علی الفت پور در گفتگوی تفصیلی با نسیم آنلاین:
خط تحریف به دنبال «لیبرالیسیم اسلامی» است؛ سخنان برخی مسئولین تکرار حرفهای برخی دولتمردان پهلوی است
این که اعتقاد داشته باشیم بستر حل مشکلات خارج از کشور است تحریف واقعیت ها و توانمندی های کشور است. البته ممکن است بتوان برخی مشکلات کشور را نیز با همکاری بین المللی و با همکاری برخی کشورها حل کرد، اما این که بستر مشکلات را به خارج از کشور نسبت دهیم به اذعان خود کشورهای غربی واقعیت ندارد.
نسیم آنلاین: جعفربرزگر: « تحریف» آن روی سکه «تحریم» است. اگر تحریف پیروز شود تحریم هم خواهد توانست اراده مردم و مسئولان را بشکند. از این رو بود که رهبر انقلاب در سخنرانی عید قربان شکست خط تحریم را در گرو خط تحریف دانستند. خطی که واقعیتها کشور را نادیده گرفته و سیاهنمایی می کند تا این پیام را به جامعه منتقل کند که راهی جز تسلیم در مقابل دشمن نیست. واکاوی ابعاد مختلف این خط و جریانات سیاسی و رسانهای که در آن نقش ایفا میکنند دستمایه پرونده رسانهای نسیم آنلاین شده است. تا با آگاهی بخشی در مورد این خط بتواند قدمی موثر در شکست خط تحریم دشمن علیه ملت ایران بردارد. در سلسه گفتگوهایی به بررسی ابعاد مختلف خط تحریف خواهیم پرداخت. در مصاحبه پیش رو با «علی الفت پور» حقوقدان، فعال سیاسی و نویسنده کتابهای تاریخی در حوزه تاریخ انقلاب گفتگو کردهایم. الفت پور معتقد است که خط تحریف فراتر از اصلاح طلب و اصولگرا است و ریشه در یک خط فکری دارد که باعث انفعال افراد مختلف در مقابل دشمن و سیاه نمایی واقعیتها می شود.
رهبری در سخنرانی عید قربان از خطر تحریف سخن گفتند. خط تحریف در کشور به دنبال چه اهدافی است و چه جریانهایی در این خط نقش آفرینی میکنند؟ خط تحریفی که رهبری فرمودند، خط جدیدی نیست. مخاطب اصلی خط تحریف، همان خطی است که مسبب وضعیت موجود کشور است. مسببان وضعیت کنونی کشور، همان کسانی هستند که خط تحریف را دنبال میکنند. همان خط فکری و عملی که به نظر بنده، کشور را به موقعیت فعلی رسانده است و به دنبال کتمان وضعیت فعلی و فرار از پاسخگویی است. برای همین، راهبردها و راهکارهای دست چندمی و متاسفانه بعضا تقلبی ارائه میکند. راهکارهایی که به نظر میآید در موارد مختلفی در تاریخ چهل ساله کشور، امتحانشان کردیم و بهطور مکرر فضا و فرصت در اختیار این جریان گذاشتیم تا خطی که میخواهند برای حل مشکلات کشور و مسائل نظام جلو ببرند، اما نبردند. حالا همان جریان، مشکلات کشور را با ویترین دیگری نمایش میدهد. همان خطی که مسبب وضعیت فعلی کشور است، راهکار جعلی تکرار شده را مقابل کشور و مقابل افکار عمومی، باز میکند. آن هم نگاه به جریان خارجی برای اداره کردن کشور است. این که اعتقاد داشته باشیم بستر حل مشکلات خارج از کشور است تحریف واقعیت ها و توانمندی های کشور است. البته ممکن است بتوان برخی مشکلات کشور را نیز با همکاری بین المللی و با همکاری برخی کشورها حل کرد، اما این که بستر مشکلات را به خارج از کشور نسبت دهیم به اذعان خود کشورهای غربی واقعیت ندارد. بخش قابل توجهی از مشکلات داخل ایران، مشکلات مدیریتی و مشکل سازماندهی نیروها است. مشکل نداشتن برنامه و عدم استفاده از ظرفیت جوانان است. مشکل عدم شناخت ظرفیتهای کشور و مشکل نحوه بهره برداری از نخبگان و خبرگان در مسائل کشور است. دشمنان ما به توانمندی های ما اذعان داردن اما میبینیم جماعتی، خط فریب و خط تقلبی مسائل کشور را مطرح میکنند. آن هم به نظر میآید به عنوان نیر آخر است. این حرفها و خط جدیدی که در راستای مذاکره با آمریکا و اروپاییها در حل مسائل کشور باز میشود، تیر آخری است که بیشتر جنبه سیاسی دارد و به عنوان راهکار و جنبه سیاسی مطرح میشود. به نظرم خودم این جماعت هم، خیلی به این خطی که جلو میبرند، اعتقادی ندارند. صرفا به عنوان بهرهبردای سیاسی از آن استفاده میکنند.
خط تحریف دچار وادادگی ذهنی است
مشخصا کدام جریانات در در تحریف واقعیتهای کشور نقش ایفاء می کنند؟ من این خط را خیلی چپ و راست نمیکنم. آن را خیلی به جریان اصلاح طلبی یا اصولگرایی نسبت نمیدهم. این خط فکری است که میتوان آن را به خط فکری لیبرالی نسبت داد که در مسائل و ابعاد مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما وجود دارد و از جنبه طولانی تاریخی هم برخوردار است. بخشی از آن واقعا بخاطر نداشتن بنیه قوی دانشی است. بخشی از آن به خاطر وادادگی ذهنی است. بخشی هم به خاطر مناسباتی است که بخشی از آن میتواند مناسبات ارتباطی باشد، بخشی هم می تواند به خاطر ارتباط جریانهای داخل با بعضی جریانهای خارج از کشور باشد. نمیخواهم این را به همه نسبت دهم اما این وجود دارد، در حوزههای مختلف هم هست و برای امروز و دیروز ما هم نیست. اگر نگاه تاریخی به مسائل کشور بهخصوص در سال های بعد از انقلاب داشته باشیم. مشاهده می کنیم با اینکه قبل از انقلاب این خط خیلی آشکارتر است اما میبینیم که انقلاب اسلامی نتوانست تمام زوایای این جریان را نشان دهد. انقلاب اسلامی برای مبارزه با این جریان آمد. در مبارزه با جریان پهلوی و نماد پهلوی موفق بود اما در مبارزه با این جریان لیبرالی و جریال غالب نگاه به غرب که در حکومت پهلوی موج میزد، متاسفانه موفق نبود. میبینیم هنوز آدمهایی هستند که حتی در درجه بالای مسئولیتی در جمهوری اسلامی ایران حضور دارند و این عنوان مقدس را یدک میکشند اما بعدا میبینیم حرفهایی که میزنند، چندان تفاوتی با حرفهای مسئولان دوران پهلوی نمیکند. در مورد برخی آقایان مسئول، در عمل احساس نمیکنیم نگاهی که دارند، تفاوت آشکاری داشته باشد. متاسفانه در این هفت، هشت، ده سال اخیر، ظهور و بروزشان بیش از پیش شده است. نمیدانم چه اتفاقی افتاده است اما این بستر برای آنها فراهمتر شده است تا هم بیشتر حرف بزنند، هم حرفشان را به کرسی بنشانند و به منصه ظهور برسانند. این اتفاقی است که افتاده است.
جریان اصلاح طلب بستر ظهور خط تحریف در کشور است
اگر بخواهم بیتعارف بگویم، متاسفانه بستر بروز و ظهور این جریان در جریان اصلاح طلبی بوده است. نهاد اصلی که سبب رشد این طرز تفکر شده در حال حاضر جریان اصلاح طلبی است. جریان اصلاح طلبی هم این را کتمان نمیکند. الان این آقایان رسما این را بیان میکنند. آنها که میخواهند خیلی کم حاشیه صحبت کنند میگویند دنبال لیبرالیسم اسلامی هستیم. رسما این واژه را بهکار میبرند و از لیبرال بودن فرار نمیکنند. حتی به آن میبالند. اما متاسفانه این طرز تفکر واداده در بقیه جریانها هم وجود دارد. میبینیم که فرد متاسفانه به بعضی جریانهای دیگر هم منتسب است، اما عملکردش همین را نشان میدهد و در همین راستا و فرایند جلو میرود. این سوالی است که اتفاقا ما باید از این آقایان بپرسیم که این مشی انقلابی که بعضا دارید، با این نحوه مواجهه با مسائل کشور چه نسبتی دارد؟ چرا برخی از این آقایان از برجام که نماد عملکرد خط تحریف در کشور است حمایت کردند و در این مورد به مردم پاسخ گو نیستند؟
رهبر انقلاب به خاطر این که پشتوانه مردمی داشت به این اندیشه و جریان اجازه داد به آن چه میگوید و کشور را به آن گره میزند، یک بار عمل کند. یک بار هم نه، چند بار. مشاهده تاریخ مذاکرات پنهان و تاریخ مذاکرات آشکار ما با آمریکا نشان می دهد که حداقل هفت مذاکره با آمریکاییها انجام داده ایم. متاسفانه بلایی که الان نصیب کشور شده است در همه هفت مذاکره هم نصیب کشور شده است. اما کمتر کسی این هفت مذاکره را باز کرده که مثلا در مک فارلین چه شد؟ بعد از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و مذاکراتی که با آمریکاییها کردیم، در ماجرای آزادی گروگانها چه پیش آمد؟ بعد از آن در ماجرای قرارداد الجزایر چه کردیم؟ در مذاکراتمان با آمریکاییها در مسئله افغانستان چه گذشت؟ آنها چه وعدههایی به ما دادند اما چه کردند؟ در مذاکره ایران با آمریکا در مسئله عراق به ما چه گذشت؟ آیا آمریکاییها به تعهدات خود عمل کردند؟ آیا آمریکاییها به آنچه به ما وعده داده بودند، عمل کردند؟
سرجمع مذاکره با آمریکاییها چه نتیجه ای برای ایران داشته است؟به نظرم سرجمع مذاکره با آمریکاییها، خریدن زمان برای آمریکا برای مواجهه دقیقتر با جمهوری اسلامی ایران در مناسبات سیاسی، تجاری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. در نهایت، آنچه نصیب ما شد این بود که به آمریکاییها زمان دادیم، فرصت سوزی کردیم، فرصتی سوزاندیم و به آمریکاییها زمان دادیم تا بتوانند مواجهه بهتری با ما داشته باشند. یعنی مذاکره میکنیم تا به آمریکاییها زمان دهیم تا گلوی ما را بهتر، بیشتر و به قولی دقیقتر فشار دهند. نتیجه مذاکره با آمریکاییها این بوده است. در حال حاضر هم این خط مذاکره دوباره مطرح میشود. رهبری همین را میگوید که وقتی نتایج را دقیق نمیگوییم و این امر را تشریح نمی کنیم که از مذاکره چه نتیجه ای به دست آمد جریان تحریف فرصت پیدا می کند دوباره دروغ های خود را به افکار عمومی ارائه کند. به نظرم هیچ کس در جمهوری اسلامی ایران به اندازه رهبری نه اشراف به مشکلات دارد، نه دغدغه برای حل مشکلات دارد. وقتی رهبری اجازه میدهد این تابو شکسته شود، تابوی نشستن با آمریکاییها، یعنی رهبری واقعا پذیرفته است که مشکلات حل شود. ولی آیا طریق و روش آن، این است؟ روشی که آقایان ادعا میکردند ما زبان مذاکره با دنیا را بلد هستیم. الان پاسخگوی این باشند که زبانشان الکن بوده است یا نبوده است. به این جواب دهند. افراد و جریانهایی که در خط تحریف نقش ایفا میکنند می خواهند به چه مقصد و هدفی برسند؟ به نظرم میآید خط تحریف، خط جریان مسلط در قوه مجریه است، همین خط است که اتفاقهایی که در کشور افتاده است را تحریف میکند. به نظر می رسد اگر به اینها بگوییم دنبال چه هستید، شاید نتوانند درست ترسیم کنند که دنبال چه هستند. اینها وارد مخمصهای شدهاند. بالاخره دولت را اداره میکنند و مجرا و ممر امور دست اینهاست و باید پاسخگو باشند. خودشان هم میدانند که این تفکر به نتیجه نرسیده است . آقای ظریف رسما اعلام میکند که این مسیر شکست خورده است. وزیر امور خارجه رسما اعلام میکند که مسیر اشتباه بوده است. اما باز میبینیم خط دیگری بعضا دنبال میکنند. وقتی اینها رسما اعلام میکنند که این خط اشتباه است و دوباره میخواهند این مسیر را طی کنند یعنی این یک بازی سیاسی است، ابزار سیاسی برای انتخابات و برای بهره برداری جریانی است. این خط، دنبال بهره برداری جریان سیاسی از این اتفاق است. یعنی میخواهد و دنبال این است که بگوید کورسوی امیدی وجود دارد. اگر ظرفیتهای کشور واقعا پای کار بیایند و به ظرفیتهای واقعی روی زمین کشور اعتماد کنند، حتما به این کورسوی امید از سوی دشمن، نگاه نمیکنیم. این خط تحریف، همان خطی است که فکر میکنند آمریکاییها با یک دکمه میتوانند تمام تسلیحات نظامی ما را از بین ببرند. این همان است. نشان میدهد اینها نه ظرفیت نظامی ما را میشناسند، نه ظرفیتهای اقتصادی ما را میشناسند. الان کشور مشکل اقتصادی دارد چون به منابع اقتصادی آن توجه نمیشود. مطالعات مکرر و متعددی در این حوزهها انجام شده است. بعضا کارشناسان میمانند که این همه ظرفیت، این همه راهکار، این همه راهبرد داریم اما کشور معطل بعضی تصمیم گیریهاست. معطل بعضی حرکتهای کوچک است که ثمرات بزرگ دارد. نمیخواهم تهمتی بزنم، نمیخواهم خط جاسوسی و خط عمدی نسبت دهم. ولی آدم واقعا تعجب میکند. برخی کارها به رغم آنچه نشان داده میشود که صورت مسئله بسیار پیچیدهای دارد، اتفاقا بعضا صورت مسئلههای بعضا آسانی دارد. آن اراده وجود ندارد. این است که رهبری میگویند جنگ ارادههاست. بخشی از جنگ ارادهها در داخل کشور، تفسیر میشود. ما داخل کشور باید این اراده را بکنیم که ظرفیتهای کشور را به آستانهای برسانیم که بتوانیم بر جنگ ارادههای خارجی غلبه کنیم.
خط تحریف مطابق استاندار جریانات خارجی عمل می کندخط تحریف با جریان خارجی چه نسبتی دارد؟ با هم نسبت مستقیم پیدا میکنند اما این که آیا بتوانم نسبتی دهم که آیا این خط تحریف، مستقیم از آمریکاییها یا از اروپاییها یا از خط خارجی برجام، خط میگیرد را نمیدانم. این قطعا ذهن خوانی است. اما آن چیزی که من میفهمم، آن چیزی که داخل کشور به عنوان خط تحریف دنبال میشود، دقیقا منطبق با سناریوها و استانداردهای خط خارجی است که الان مقابل جمهوری اسلامی ایران صف آرایی کرده است و آن را دنبال میکند. این برای من عجیب است. اصلا نمیخواهم نسبتی دهم و بگویم خط در ارتباط است، نه. اما جای سئوال دارد. چرا آن چیزی که در حال حاضر از وضع کشور نشان داده میشود، آن وضعیت تقلبی، آن وضعیتی که به نظرم جعلی و ساختگی است و نشان میدهیم، با آن چیزی که خط خارجی دشمن ما میخواهد، چرا الان با هم یکی است؟ چرا همسان است؟ چرا چارچوبهایش با هم مطابق هستند و یکدیگر را پوشش می دهند. این ها سوالاتی است که باید به آن پاسخ دهند.. بعضا روزنامهها و جرایدی وجود دارند که عینا به مثابه ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداهای آمریکایی، برخورد میکنند. چطور وقتی در سه یا چهار ما مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران هستیم، برخی روزنامهها تیتر میزنند؟ چطور در مورد یک کاندیدا امیدآفرینی میکنند که این کاندیدا میآید و تحول ایجاد میکند؟ الان میبینیم برخی روزنامهها، ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداهای آمریکایی شدهاند. در حالی که اگر کسی به روزنامه پول داده باشد این خط را دنبال می کند.
خط تحریف به دنبال بن بست نمایی اوضاع کشور استخط تحریف از نظر من یعنی به نقطه بن بست رسیدهایم. یعنی به جایی رسیدهایم که خودمان نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم. این خط تحریف است. خطی است که با واقعیت کشور ما همخوان نیست. این خط میگوید ما نمیتوانیم و به بن بست رسیدهام. بنابراین باید دستمان را جلوی خارجی دراز کنیم. یعنی گره زدن مناسبات داخل کشور به دست خارجی. این خطی که رهبری میفرمایند، خط خیلی دقیقی است. یعنی اگر بتوانیم به مسئولان جمهوری اسلامی ثابت کنیم که این خط ما میتوانیم، روی ظرفیتهای خودمان بایستیم، اگر فعال شود، حتما خط تحریم شکسته میشود. این خیلی بدیهی است. این خط ما میتوانیم، خطی که است که معتقد است کشور ظرفیت دارد تا ایران اقتصاد درونزا داشته باشد، یک اقتصاد خودپایه داشته باشد، خودش بتواند مشکلات خودش را حل کند، این که مدیریتمان میتواند سیاستها و راهکارها و راهبردهای بومی برای حل مسئله داشته باشد، اگر این مولفه ها را برای مسولان جا بیندازیم و ادبیات خلاف این از زبان که نه، از زبان مسئولان جمع شده است. از ذهن و دل بعضی مسئولان جمع شود، سبب میشود خط تحریم شکسته شود. هرجا اراده کردیم، جنگ ارادههای داخلی را بردهایم. شما در حوزه تاریخ انقلاب کار کردید. خط تحریف در این حوزه چگونه عمل می کند؟ در تاریخ انقلاب هم که نگاه میکنیم، یکی از بزرگترین خطرهایی هم که تاریخ انقلاب را به نظرم الان تهدید میکند، همین بحث تحریف است. من تاریخ را مهم میدانم از این جهت که تاریخ را کاربردی میدانم. از این که تاریخ نباید به حافظه برگردد. تاریخ مسئله بعید غیر کاربردی نیست. تاریخ، الان وضعیت سیاسی و اجتماعی ما اثر دارد، اگر بتوانیم خوب از آن استفاده کنیم، اگر بتوانیم موقعیت آن را در وضعیت سیاسی اجتماعی، خوب جانمایی کنیم. یکی از بزرگترین تحریفهایی که در مورد تاریخ معاصرمان اتفاق میافتد، عدم توجه به تاریخ معاصرمان است. اصلا میبینیم خطی وجود دارد که عمدی یا سهوی، پرداختن به مسائل جدی تاریخ انقلاب در آن جای سوال است. میگویند سوال و پرسش وجود دارد که چرا مسائل اساسی انقلاب، مطرح نمیشود؟ خود همین، تحریف است. یعنی نگفتن واقعیتها یعنی تحریف تاریخ. در این چهل ساله انقلاب، چه گذشته است؟ هر دهه آن به نظرم واقعا یک گنج است که قابل بهره برداری است. همین که این مسائل تاریخی مطرح نمیشود، گفته نمیشود و در موردش حرف زده نمیشود، حتا نقد و بررسی نمیشود، یعنی به نظرم تحریف میکنیم. عدم بیان مسائل تاریخی یعنی تحریف در تاریخ. برای همین میبینید که هر کسی به خودش اجازه میدهد، هر حرفی را در هر حوزه تاریخی میزند، آنقدری که بعضا به صورت خیلی عجیب و غریب، برخی مناسبات بزرگ تاریخیمان به صورت بگومگوهای دو نفره یا حرفهای درگوشی دو نفره مطرح میشود. چرا تا وقتی حضرت امام زنده بودند، برخی از این حرفها زده نشد یا برخی از این حرفها نگاشته نشد؟ چرا برخی از این حرفها در جمعی زده نشد که غیر از خود کسی که ناقل این حرف است، کسی دیگر هم در موردش حرف بزند. اینها تحریف است. این مدل نگاهی که الان به تاریخ داریم، تحریف است. آدمهایی که الان متهم به این هستند که نگاه لیبرالی به کشور دارند، آیا اینها همین الان، تازه زاده شدهاند در تاریخ ما؟ یا نه، سابقهای دارند؟ اگر میتوانستیم دقیق، سابقه تاریخی همین آدمها را موشکافی کنیم و بگوییم کارنامه اینها چه بوده است، آیا مردم واقعا به اینها اعتماد میکردند که الان دوباره سکان کشور را به آنها بدهند؟ کسانی که با آمریکاییها سه دور، چهار دور قبل، مذاکره کردند. همین آدمهایی که در تیم مذاکره کننده برجام بودند. سه دور، چهار دور قبل با آمریکاییها مذاکره کردند. اگر دقیق نشان میدادیم که اینها در مذاکرات قبلی خود نتوانستند آوردهای برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان بیاورند، آیا مردم واقعا پشت سر اینها قرار میگرفتند.
خط تحریف به آمریکا پالس داده که ما نمی توانیم مشکلاتمان را حل کنیمخط تحریف شروع به امید آفرینی و فضا سازی در مورد انتخابات آمریکا کرده است. تحلیل شما در این زمینه چیست؟ به نظر میرسد در تحلیل آمریکا مشکل داریم. آقای ترامپ شخصیت جدا از آن فضا و بستر عمومی سیاست گذاری در آمریکا نیست. چرا، ممکن است در جاهایی خارج از آن رویه عمل کند اما اتفاقی که الان در کشور افتاده است، این است که ما به آمریکاییها این پالس را دادهایم که نمیتوانیم. نقاط گرانیگاهی درست کردهایم برای این که آمریکاییها پای خود را در آن نقطه فشار دهند و به ما فشار آورند. آیا آقای ترامپ برود و آقای بایدن یا هر کسی دیگر بیاید، آیا میخواهد پای خود را از آن نقاط بردارد؟ پایش را از روی نقطههای ضعف ما بردارد؟ مگر آنها دشمن ما نیستند؟ مگر در مناسبات بین المللی، خودشان را در تعارض با ما نمیبینند؟ چرا وقتی ما نقطه ضعفی نشان دادیم، آقای ترامپ روی نقطه ضعف ما فشار آورد، اما آقای بایدن فشار نیاورد؟ فقط در یک حالت، شرایط کشور میتواند عوض شود، آن هم وقتی است که نقاط ضعفمان را از بین ببریم. وگرنه هر رئیس جمهوری که سر کار آید، به نظر بنده فرقی در وضعیت کلی ما در مناسبات به او ندارد. شما وضعیت اوباما در یک سال و نیم، دو سالی که بعد از دوره برجام سر کار بودند را نگاه کنید، آیا واقعا کشور در آن حوزه برجام توانست آوردهای داشته باشد؟ همین آقای دموکرات اوباما، آیا توانستیم کاری در دوره او کنیم؟ آیا توانستیم جلوی تحریمها را بگیریم؟
ادامه حضور خط تحریف در ارکان اجرایی، کشور را به قهقرا می بردبه نظرم میآید وضعیتی که برای کشور ایجاد شده است، خیلی قابل امتداد نیست. متاسفانه این طرز تفکر، ما را وارد چالهای کرده است که میتوانیم از آن درآییم ولی ادامه پیدا کردن این طرف تفکر، به نظرم واقعا کشور را به قهقرایی میبرد که شاید دیگر نتوان دوا و درمانی برای آن کرد. به نظرم هر چه سریعتر، در این دوره یک سالهای که با دولت مستقر مواجه هستیم، قاعدتا باید مجلس شورای اسلامی و بقیه نهادهایی که در این حوزه مسئولیت دارند، در جایگاه نظارتی قرار گیرند و واقعا برای حل مشکلات، مطالبه کنند، به خصوص مشکلات معیشعتی مردم. بعد هم ان شالله دولتی بیاید که توان حل مسائل را داشته باشد، یعنی توان بالفعل کردن حل مسائل را داشته باشد. حتما این اتفاق میافتد.
خط تحریف در مورد fatf دروغ می گویداگر بخواهید مصداقی در مورد عملکرد خط تحریف صحبت کنید چه مصداقی را بیان می کنید؟ یکی از مصادیق جدی خط تحریف، گره زدن مسائل کشور به یک موضوع به نظر بنده، فرعی و درجه دوم به نام FATF بود. این که در بسیاری از معضلات و مشکلات داخلی، راهبرد و راهکار داریم، عمل نمیکنیم. اما در مقایل یک خط را پیگیری میکنیم و مسائل کشور را به سیستم مبادلات پولی و بانکی گره میزنیم و برایش واقعا جعل اتفاق میافتد. آقایان مسئول، بعدا در جلسههای مختلف، این طرف و آن طرف نقل میکردند که اگر به FATF نپیوندیم، از فردا ترکیه و روسه و چین و همین کشورهای همسایه هم با ما دیگر کار نمیکنند. از آن اتفاق، شاید یک سال و نیم یا دو سال گذشته است. در حال حاضر وضعیت فعلی ما در مبادلات پولی و بانکی با چین ، روسیه، ترکیه و برخی کشورهای همراه دیگر برقرار است و همین استمرار ارتباط نشان می دهند که ان چیزهایی که در مورد نپوستن به این معاهده می گفتند جعلی و دروغ بود. گره زدن مناسبات پولی و مالی کشور به FATF جعلی بود. چون الان یک سال و نیم، دو سال از آن اتفاقها میگذرد و ما هنوز مبادله میکنیم. یعنی خطی به دروغ و به تحریف، مناسبات کشور را به شانه خاکی میبرد که حداقلش این است که مسائلی که مطرح میکردند در مخاطرات FATF، الان نداریم. الان مبادله میکنیم و با سختیهایی انجام میدهیم. این خطی است که از هیچ مناسبتی و مناسباتی نمیگذرد برای این که حرف خودشان را روی کرسی بنشانند. حتی تحریف واقعیتها. واقعیتهای کشور، آن چیزی نبود که در مورد FATF میگفتند. الان که به راحتی میتوانیم این را درک کنیم. درست است، مناسبات سخت است ولی آن چیزی نبود که آنها میگفتند. میگفتند کلا قطع میشود. کلا تمام مبادلات پولی و بانکی کشور قطع میشود و دیگر نمیتوانیم کاری کنیم. همین وضعیتی که الان در کشور داریم، نشان میدهد این حرفها تحریف و دروغ بود.