج شده و سمت و سوی سیاسی، امنیتی و حتی بین المللی به خود گرفته است. فارغ از بحث های داخلی که بیشتر هم جنبه دعواهای جناحی و سیاسی به خود گرفته است و مدتها حتی از دولت اسبق آغاز شد و هیچ وجه کارشناسی و دقیق منطبق بر شرع و قانون به خود نگرفت. اما ماجرا زمانی داغ تر شد که با فشار و کمپین های نهادهای به اصطلاح حقوق بشری خارج نشین و پس از آن سفر رئیس فدراسیون فوتبال جانی اینفانتینو به تهران و دیدار با حسن روحانی و ذکر این نکته از جانب او که: «همه تماشاگران و هواداران فوتبال باید این حق را در ایران داشته باشند که بتوانند تیمشان را از نزدیک در ورزشگاهها تشویق کنند و این موضوع قطعا از سوی ما پیگیری خواهد شد.» مساله جنبه دیگری به خود گرفت.
فشارهای فیفا به ایران برای تغییر رفتار در مساله ورود زنان به ورزشگاه جدی تر شد و حتی بحث تعلیق فوتبال ایران مطرح شد تا بالاخره در بازی پرسپولیس و کاشیما در ورزشگاه آزادی تعدادی سکو به زنان اختصاص یافت. اینفانتینو که خودش شخصا در ورزشگاه حضور داشت بعد از بازی که مجددا همراه بود با کمپین های معلوم الحال مجازی جهت گسترده تر شدن این حضور، از این وضعیت اعلام نارضایتی کرد و اندکی بعد طی نامه ای خطاب به فدراسیون فوتبال ایران نوشت: «متأسفانه همانطور که قبلاً گفتم این (رفتارها) در راستای تعهدات داده شده توسط آقای روحانی به ما در ماه مارس ۲۰۱۸ نیست که در آن اطمینان حاصل کردیم که پیشرفتهای قابل توجهی در این زمینه در راه است...همچنین میخواهم بدانید که به رهبری و تصمیمگیری شما برای ایجاد تغییر ایمان کامل دارم و مطمئنم که با استمرار این همکاری و درک متقابل، تیم ملی میتواند از حمایت متعهدانه و مشتاقانه تمامی آقایان و بانوان خود در ورزشگاه بهره ببرد.»
اما ماجرا همینجا ختم نشد، و پس از بازی رسانه های غربی در داستان دختر آبی، اینفانتینو در مراسم انتخاب برترین بازیکنان فوتبال اظهارات تندی علیه ایران داشت: «من میخواهم درباره وضعیت ایران با شما صحبت کنم، به این خاطر که شما قطعا درخصوص شرایط حضور زنان در ورزشگاههای ایران شنیدهاید. در یک سال اخیر ما گفتوگوهای زیادی دراینباره با مسئولان ایرانی داشتیم تا اجازه دهند زنان به ورزشگاه بیایند و این را باید اضافه کنم که دیگر نمیتوانیم در این خصوص صبر کنیم. ما باید محترمانه اما قاطعانه درباره این موضوع حساس واکنش نشان دهیم.»
در همین راستا هم برایان هوک نماینده ویژه آمریکا در امور ایران گفت: «فیفا پس از خودسوزی یک دختر که به اتهام تلاش برای ورود به ورزشگاه خودسوزی کرد، ایران را تهدید کرد که ورود زنان را آزاد کند. متاسفانه این برخورد قاطع یک استثناست و نه یک قاعده در برابر جمهوری اسلامی» و مورگان اورتگاس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز از همراهی فیفا بصورت رسمی تقدیر کرد.
نهایتا اینکه پس از اعمال فشارهای فیفا و نهادهای خارجی سرانجام در 18 مهرماه جایگاه اختصاصی به زنان برای تماشای بازی ایران و کامبوج تخصیص داده شد و دولت ایران بجای آنکه خود بررسی و تصمیم گیری کند، در واقع تسلیم فشارهای فیفا شد. و فیفا نیز اعلام کرد موضوع ورود زنان در ایران به ورزشگاه جزو دستاوردهای این نهاد در یکسال گذشته است و همچنین برای اطمینان یافتن از حضور زنان در ورزشگاه ناظرانی را به تهران خواهد فرستاد.
در این ماجرا فارغ از بررسی و قضاوت در مورد ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن که در جای خود قابل تامل و بررسی است، آنچه حائز اهمیت است، این مساله می باشد که چرا در سایه انفعال و وادادگی متولیان داخلی و فقدان دیپلماسی ورزشی، نهادهای بین المللی باید با فشارهای خود در نظام تصمیم گیری ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی اعمال نفوذ کنند و زمینه تغییر رفتار را ایجاد کنند؟ حضور یا عدم حضور زنان در ورزشگاه یا هر امر دیگری که مربوط به قوانین داخلی کشور و حاکمیت کشور است باید توسط تصمیم گیرندگان داخلی اعمال نظر بشود نه اینکه نهادهای بین المللی همراه با فشارهای بیرونی هنجارها و ارزش های خود را به کشور تحمیل کنند. امری که در مسائل و حوزه های دیگر مانند به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در بازی های ورزشی، پذیرش فرقه ضاله بهائیت به عنوان دین، کشف حجاب و امثالهم شاهد آن هستیم.
در همین راستا برایان هوک، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران صراحتا این استراتژی را لو می دهد و می گوید: «رفتار فیفا در موضوع ورود زنان به ورزشگاه نشان داد که وارد کردن فشار جهانی به حکومت ایران برای تغییر رفتارش، مفید است.»
اساسا آمریکا و بطور عام غرب پس از 2001 در شیوه حکمرانی جدید خود در جهان به سمت ایجاد رژیم ها و نهادهای بین المللی رفت و با تحمیل آنها به کشورها به سمت اجبار نرم کشورها به تغییر هنجارها و ارزش های آنها و هضم شدن کشورها در هاضمه نظام حاکم جهانی پیش رفت. در این راستا هم رژیم های بین المللی چون NPT ، FATF ، سند 2030 و ... و هم نهادهای بین المللی در حکم ابزار و سلاحی استفاده شدند که با تحمیل آنها به کشورها جهت تغییر رفتار و همسو شدن آنها با هنجارهای غربی مورد بهره برداری قرار گرفتند.
لذا چه در ماجرای ورود یا عدم ورود زنان به ورزشگاه، چه پذیرش یا عدم پذیرش FATF یا در داستان سند 2030 و ابعاد فرهنگی آن ، آنچه اهمیت راهبردی دارد، سیاستگذاری و تصمیم گیری توسط نهادهای داخلی و با ورود کارشناسان و فعالان آن حوزه آن هم باتوجه به زمینه های بومی کشور است. وگرنه در سایه انفعال و بی توجهی نهادهای داخلی کشور یا سیاسی و جناحی کردن مسائل در نبود برنامه های مدون معطوف به زمینه ها و نیازهای بومی و فرهنگی کشور، باید منتظر اعمال قدرت و نفوذ نسخه های پیچیده شده توسط غرب برای کشور باشیم. امری که استقلال و حاکمیت کشور را دچار خدشه خواهد کرد.