سیدکمیل حسینی پژوهشگر تربیت جنسی:
بحران جنسی در ایران ریشههای بومی-محلی دارد؛ چرا الگوی جنسی حاکمیت از سوی جامعه طرد میشود؟
ما در جامعهمان ما غریزه را بستیم، سرکوب کردیم و به رسمیت نشناختیم. منظورم فقط حاکمیت نیست، بلکه کلیت جامعه است. خانواده برای درس و زندگی ما برنامه دارد ولی درباره غریزه جنسیمان سکوت کرده است. ما را دارند سرکوب میکنند.
نسیم انلاین؛ سحر دانشور: تحولات مربوط به مدیریت بدن در زنان و نسبتی که با وجوه زنانه وجود ایشان دارد، موضوعی است که از نظر کمیل حسینی در نسبت با ذات تمدنهای گوناگون معنا مییابد. او این تحولات را در نسبت با وجه مردانه تمدن غرب میبیند. برای گفتگو در این رابطه به سراغ او رفتیم تا دیدگاههایش را در خصوص مدیریت بدن در زنان و نسبت آن با ساحت تمدنی امروز و زیست جنسی بشنویم. بخش دوم گفتگو با این جامعهشناس و پژوهشگر تربیت جنسی که به ایران در شرایط جدید میپردازد را از نظر میگذرانید.
ایران در این شرایط انقلاب چنسی چه وضعیتی دارد؟
این مسائل بحث جهانی هستند. اما عاملی که این مسائل را در ایران متفاوت میکند بحران جنسی است. در ایران فرد در 15 سالگی بالغ میشود و تا سی سالگی شرعا نمیتواند کاری بکند، اینجا بحران ایران متفاوت از غرب میشود. واقعیت این است که ما هم در بطن تمدن غرب هستیم. جمهوری اسلامی هم سرمایهمحوری را دارد. روحانی وقتی میخواهد بگوید احمدینژاد به درد نمیخورد دلایل اقتصادی مطرح میکند. همه جای جهان همین وضع است به خاطر هژمونی رسانهای و جهانی غرب است که تمدن بدیلی برای آن ایجاد نشده است. حتی سوسیالیستها هم اقتصادمحورند. فقط نوعشان فرق میکند.
بحران جنسی در ایران ریشههای بومی-محلی دارددر ایران اتفاقهایی افتاد که این تغییرات محلی شد. یکی اینکه جامعهای داشتیم که به خاطر بحران اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و... غریزه جنسی که قرار بود مثل آب هدایت شود به سمت خانواده، هدایت نشد. بچه در 15 سالگی بالغ میشد به او میگفتیم در خوشبینانهترین حالت تا 26 یا 27 سالگی باید صبر کنی. در این ده سال که فرد دسترویدست نمیگذاشت، خودارضایی میکرد، دوست دختر داشت و به هر شکل کار خودش را میکرد. اقداماتش مشروعیت نداشت ولی تاثیرات منفیاش در جامعه میماند. وقتی پورنوگرافی میدید پورنو روی زندگیاش، اسطورههای جنسیاش و.. تاثیر میگذاشت. وقتی او تنوع طلب میشد، بعد از زادواجش هم ممکن بود همین روند را ادامه بدهد، چون به درستی تامین نشد. در حالیکه در تمدن غرب آسیب این نبود، آسیب آنها این بود که سطح تحریکشان خیلی زیاد بود. برای همین بچه از 15 یا 16 سالگی اولین رابطه جنسیاش را تجربه میکرد ولی مدل اجتماعیاش این بود که شاید با یک همسر به آرامش نمیرسید. ما در جامعهمان ما غریزه را بستیم، سرکوب کردیم و به رسمیت نشناختیم. منظورم فقط حاکمیت نیست، بلکه کلیت جامعه است. خانواده برای درس و زندگی ما برنامه دارد ولی درباره غریزه جنسیمان سکوت کرده است. ما را دارند سرکوب میکنند.
حوزه دوم اسطورههای جنسی در وضعیت خاص ایران است. ما اندیشههایی داشتیم که به تمدنی برمیگشت که زن در آن محور بود، نیاز جنسی در آن به موقع تامین میشد. مثلا عقد موقت در گذشته ساختاری بود که چندان لازم نبود، چون فرد در سن مناسب ازدواج میکرد، همسرش را هم داشت و اینقدر در معرض تحریک نبود. این تمدنی که در آن هستیم تحریک از سر و رویش میبارد. با یک سرچ این همه چیز دیده میشود، این نیاز با گذشته غیرقابل قیاس است. در این وضعیت هنوز در ذهن جامعه عقد موقت بد است و حاضر نیست به سمتش حرکت کند حتی به صورت خانوادهمحور. مثلا دختر پسری همدیگر را دیدند، پسندیدند در سن پائین عقدی بینشان خوانده شود تا وقتی بزرگ شدند رابطهشان به خانواده تبدیل شود. جامعه به رابطه زنا راضی است ولی به عقد راضی نیست. در مجموع اندیشهها و اسطورههایی داشتیم که مربوط به قبل بود و حالا میخواهیم آنها را در این جامعه متفاوت شده به کار ببریم ولی کاربردشان کژکارکرد در پی دارد. سنتهایی که از قبل بودند و یک زمانی کارکرد داشتند، حالا کژکارکرد دارند. اینها بحران ایران را خاصتر کرده است.
قویترین معارضین انقلاب اسلامی فعالان حوزه زیست جنسی هستند
جریان سومی که ایران را تحت تاثیر قرار داد تمدن غرب بود. انقلاب ایران به تعبیری امر سنتگرا بود، چون ریشه در دین داشت و دین به تعبیری امر سنت است، خانواده هم امر سنت بود و خانواده موتور محرکه دین بود و دین موتور محرکه خانواده. غرب به درستی فهمید که اگر بخواهد ایران را بزند باید موتور محرکهاش یعنی نظام جنسی را بزند. برای نظام جنسی من و شما برنامه ریختند. این اقدام منطق جامعهشناختی داشت. الان در جبهه معارض قویترین جریانات، جریاناتی هستند که بر زیست جنسی کار میکنند. روی حقوق همجنسبازها کار میکنند، زنان و... این جریانات را رویشان سرمایهگذاری میکنند برای اینکه جمهوری اسلامی زمین بخورد.
چهارمین عامل تاثیر حاکمیت جمهوری اسلامی روی زیست جنسی است. این عامل هم خیلی مهم است و هم خیلی ناراحت کننده و هم امیدبخش. ما از فرمایش حضرت امیر داریم که مردم به حاکمانشان شبیهترند تا پدرانشان. نمونه این تفکر را شاید در ترکیه، روسیه و بعضی از کشورهای خلیج میتوانیم ببنیم. یعنی رضایتی که مردم از حاکمیتشان در سالهای اخیر داشتند تبدیل شده به سرمایه اجتماعی برای حاکمیتش و میتواند در حوزه های مختلف این سرمایه را هزینه کند. اردوغان سرمایه اجتماعی که در سالهای اخیر به دست آورده است را روی زادآوری و حجاب هزینه میکند، پوتین رضایت از حاکمیتش را روی زادآوری روسها هزینه میکند.
ما متاسفانه به دلیل ناکارآمدی سیستم خودمان در دورههای مختلف ریاست جمهوری و بحرانهای عدالت و اقتصادی وضعیتمان برعکس شده است. یعنی الگوی جنسی حاکمیت از سوی جامعه طرد میشود. یعنی فرد مشکلی با چادر ندارد ولی چون چادر مورد پسند حاکمیت است میخواهد با حاکمیت یکی نباشد. در دبی چون شما حاکمیت را دوست داری اگر چادر بپوشی و روبنده بزنی نه تنها بدت نمیآید بلکه به آن علاقه هم داری. به دلیل رفتار غلط حاکمیت بخشی از رفتارهای جنسی مردم تبدیل شده به مبارزه با حاکمیت. رفتار جنسیشان تبدیل به رفتار سیاسی شده است. ممکن است یک پسر از هم جنسگرایی بدش بیاید ولی چون جمهوری اسلامی میخواهد همجنسباز را اعدام کند از همجنسباز دفاع میکند. این اتفاقها در دهه 60 آمریکا دیده شده است. رفتار جنسیشان رفتار ضد حاکمیتشان می شد. بعضا رفتارهای هیپیها برای مبارزه با نظام سرمایه داری بود. این الان وضعیت بحرانی ماست. از یک طرف هم نمیتوانیم از رفتارهای جنسی مان دست برداریم ولی از سوی دیگر این رفتار به حاکمیت و سیاست ربط داده میشود و تبدیل میشود به معضل. پس ما یک فضای اینطوری داریم، همینطور که این مقوله در این حوزه تهدید ست، امید بزرگی هم هست که اگر بتوانیم حاکمیت را کارآمد کنیم رفتار جنسی نیز پذیرفته شود و این عامل خیلی قدرتمند است. شاید قویترین جریانی که بتواند وضعیت ایران را تغییر بدهد این است که حاکمیت کارآمد بشود و به قدرت برسد و سرمایه اجتماعی ایجاد کند و در ادامه رفتار جنسی مردم به تدریج اصلاح میشود.
باید رفتارهای جنسی را از رفتارهای سیاسی جدا کرددر این خلطی که به وجود آمده است چه باید کرد؟
باید سعی کنیم رفتار جنسی را از رفتار سیاسی جدا کنیم آن را به سمت اخلاق و نظم اجتماعی جهت بدهی. اگر دولت کارآمد بشود، حتی اگر حاکمیت به حجاب هم ورود نکند خودش درست میشود. خیلی هم دور از ذهن نیست، اردوغان طی بیست سال سرمایه اجتماعی جمع کرد و حالا دارد هزینهش میکند.
مسئه این است که حاکمیت به جای اینکه کار خودش را انجام بدهد بیشتر به تولید مفهوم و کلمه و دخالت در حوزههایی که چه بسا برایش ثانویهاند پرداخت. در حالیکه اگر کار خودش را انجام میداد آن امور خودشان توسط جامعه سامان داده میشدند. جامعه خودش مسیر خودش را مییافت و خودبسنده میشد.
این نکته خیلی مهم است. یکی از اشتباهاتی که ما هنوز هم نتوانستیم حلش کنیم همینجاست. پیامبر تا قبل از اینکه مدینه را بگیرد تبلیغ میکرد، حضرت علی تا وقتی حکومت را تشکیل میدهد، تبلیغ می کند. ولی به محض اینکه به حکومت میرسند شروع نمیکنند به جاهای مختلف دست بیندازند، این را بگیریم، آن را بگیریم. حضرت علی مخالف تصرفات زمان عمر بود. برای اینکه وقتی به حکومت میرسند، بهترین تبلیغشان خودشاننند. من اگر تمدن ایجاد کردم خود به خود بقیه به من شبیه میشوند، اما اگر من یک کپر باشم و هی بخواهم اینور و آنور را بگیرم من شبیه آنها میشوم. در زمان مغولها و عباسیان و.. همین اتفاق افتد، ایران را گرفتند ولی چون قدرت فرهنگی نداشتند اینها شبیه ایران شدند. تمدن غرب وقتی قوت گرفته دیگر برایش مهم نیست که چین قدرتمند شود، چون میداند چین هم شبیه غرب میشود. اشتباه راهبردیمان این بود که حکومت که تشکیل شد باید حواسمان به حکومت می بود. اگر درست حکومت میکردیم مردم خود به خود حجاب و ازدواج و زندگیشان سامان میگرفت. این همه چرخه باطل به وجود نمیآمد. این یکی از ایرادات بزرگ تاریخی ماست که به این راحتی هم قابل حل کردن نیست و همچنان داریم به اشتباهاتمان ادامه میدهیم. من امیدورام خدا لطفی بکند و تغییری به وجود بیاید.
زن در مسیر شیبودگی استاین وضعیت و سیطره نگاه غرب بر همه ابعاد جامعه چه تاثیری بر وضعیت زنان دارد؟
زن کمکم از ساحت خلیفهالهیاش جدا میشود و در بعد انسانیش به معنای هیومنیستیک متجلی میشود، بعد پائینتر میآید به معنای زن و مردی در نگاههای فمنیستی و بعد از آن هم میآید پائینتر و آبجکتیو میشود یعنی شیانگاری میشود و بعد میآید پائینتر و تبدیل میشود به شی جنسی. شی که جنسی شده... قدرت در جوامع مختلف معانی مختلفی پیدا میکند. در یک جامعه ممکن است نسب باشد، در یک جامعه دین، در یک جامعه ثروت... در جامعه جنسی شده قدرت تغییر معنا میدهد، می شود دو توانایی: دیدن و دیده شدن. دیدن وجه مردانه دارد، دیده شدن وجه زنانه دارد. جامعه با هم درهم تنیده است. در جامعه جدید چه طبقهای حاکم میشود؟ سلبریتیها. که بیشتر دیده بشوند. چون بیشتر دیده میشوند توانایی دیدنشان هم افزایش پیدا میکند، چون ثروت دارند، قدرت دارند. در تمدنهای پیشین چه کسی قدرت پیدا میکرد و مسلط میشد بر تمدن؟ پادشاه. در تمدن جدید سلبریتیها مسلط هستند و طبقه مرجع عوض میشود. در این جامعه که دیده شدن و دیدن محور شده ممیزاتی که باعث میشود دیده بشوی بعد جنسی است. لذا اعمال جراحی جنسی، زیبایی جنسی، پیکرتراشی، آرایش و... گسترش پیدا میکند. در این جامعه تائید طلبی افزایش پیدا میکند. چون تو هویت خودت را در تائید دیگران میبینی تا زمانی که تائید را نگیری احساس آرامش پیدا نمیکنی! تلاش میکنی به نقطه تائید نزدیک شوی. شبکههای اجتماعی مختلف دیده شدن را تقویت میکند، به صورت ناخودآگاه از هر ابزاری استفاده میکنی برای دیده شدن.
این عملهای زیبایی نشان علاقه زنها به بدنشان است یا نفرت از بدنشان و قهر با آن؟
آن چیزی که واقعیت نشان میدهد، نظرسنجیها نشان می دهند این است که شما در جهان جدید با یک قهر کردن با خود روبرو هستید. در روانشناسی به آن میگویند اختلال بدشکلانگاری بدن. این اختلال میتواند در همه باشد ولی در بعضیها خیلی قویتر است. اینکه من از بدن خودم راضی نیستم، از قد خودم، چاقی و لاغری خودم و شکل صورتم راضی نیستم. این از بچگی دارد به ما آموزش داده میشود، کجا؟ در رسانه. طبقه قدرت سلبریتیها هستند و وجهشان جنسی است. ما در این تمدن شیفت از زیبایی به سکسی بودن داریم. نقاشیهای حضرت مریم زیبا هستند ولی جنسی نیستند، مادران ما زیبا هستند ولی جنسی نیستند. ولی در تمدن جدید شیفت از زیبایی به جنسی بودن داریم، چون سکس اهمیت یافته! بازیگر زیبا نیست، ولی سکسی است. دختر من در این جامعه بزرگ میشود، مدام این بازیگر را میبیند. مدام خودش را با او مقایسه میکند، در حالیکه هم او متعلق به یک طبقه و فرهنگ دیگر است و هم اینکه رژیم و فتوشاپ و عمل و آرایش و... دارد. اما دختر من خودش را با سمبلهای زیبایی مقایسه میکند که مادرانه و زیبا نیستند بلکه روسپیانه هستند. این برای جامعه من فاجعه است. فرد با اسطوره فاصله زیادی دارد و برای پر کردن این فاصله باید هزینه زیادی بدهد و نمیتواند این میزان از هزینه روانی، مالی و... را بپردازد. لذا تبدیل میشود به نارضایتی. اگر توجه من به بدنم وجه مثبت داشت باید از آنچه بودم راضی بودم و به دنبال بالاترش میرفتم، ولی من از آنچه هستم ناراضیام و میخواهم به سمت نقطه رضایت حرکتش بدهم. این برای جامعه آسیبزاست. این الگوها متعلق به عشق و خانواده و تعهد نیستد، متعلق به شهوت و لذت هستند. وقتی این زن را شی جنسی کردی زمینه تجاوز به او را فراهم میکنی.
بدنی که زنان در پی خلق آن هستند امتداد خودشان است یا مقوم خودشان یا اساس فرد دیگری است؟
زن به دنبال عاطفه بود، وجه عاطفی، وفاداری و.. برایش مهم بود. وقتی من خودم را تقلیل میدهم به زیبایی جنسی، این مردانه است و نه زنانه لذا در مقابل من است، من اگر این کار را انجام بدهم شاید مختار باشم اما در مقابل بعد عمیق تر خودم میایستم. انسان آنقدر پیچیده است که گاهی برخلاف خودش هم عمل میکند و به آرامش میرسد. وقتی من فضایی ساختم که زن احساس میکند باید دماغش سربالا باشد، به این سمت میرود. زیبایی هم که نسبی است، آنچه من زیبا میبینم از نظر پدربزرگم زیبا نبود و نیست. من تحت تاثیر این فضا حس میکنم این پارامترها زیبا هستند. اینکه دختر جامعه و پسر جامعه ما در پی زیباییهایی هستند که برساختی هستند، چنین وضعیتی را در پی دارد. حتی برخی زیبایی ها در رابطه جنسی کاربرد ندارد، حتی خلل ایجاد میکند ولی فقط برای دیدن است. یک بعد این ماجرا عشق ستیزی است، عشق، محبت در برابر سکس و تجارت که در مجموع با وجود و ذات زن تضاد دارد.
خیلی حق بود تشکر