بخند...بیشتر... آهاان...یک...دو...سه...
گذری بر فرآیند آتلیهای شدن فرزندان
اصولا با سوراخشدن فرهنگ مخالفم. البته گاهی سوراخشدنش ناشی از آمپولی است که برای ترمیم به آن وارد شده و خیلی هم خوب است اما تیغ فرهنگهای غیرخودی یا غیرعقلانی وقتی به فرهنگ میخورد سوراخ/باگ ریزی ایجاد میکند که در ابتدا ما آن را نمیبینیم
نسیم آنلاین : اصولا با سوراخشدن فرهنگ مخالفم. البته گاهی سوراخشدنش ناشی از آمپولی است که برای ترمیم به آن وارد شده و خیلی هم خوب است اما تیغ فرهنگهای غیرخودی یا غیرعقلانی وقتی به فرهنگ میخورد سوراخ/باگ ریزی ایجاد میکند که در ابتدا ما آن را نمیبینیم؛ ولی ما با تبعیت از آن نافرهنگی که حالا دیگر جزئی از فرهنگ شده، سوراخ را بزرگ و بزرگتر میکنیم. ممکن است روزی به خودمان بیاییم و ببینیم سوراخ/باگ فرهنگیمان انقدر زیاد است که کار از کار گذشته. پس بهتر است به سوراخ/باگهای فرهنگیمان حساستر باشیم. ** با هم کمی از آلبومهای بچگیمان را ورق بزنیم. _وااای یاد اون بخاری نفتیمون بخیر، آخ آخ کرسی مادربزرگ رو یادته؟ _ای جااانم تو از بچگی عادت داشتی قورباغهای روی زمین بشینی، ببین عکساتو! _وااای این پشتیها تو عکس چیکار میکنن؟ _ببین چه بیتکلف سر سفره غذا روی زمین مینشستیماااا _عاشق اون ژست گرفتناتم که خیلی تابلو بود _حداقل موهاتو یه شونه میکردی _ عه! اون که ته عکس داره نگاه میکنه کیه؟ آخی یادش بخیر فلانیه! آلبوم عکس بچگی همه ما پر از عکسهایی است که در لحظه انداخته شدند. همه آنها زندگی ما را نشون میدهند. پوشش ما، محل زندگی ما، اقوام ما، سبک زندگی ما و هزاران هزار نشانهی فرهنگی که میشود صدها تحلیل و کتاب از آن نوشت. آلبوم عکسهای ما کاملا برای خودِ خود ماست؛ از زندگی ماست و هیچکس غیر از ما در آن دخیل نبوده. اما حالا سراغ آلبوم فرزندانمان برویم... ********** عکسهای آتلیهای زمانی وارد فرهنگ ما شدند که ما از هرچیزی زیباترینش را میخواستیم ولو این زیبایی طبیعی نباشد! طبیعی است که عکس آتلیهای خوب است؛ خیلی هم زیباست؛ اما باید بدانیم که واقعیت زندگی ما به عکسهایی غیر از اتلیهای هم احتیاج دارد و این عکسها قرار نیست سند زندگی واقعی کودک ما باشد. متاسفانه ما بیشمار عکس آتلیهای داریم و اگر قرار به تهیه آلبوم باشد، اولویتمان همین عکسهاست؛ عکسهایی که به قیمت گریاندن بچهها در لحظههایی ثبت میشوند که ایدهآلترین حالت برای کودک وجود داشته باشد و او در زیباترین حالت خود باشد!
راستش فاجعهبارترین نوع عکسهای آتلیهای، عکسهایی است که از کودک انداخته میشود و با فتوشاپ در بکگراندهای پیشفرض گذاشته میشوند و ما آنها را قاب میکنیم و به دیوار خانه میزنیم؛ حال انکه نه فرزند ما آنجا بوده و نه حالِ فرزندمان در آن لحظه، آن حال خوش بوده.
عکسهای آتلیهای بد نیستند اما بهشرطی که از دنیای واقعیِ زندگی ما دور نشوند، کودک برای انداختنش نرنجد، چندین دست لباس برای کودک عوض نشود تا بالاخره تشخیص داده شود که کدامش زیباتر است و از همه مهمتر جای عکسهای ساده و لحظهای از کودک را نگیرند. و اگر بخواهیم کمی واقعنگر باشیم باید از تعداد عکسهای آتلیهای غیرواقعی و پر از احساسات مصنوع، کمی بترسیم.
در فوران بالارفتن آمار تعداد آتلیهها و عکاسان آتلیهای، حواسمان باشد که عکسها قرار است بچههایمان را نشان دهند، خودِ خودشان را! نه بچهای که پشت پیانو نشسته یا کلاه شاپو به سر دارد یا عینک بزرگی زده است! باید قبول کنیم که متاسفانه ما والدین هستیم که براساس تمایلات و سلیقهمان و شاید چیزی که دوست داشتیم خودمان داشته باشیم و نداریمش، برای فرزندانمان تصمیم میگیریم و عمل میکنیم.
اما ایکاش این رویه آنقدر فراگیر نشود که در روزگار بعد که عکسها را میبینیم یادمان نیاید که دور دهن فرزند ما پر از غذا بود یا مثلا لباس خانهاش اینقدرها هم شیک نبودند. چهبسا در آن روزگار مطالبه اصلی فرزند ما زندگی واقعیِ خودِ خودش باشد نه آنچه عکاس آتلیه طراحی کرده یا دوربین عکاسی ثبت نموده!
شاید خنده پشت عکسی که مادر یا پدر با دوربینی ساده و با همه نابلدی عکاسیاش از کودکش انداخته، تا سالهای بعد هم از آلبوم عکسها شنیده شود و بخنداند کودک را!
زینب حیدری