تغییر کنشهای امارات و تنگنای عربستان
اوضاع در منطقه به سرعت در حال تغییر است، کشورهای حاشیه خلیج فارس که آمریکا را پشتیبان ناتوانی دیدند، حالا به فکر تعامل با ایران افتادهاند.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه عصر دیروز برای گفتوگو با مقامات کویتی راهی این کشور شد؛ سفر مهمی که در میان تحولات خلیجفارس مورد توجه رسانههای منطقه واقع شده است. این سفر در حالی صورت میگیرد که وزیر امور خارجه ایران تنها یکهفته پیش با حضور در دوحه، گفتوگوهای فشردهای را با مقامات قطری داشت و حالا تلاش میکند ادامه آن مسیر را در کویت طی کند.
در زمانی که آمریکاییها تلاش میکنند با همراهی انگلیس و رژیم اشغالگر قدس یک تیم عملیاتی برای اسکورت کشتیها در خلیجفارس ایجاد کنند، به اعتقاد بسیاری رایزنی با کشورهای منطقه میتواند تحولاتی را که در سهماه گذشته بهنفع ایران جریان گرفته، گسترش دهد. نشانههای این تغییر را البته نه از رفتوآمدها و تحولات خلیجفارس که حتی از بازارهای تهران میتوان فهمید. مواضع امارات متحده عربی و عربستانسعودی نسبت به گذشته تغییر کرده است، روابط ایران با قطر و عمان یکی از بهترین دورانهای خود بعد از پیروزی انقلاب را میگذراند و کویتیها هم بدشان نمیآید اگر تحولات با همین شیب ادامه یافت، مناسبات خود را با تهران ارتقا دهند. امارات از جبران کسری نفت تا بازگشایی صرافیها
بعد از آنکه نرخ ارز برای چندماه در تهران ثابت ماند و افزایش تهدیدها و تحریمها دیگر نتوانست شوک اقتصادی ایجاد کند، حدود یکماه پیش ناگهان قیمت ارزها در تهران ریزش کرد تا جایی که دلار وارد کانال 11 هزار تومان شد. هرچند در آن زمان کارشناسان تحلیلهای متفاوت اقتصادی و سیاسی درباره علت این امر ارائه میکردند اما شواهد و قرائن نشان از وقوع یک اتفاق مهم سیاسی- اقتصادی در کشور داشت، اتفاقی که هرچند رسانهها به آن اشاره میکردند اما یکی، دو هفته طول کشید تا یک مقام رسمی یعنی رئیسکل بانک مرکزی آن را تایید کند. 18 مردادماه رئیسکل بانک مرکزی در گفتوگویی از عقبنشینی امارات از تصمیمهای قبلی خود در قبال ایران خبر داد و ضمن تایید بازشدن برخی صرافیها در دبی برای همکاری با تهران گفت که اقتصاد ایران به سمت توسعه ثبات و بهبود قدم برداشته است.
ماجرا اما چه بود؟ اماراتیها بههمراه عربستان از مدتها پیش یعنی همان زمانی که ترامپ کاخ سفید را فتح کرد، در ذهن خود ایده برتری منطقهای و عقب راندن سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران را میپروراندند و آنقدر به حمایت رئیسجمهور آمریکا دل بسته بودند که بعد از خروج ایالات متحده از برجام و فشار حداکثری برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران، متعهد به جبران کسری نفت بازار برای جلوگیری از ایجاد بحران و جهش ناگهانی قیمتها شدند؛ اتفاقی که البته با همکاری اطلاعاتی- امنیتی میان واشنگتن و ابوظبی تکمیل و بنای پروژه بزرگتری برای اخلال در بازار ارز تهران از راه دور یعنی دبی در فروردینماه 98 اجرا شد، پروژهای که هرچند ناکام بود اما از همکاری تنگاتنگ امارات با آمریکا در فشار بر ایران خبر میداد. این همکاری برای ماههای بعد هم البته ادامه داشت و حتی در زمانی که ایران گامهای خود را برای کاهش تعهدات در برجام برداشت نیز در جریان بود اما وقوع برخی اتفاقات در منطقه شرایط را متفاوت از گذشته کرد.
امنیت اقتصادی: همچنانکه یوسف بنعلوی در تهران اشاره کرده بود، اماراتیها گمان میکردند در رویارویی با ایران حامی مهمی چون واشنگتن و لندن را پشتسر دارند، گمانی که بعد از هدف قرار گرفتن پهپاد جاسوسی و توقیف نفتکش بریتانیا معلوم شد خام بوده و این کشورها حتی بنای هزینهدهی حتی در قبال هدف قرار گرفتن منافع خود را هم ندارند، واقعیتی که حتی «واشنگتنپست» هم به دقت و با جزئیات به آن پرداخت و گفت امارات بههیچعنوان برای تامین امنیت خود نمیتواند روی آمریکا و انگلیس حساب کند. چالش الفجیره و بعد هدف قرار گرفتن از سوی پهپادهای یمنی هم نشان داد که امارات تا کجا از ضعف امنیتی رنج میبرد. این اتفاقات بهسرعت اقتصاد مبتنیبر سرمایهگذاری خارجی در دبی و ابوظبی را تحتتاثیر قرار داد و قیمتها نزولی شدند بهصورتی که در چند ماه گذشته یکی از فصول افول اقتصاد در این کشور حاشیه خلیجفارس در حال رقم خوردن است. العربی الجدید در این زمینه میگوید وقوع هرگونه درگیری در منطقه میتواند به تعطیلی بنادر امارات منجر شود، اتفاقی که خسارت سنگین و شاید جبرانناپذیری برای این کشور بهدنبال داشته باشد.
شکست در یمن: بیش از سهسال از تشکیل ائتلاف علیه یمن میگذرد و اماراتیها که به طمع دست یافتن به منطقهای استراتژیک به بابالمندب رفته بودند، حالا نهتنها نتوانستهاند فتوحات مدنظر خود ازجمله بندر الحدیده را به دست آورند بلکه با فرسایشیشدن جنگ هزینههای سنگینی را نیز متقبل شدهاند و هم با نیروهای مورد حمایت عربستان به چالش خوردهاند بهگونهای که جنگ خونینی را همین هفته گذشته با نیروهای عبدربه منصور هادی در عدن پشتسر گذاشتند. در این شرایط حملههای پهپادی و موشکی ارتش یمن و انصارالله هم جدیتر از گذشته، امنیت امارات را تهدید میکند از اینرو راهی نمانده جز اینکه استراتژی اماراتیها در منطقه تغییر کند. سعودی بدون حامی
برخلاف تصور عمومی، محمد بنزاید شاهزاده اماراتی دستکمی در نقشآفرینی علیه محور مقاومت در منطقه از محمد بنسلمان ندارد که در بسیاری از مقاطع کیلومترها جلوتر در حال طراحی و عملیات مشترک با آمریکاییهاست. از همین بابت هم باید بر این نکته تاکید کرد که فاصله میان اهداف و ایدههای امارات با سعودی درباره ایران، یمن و اساسا جنوب غرب آسیا تاثیرات بزرگتری از آنچه انتظار میرود، دارد. از اینرو بهجز مسائل دیگر، همین چالش میان ابوظبی با ریاض در یمن و همچنین خلیجفارس را نقطه مهمی در تحلیل روابط سیاسی و معادلات منطقه باید در نظر گرفت.
در کنار این مساله، فرسایشیشدن جنگ در یمن در وهله اول و هدف قرار گرفتن نقاط مختلفی از خاک عربستان در وهله دوم، حال و روز خوشی را برای عربستان در منطقه باقی نگذاشته است. حملات گسترده به تاسیسات نفتی آرامکو آنقدر خطرناک است که آنها را بیش از هدف قرار گرفتن فرودگاه ریاض یا حملات چند دهباره به فرودگاههای ابها، جیزان و نجران نگران کند.
وقتی خالد الفالح، وزیر انرژی عربستان در گفتوگو با «العربیه» به هدف قرار گرفتن خط لوله نفتی اذعان کرده و میگوید دو ایستگاه پمپاژ خطوط لوله شرق- غرب که نفت عربستان را از میادین نفتی در شرق عربستان به بندر ینبع در ساحل غربی منتقل میکند هدف حمله پهپادهای انتحاری قرار گرفته است، معادلات درون دستخوش تحول میشود، آنقدر که برای اولینبار نماینده سعودیها در سازمانملل دوبار آن هم ظرف یکهفته از علاقهمندی ریاض به آغاز گفتوگوها با تهران سخن بگوید و حتی رسانهها از انتقال پیامهای محرمانه بین دو کشور خبر منتشر کنند. ریاض حالا بهخوبی میداند تنها کسانی که قادرند با یمنیها رایزنیکنند، مقامات سیاسی در تهران هستند.
محمد بنسلمان بهدلیل نداشتن عقبه سیاسی در عربستان و همچنین منطقه، اتکای ویژهای به حمایتهای سیاسی از سوی کاخ سفید و تلآویو دارد بهگونهای که با کوچکترین تغییر موضع یا انتقاد حاضر است شخصا به آمریکا سفر کند تا مقامات این کشور دست از حمایت او نکشند. حالا اما هم ترامپ در حال ورود به فرآیند رقابتهای انتخاباتی در ایالات متحده است و هم مقامات رژیم صهیونیستی درگیر انتخابات درونی خود هستند و با این حساب و با توجه به مواضع اخیر ترامپ درباره کشتی انگلیسی یا ماجرای هدف قرار گرفتن خطوط نفت آرامکو، محمد بنسلمان از خلأ حمایت سیاسی رنج میبرد و باید دید تا کجا قادر خواهد بود این وضعیت را تحمل کند و مواضع رادیکال خود را حفظ کند.