وامهای فوق سنگین برای چند پلتفرم خاص
اگر کرونا روی مشاغل دیگر تاثیر منفی گذاشت، اینجا و روی پلتفرمهای داخلی و تولیدکنندگان بازیها اثر مثبت گذاشت و کسبوکار آنها را رونق بخشید. ضرورت ماندن مردم در خانههایشان نیاز به ابزاری برای پرکردن اوقات خالیشان داشت و چه چیزی بهتر از فیلم دیدن و موسیقی شنیدن. کرونا هم بازار این پلتفرمها را در دو سال اخیر گرمتر کرد و البته که این پلتفرمها هم در بزنگاهها بیشتر حواسشان به افزایش هزینه اشتراکات بود تا شرایط خاص مردم و جامعه.
11سال از زمانی که اولین سریال شبکه نمایش خانگی پخش شده و مردم سیدیهایش را میخریدند و داخل دستگاه میگذاشتند و بعد هم قرضش میدادند به فامیل یا همسایهها، گذشته است. «قلب یخی» محمدحسین لطیفی با تبلیغات فراوان بهعنوان اولین سریال «خارج از صداوسیما» ساخته و پخش شد و پس از آن هم «قهوه تلخ» و «شاهگوش» و «شهرزاد»، بازار شبکه نمایش خانگی را داغ کردند. وسعت این بازار به سوپرمارکتها و فروشگاههای بزرگ هم رسید و در ادبیات سریالی و سینمایی اصطلاح فیلمهای «شانهتخممرغی» هم باب شد. این اصطلاح از آنجا آمد که شما همراه با خرید ماست و تخممرغ، یکی از این فیلمها را هدیه میگرفتی یا حتی پول میدادی و خرید میکردی. فروش و درآمد بالای برخی تولیدات، بسیاری از سرمایهگذاران را وسوسه کرد که به این حوزه هم ورود کنند و از سفرهای که پهن بود، بهرهمند شوند. پای ستارهها به سریالها باز شده بود و شبکه نمایش خانگی پرقدرت به کارش ادامه میداد. البته برخی مشکلات و مسائل اقتصادی هم در این حوزه به وجود آمد که هنوز هم ادامه دارد.
با بالارفتن تعداد کاربران اینترنت، کمکم نسخههای فیزیکی فیلمها و سریالها کمتر شدند و پدیدهای به نامvod ها یا سرویسهای پخش آنلاین ظهور کرد. پلتفرمهایی که از طریق مصرف اینترنت و بعدها خرید اشتراک، به جای نسخه فیزیکی سیدی و دیویدیها، با مخاطبانش در ارتباط بودند و محصولات و خدمات خود را از این طریق عرضه میکردند. از اواسط دهه نود، ویاودیها شکل منظمتری به خود گرفتند و در یکی دو سال اخیر هم جهش خیرهکنندهای در تعداد و تولیداتشان داشتند. دیگر خبری از سوپرمارکتها و فروشگاههای محصولات فرهنگی که اکثرا سیدی و نوار میفروختند، نبود و حالا بهواسطه اینترنت و بدون اینکه فیلمها فضایی را اشغال کنند، با انبوهی از فیلم و سریال مواجه میشدید و تازه قدرت انتخاب هم داشتید، اما دیگر نمیتوانستید آن را به فرد دیگری قرض بدهید!
البته در قدرت گرفتن ویاودیها عوامل دیگری هم دخیل بودند؛ از یکسو حمایتهای دولتی که به نام حمایت از بخش خصوصی انجام میشد و از آنطرف هم دستورات و نامههای مراکز قضایی. سال 98 بود که سایتهای دانلود فیلم رایگان پشتسر هم از کار افتادند و گفته شد ماجرا به فیلتر شدن دامنه سایتها ارتباطی ندارد، بلکه شرکتهای ایرانی که سرورهایشان را در اختیار این سایتها قرار میدادند، از ادامه این همکاری سر باز زده و دانلود اطلاعات سایتهای فیلم را غیرممکن کردهاند. همان زمان عدهای میگفتند که شکایت تلویزیونهای اینترنتی مثل «فیلیمو» و «نماوا» دلیل چنین اتفاقی بوده است. هرچند این دو پلتفرم اطلاعیههایی منتشر و ادعا کردند در این ماجرا نقشی ندارند و تصمیم مراجع قضایی بوده و آنها از سایتهای دانلود فیلم شکایت نکردهاند. البته همچنان بخشی از افکار عمومی باور دارد که پلتفرمهایی چون فیلیمو و نماوا عامل سانسور و محدودسازی دیگر سایتهای دانلود فیلم و سریال در فضای اینترنت هستند و آثار خارجی را با سانسور زیاد و بدون کپیرایت پخش میکنند و نتفلیکس نیز در پی انتشار غیرقانونی فیلمهای او از این پلتفرم انتقاد کرد، هرچند خود فیلیمو این موضوع را رد کرد. یکی دیگر از دلایلی که باعث دیده شدن بیشتر پلتفرمها شد، کرونا بود. اگر کرونا روی مشاغل دیگر تاثیر منفی گذاشت، اینجا و روی پلتفرمهای داخلی و تولیدکنندگان بازیها اثر مثبت گذاشت و کسبوکار آنها را رونق بخشید. ضرورت ماندن مردم در خانههایشان نیاز به ابزاری برای پرکردن اوقات خالیشان داشت و چه چیزی بهتر از فیلم دیدن و موسیقی شنیدن و حتی کتاب خواندن و شنیدن. کرونا هم بازار این پلتفرمها را در دو سال اخیر گرمتر کرد و البته که این پلتفرمها هم در بزنگاهها بیشتر حواسشان به افزایش هزینه اشتراکات بود تا شرایط خاص مردم و جامعه.
نهنگ انحصار؟
«نهنگ آبی» اولین سریال تولیدی در فیلیمو بود که سرمایهگذارانش علاوهبر فیلیمو، سعید ملکان و هنر اول بودند و مشکلات و حاشیههایی هم برایش به وجود آمد. انگار سال 97 و 98 را باید سال آزمون و خطا و اصطلاحا «مشتری جمعکردن» پلتفرمها بدانیم و نگاهی به شیب فعالیتهایشان نشان میدهد که اوج کار آنها سال گذشته و امسال بوده است. هرچند «همگناه» هم در سال 98 و بهطور مشترک توسط «فیلیمو» و «نماوا» ساخته شد.
حالا و در سال 1400 شرایط ویاودیها قابل قیاس با دو سال قبل هم نیست چه برسد به اواسط دهه نود. اما ظاهرا این حکم کلی نیست و نمیتوان از وضعیت خوب «ویاودیها» در شرایط فعلی گفت؛ با اینکه نزدیک به سی رسانه تصویری در سال جاری از ساترا مجوز فعالیت گرفتهاند و این عدد به 184 رسانه رسیده است. از این تعداد حدود 110 «ویاودی» وجود دارد اما تعداد پلتفرمهای مشهوری که مردم، اسم آنها را شنیدهاند شاید به 20 رسانه هم نرسد. اکثر این ویاودیها صرفا در حوزه پخش فیلمهای خارجی یا برنامههای کودک فعالیت میکنند و رسما توان مقابله با پلتفرمهای مشهورتر را ندارند و از آن مهمتر اینکه حمایت چندانی هم از طرف نهادها و سازمانهای مرتبط نمیشوند. همین الان امتحان کنید؛ تبلیغات کدام پلتفرمها بیشتر دیده میشوند و تولیدات کدامشان، گوی سبقت را از شبکههای تلویزیونی ربوده و در این شرایط خاص اقتصادی و بهداشتی، همچنان فعال و پرکارند. بدیهی است که کسی مخالف فعالیت و پرکاری یکی دو پلتفرم مشهورتر نیست اما سوال اساسی اینجاست که بقیه پلتفرمها نمیخواهند یا نمیتوانند رقابت کنند؟ یعنی آنها دلشان نمیخواهد که بخشهای سریالهایشان در فضای مجازی دستبهدست شود و شخصیتهای سریالهایشان محبوب شوند و برایشان قصه و لطیفه بسازند. مگر میشود کسی در کار فرهنگ و تجارت وارد شود و قید دیده شدن و محبوبیت را بزند؟ سود مالی که جای خود را دارد. پس به چه دلیل سریالهای ساختهشده در ویاودیها حول محور دو سه پلتفرم میچرخد؟ شاید همین وضعیت باعث شده که فعالان رسانهای و همچنین آنهایی که در حوزه پلتفرمها کار میکنند برای تشریح وضعیت کنونی از کلمه «انحصار» استفاده و اضافه کنند که نهنگ انحصار، ماهیهای کوچک را میخورد و دور نیست خالی شدن دریا...
دو بهعلاوه یک یا دو و نیم
گفتیم که از 184 رسانه دارای مجوز ساترا، حدود 110 عنوانش ویاودیها هستند. حالا و از این 110 ویاودی، تنها دو یا سه ویاودی سریال و تاکشو تولید میکنند و مابقی یا فعالیت چندانی ندارند یا تازه میخواهند وارد عرصه تولید هم بشوند. تمام بررسیهای ما نشان میدهد که «فیلیمو»، «نماوا» و «فیلمنت» سه ویاودی پرکار و قویتر هستند که «فیلمنت» هم توان همراهی با آن دو را ندارد و ترجیح میدهد در برخی حوزهها ورود نکند و اگر صفحه اولش را باز کنید متوجه تفاوت چشمگیرش با فیلیمو و نماوا خواهید شد؛ نه از سریالهای درحال پخشش خبری هست و نه از برنامههای آینده. صرفا سریال و فیلمهای خارجی و فیلمهای ایرانی قدیمی و چندینبار پخششده از تلویزیون و تکراری. شاید فیلمنت را نهایتا نیم و با ارفاق یک پلتفرم دیگر در کنار آن دو حساب کرد.
میخواهیم کمی درباره این سه پلتفرم بیشتر بدانیم. پلتفرمهایی که هرکدام زیرمجموعه یک مجموعه بزرگتر هستند. پیش از این درباره این پلتفرمها گزارشهایی منتشر شده بود و اینبار میخواهیم از نگاه جریانشناسی ویاودیها به آنها نگاه کنیم.
فیلیمو
این پلتفرم یکی از محصولات شرکت فناوران ایدهپرداز صبا (صباایده) متعلق به برادران شکوریمقدم است. مدیرعامل صباایده، محمدجواد شکوریمقدم است و فیلیمو را در بهمن ۱۳۹۳ راهاندازی کرد. گفته میشود براساس رتبهبندی الکسا فیلیمو چهاردهمین سایت پربازدید ایران است. فیلیمو ابتدا با نماوا شراکت داشت اما به دلایلی که مشخص نشد از هم جدا شدند و برخی محصولات تولیدیشان را مشترکا پخش کردند و برخی دیگر را بهصورت مستقل. مهمترین محصول صباایده البته «آپارات» است، نه فیلیمو که از سال 89 فعالیت خود را آغاز کرده و یکی از محصولات با درآمدزایی بالای این هلدینگ است. آنطوری که خودشان گفتهاند «داستانشان از سال ۱۳۸۳ و از یک ایوان کوچک با ۳ جوان که سرمایهای جز دانش و امید نداشتند، شروع شده و نفوذ تدریجی اینترنت به خانهها و فراهم شدن زیرساختهای لازم برای ارائه سرویسهای اینترنتی، به تیم کوچکشان جهت و انگیزه داده است.»
گفته میشود یکی از شریکهای فیلیمو، شرکت آسیاتک است و یکی از منابع درآمد فیلیمو هم ترافیک اینترنتی ناشی از تماشای سریالهایش است. از 4 تا 5 میلیاردتومان پرداختی هر ماه آسیاتک به فیلیمو بهعنوان رقم دریافتی فیلیمو یاد میکنند.
تعداد سریالهای تولیدی فیلیمو از نیمه دوم سال گذشته جهش چشمگیری پیدا کرد و اکنون نزدیک به 30 سریال تولیدی در کارنامهاش دیده میشود. سریالهایی که به نظر میرسد همه آنها مانند «زخم کاری» و «میخواهم زنده بمانم» نباشند و هزینه ساخت خودشان را هم درنیاورند.
نماوا
اگر بدانیم اسم قبلی «نماوا» چه بوده اگر صفحه اول آن را بازهم نکنیم بازهم احتمالا میدانیم با چه شرکت یا سازمانی طرف هستیم. فروردین ۱۳۹۵ بود که وبسایت فیلم «شاتللند» که با عنوان «موویلند» فعالیت میکرد به نماوا تغییر نام داد. صحبت از «شاتل» یا به تعبیر خودشان «سرزمین شاتل» است که زیرمجموعه گروه شرکتهای شاتل (گروه فناوری ارتباطات و اطلاعات شاتل) است و فعالیت خود را از سال 1393 با راهاندازی وبسایت شاتللند با هدف تامین نیازهای کاربران در حوزه وب آغاز کرد. مجموعه طنز «سالهای دور از خانه» نخستین سریال اختصاصی نماوا بود که در فروردین۹۸ عرضه شد و اتفاقا مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفت. احتمالا این روزها سریال «خاتون» را از این پلتفرم تماشا میکنید و در ماههای قبل هم تاکشوی «همرفیق» با اجرای شهاب حسینی را دیدهاید و قبلش هم سریال پرهزینه «قورباغه» را. براساس آن چیزی که در رسانهها وجود دارد «مهدی یزدانی» رئیس هیاتمدیره نماواست و محمدحسن شانهساززاده، مدیرعامل سرزمین شاتل و «احمدرضا نخجوانی» هم مدیرعامل شرکت شاتل است. نماوا مستقیما زیرنظر شاتل فعالیت میکند و حضور یکی از کارمندان بخش روابطعمومی نماوا در جمع اعضای هیاتمدیره هم در نوع خودش جالب است. نخجوانی سال گذشته درباره سرویس نماوا گفته بود: «ما در نماوا یک جمله داریم به این اسم که ما در بازار VOD اول نیستیم پس باید بیشتر تلاش کنیم.» و ادامه داده بود کمی دیر وارد صنعت VOD شدند اما تلاش دارند تا نماوا را به بهترین شکل پیش ببرند و اضافه کرده بود در فصل چهارم سال۹۷ بیش از صدمیلیارد تومان محتوا برای نماوا خریده بودند و روی نماوا سوبسید میدهند و به سوددهی نرسیدهاند. نخجوانی دلیل ایجاد نماوا را نیز کمبود محتوا در ایران دانسته بود. با این توضیحات این پلتفرمهای کوچک انگار حق دارند که رشد نکنند و مدیران و وزارتخانههای مختلف هم حق دارند که توجهشان به این دو پلتفرم بیشتر باشد. شرکتهای پشتسر این دو پلتفرم آنقدر قوی و بزرگ هستند که توجهات را به خودشان جلب کنند.
فیلمنت
آخرین محصولشان «شبآهنگی» است که اتفاقا مورد استقبال هم قرار گرفته است. پشت پلتفرم «فیلمنت» یک اسم آشنا وجود دارد و آنهم علی سرتیپی است. تهیهکنندهای که سال گذشته خبر آمد قرار است با فیلمنت همراهی کند. فیلمنت اسم غریبهای نیست. این پلتفرم با عرضه فصل اول «شهرزاد» برای خودش نامی دست و پا کرده بود و از نظر مالی هم رشد چشمگیری داشت. فیلمنت اما با از دست دادن انحصار پخش این سریال در فصول بعدی، به حاشیه رفت. سرتیپی، رئیس هیاتمدیره شرکت دنیای نمایش اندیشه کیان و مدیرعامل پخش فیلمیران سبز است. فیلمنت از سال 93 کار خودش را شروع کرده و حالا شنیده میشود شرکت صنعتی گلرنگ 90درصد سهام فیلمنت را به مبلغ 360میلیارد تومان تعهد تامین بودجه داده است. جالب اینکه بین سهامداران 10درصد باقیمانده، چهرههای مشهوری نیز دیده میشوند. فیلمنت بهواسطه تعهد گلرنگ احتمالا و بهزودی محصولات تازهای را از پلتفرم خود پخش خواهد کرد اما چیزی که مشخص است اینکه بهاندازه آن دو پلتفرم دیگر، مورد توجه مراکز دولتی و سازمانها و نهادهای جدی قرار نگرفته است.
سرمایهگذاری روی آینده یا فروش بیشتر سهام
سعید رجبیفروتن، معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی اسفند سال گذشته به روزنامه ایران گفته بود سرمایهگذار غالب سریالها در این ماهها، رسانههای برخط یا همان پلتفرمها هستند که در نقشهراه تجاریشان (business plan) فعلا درحال بازارسازی و توسعه بازار هستند تا با تغییر رژیم مصرف رسانهای مخاطب (کاربر) و ذائقهسازی برای او بهمرور با افزایش مشتریان، بخشی از سرمایه مصروف شده را از راه فروش حق اشتراکهای دورهای تامین کنند و در ادامه با تجاریسازی برای کالای تولیدی خود اسپانسر و شریک تجاری بیابند. او اضافه کرده بود همین که پلتفرمها بیشتر مایلند در تولید محتوای دنبالهدار سرمایهگذاری کنند، نشان از آن دارد که میخواهند مخاطب/کاربر را در بازه زمانی طولانیتری به خرید یا تمدید اشتراک ترغیب کنند.
چرا این قسمت را با این نقلقول شروع کردیم؟ فرض کنیم شما شرکت یا برندی را با 400میلیارد تومان بهوجود آوردهاید و ظرف کمتر از 5سال، آن را به ارزش 7 تا 8هزار میلیارد تومان رساندهاید. سود عجیبی بهنظر میرسد. در این سالها و برای تبدیل شرکتتان به یک برند مطرح و مشهور هزینههای زیادی هم کرده باشید. مثلا نزدیک به سههزار میلیارد تومان در سهسال. حالا چه اتفاقی افتاده است؟ شما بهعنوان مالک این شرکت یا پلتفرم، 25 تا 30درصد از سهام شرکت خود را به مبلغ دو تا سه هزار میلیارد تومان میفروشید و کماکان مدیرعامل هستید و تمام هزینههایی که در این مدیریت کردهاید و ضررهای احتمالی هم حتما جبران شده است. اگر بهزودی بخشی از سهام این پلتفرمهای مطرح فروخته شد تعجب نکنید، به هر حال این سریالها خرج دارند و قرار نیست همهشان «زخم کاری» یا «خاتون» بشوند.
یک داستان واقعی؟
برای بخش پایانی این گزارش اجازه دهید قالب داستانی را انتخاب کنیم. بیایید فرض کنیم ما مدیرعامل یک پلتفرم مطرح هستیم. یکی، دوسالی است که تولیدات جدی خودمان را آغاز کردهایم و همه سریالهایمان هم با اقبال عمومی مواجه نشده است. از یکسو هم خودمان هزینه ساخت سریالها را حداقل دو، سهبرابر کردهایم و نزدیک به 60 تا 70درصد هزینههای سریالها را هم بهپای بازیگران ستاره ریختیم. با وجود درآمدهای ناشی از تبلیغات ویدئویی و ترافیک اینترنت و تبلیغات دیگر، در بهترین حالت توانستهایم 70 تا 80درصد از هزینه سریال را برگردانیم. تازه این برای سریالی است که دیده شده و موفق است و اخبار دیده شدنش را هر هفته با اشتیاق در رسانهها منتشر میکنیم. حالا فرض کنید هزینه اشتراک را هم دوبار افزایش دادهایم. جمع این درآمدها کفاف هزینههای ساخت سریالهای مختلف را میدهد؟ با وجود تعداد زیادی کارمند و هزینههای روزانه و... . پس چاره چیست؟ من بهعنوان مدیرعامل یا باید بروم سراغ سرمایهگذار یا شریک تجاری که آنهم مشکلات خودش را دارد و در کوتاهمدت و برای یکی، دو اثر جوابگو است یا باید بروم سراغ دریافت وامهای میلیاردی از «منابع مرتبط، قوی و معتبر». برای ساخت چندین سریال و پخش روزانه هرکدام از اینها بهنظرم 500 تا 600میلیارد تومان آنهم با یکسال تنفس خوب باشد. از آنجایی که آن منبع مرتبط، قوی و معتبر، حواسش به من و رقیب هم هست احتمالا بین 400 تا 500میلیارد تومان هم به او میدهد تا او هم جان بگیرد و کارش را ادامه دهد. این راهحل بهتری برای قدرتمندشدن و حضور موثر در حوزه ویاودیهاست.
تغییر دولتها طبیعی است. حتما منبع مرتبط، قوی و معتبر حواسش به دوران نبودن خودش هم هست. پس قبل از رفتنش آییننامهها و ضوابط را جوری تنظیم میکند و از اعضای هیاتمدیره و مدیران مربوطه امضا میگیرد که پس از رفتنش، کسی آرامش پلتفرمهای خاصش را نخراشد و جوری ریلگذاری کرده که حالاحالاها اتفاقی برای آنها نیفتد. دیدید، به این میگویند حمایت کامل مادی و معنوی از چیزهایی که دوستش داریم. اگر پلتفرمهای دیگر چنین حامیان و دوستانی ندارند مشکل خودشان است و انحصار هم نیازی به معنا کردن ندارد.