صهیونیسم و ذهنیت تاریخی یهودیان؛ دو دلیل پاکسازی قومی
پاکسازی قومی 1948 محصول ایدئولوژی صهیونیسم بود. اما صهیونیسم چه ویژگیهایی دارد که منجر به پاکسازی قومی میشود؟
نسیمآنلاین: پاکسازی قومی ۱۹۴۸ در فلسطین یکی از وقایع تاریخ فراموش شدۀ فلسطین است که در نسیمآنلاین سعی داریم به این واقعه و عوامل آن بپردازیم. پیش از این در دو گزارش «پاکسازی ابدی یک ملت» و «پاکسازی چگونه ممکن شد» به مقدمات شکلگیری این فاجعه انسانی پرداختیم. برای بررسی بیشتر عوامل این واقعه در سال ۱۹۴۸ به مصاحبه با محسن فایضی پژوهشگر و کنشگر رسانهای حوزۀ فلسطین پرداختیم تا تأثیر ایدئولوژی صهیونیسم بر شکلگیری پاکسازی قومی فلسطین را بررسی کنیم. متن این مصاحبه در ادامه آمده است.
نسیمآنلاین: در بررسی تاریخ فلسطین ما متوجه نوعی پاکسازی قومی در سال 1948 شدیم و اولین سوالی که نظر ما را جلب کرد تأثیر ایدئولوژی صهیونیسم بر این نوع اعمال بود. قبل از هر چیزی یک توضیح کلی میدهید در مورد اینکه صهیونیسم به طور کلی به چه معناست؟
به صورت خلاصه ما به طیفی از یهودیهایی که قائل به مقدس بودن یک بخشی از سرزمین فلسطین برای یهودیها هستند و معتقداند که این سرزمین مقدس و حکومتی که در آن شکل بگیرد، مقدمهای است برای آن آخرالزمانی که مدنظرشان است -یعنی یه نگاه ایدئولوژیک هم دارند- این تفکر را ما به طور خیلی خلاصه میگوئیم صهیونیسم. حالا در این صهیونیسم یک دایرۀ خیلی مفصل از تفکرهای مختلف داریم ولی اصل آن به طور خلاصه این میشود: قائل به سرزمین مقدس و ایجاد حکومت در آن سرزمین برای یهود. ما به این میگوئیم صهیونیسم.
حالا در صهیونیسم اصلیترین مسئله، سرزمین است. یعنی برای سرزمین فلسطین ارزش قائل است، تفاوت قائل است. لذا بازگشت به این سرزمین و گرفتن این سرزمین با هر روشی برای این ایدئولوژی مشروعیتپذیر میشود. بنابراین ذیل این پارادایم رفتارها و کنشگریهایی در این راستا رخ میدهد.
اختلاف نظرهایی به لحاظ تاریخی در این زمینه هست که آیا واقعاً صهیونیسمهای آن زمان رفتند مثلاً به قدرت آنموقع بریتانیا نزدیک شدند که از آن قدرت استفاده کنند برای بازگشت به سرزمین یا اصلاً پشت پردۀ حکومت بریتانیای قرن 20 همین صهیونیستها بودند. یعنی خودشان بودند که این سناریو را ایجاد کردند و شرایطی ایجاد شد که بتوانند به آن سرزمین برگردند. در این زمینۀ تاریخی اختلاف نظر وجود دارد ولی اصل مسئله نفی نمیشود.
وقتی به این سرزمین برمیگردند، یک روندی طی میشود. از 1920 تا 1948 که زمان مهاجرت یهودیها به آن سرزمین است، ما تلاشهایی میبینیم برای ایجاد یک حاکمیت. فلذا در این شرایط ایدئولوژی صهیونیسم پاکسازی سرزمینی یا همانطور که شما گفتید پاکسازی قومی را میپذیرد. بدین صورت که این سرزمین باید از اقوام دیگر پاکسازی بشود تا شرایط ایجاد حاکمیت یهود طبق ایدئولوژی صهیونیستی فراهم بشود.
در نتیجه پاکسازی قومی در سطوح مختلف و با روشهای مختلف به اجرا درآمد. بعضی مکانها قابل سکونت نبودند، آمدند شهرک ساختند. مثل تلآویو. تلآویو یک شهر تأسیسی است. بعد شروع کردند به پاکسازی قومیتی تا این مسیر طی شود و این شرایط و مقدمه برای حکومت فراهم بشود.
در پرانتز این نکته را هم بگویم که در این زمینه من نگاه خودم را عرض میکنم یعنی خیلی نمیتوانم بین یهود و صهیونیسم تفاوت قائل شوم. دلالتهای برتری نژادی یهود در تاریخ مفصل است. یعنی یک زمانی قدرت یهود در اقتصاد است، این برتریخواهی را شما در کنشگری اقتصادی رسماً میبینید. یعنی میپذیرد که از دیگران ربا بگیرد و خیلی اتفاقات دیگر را در نوع برخورد با غیر یهود شما میبینید. این هم نکتۀ مهمی بود که گفتم به آن اشاره کنم.
این ایدئولوژی چون آن سرزمین و آن حکومت را مقدس میبیند، در کنار دیگر مؤلفههای یهودی -که اشاره کردم در یهودیت نیز ما میتوانیم برخی سویههای نژادی را ببینیم- که دارد وقتی تبدیل به ایدئولوژی صهیونیسم میشود، شیوۀ پاکسازی قومیتی را به هر روشی که باشد، میپذیرد. مثلاً یکی از افراد خیلی مشهور همان دهۀ اول تشکیل اسرائیل، مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل در دهه 70 میلادی است. او یک جملۀ مشهوری دارد که میگوید من میجنگم پس هستم. یعنی یک نکته در آن منظومۀ فکری وجود دارد که موجب تلاش برای بازپسگیری سرزمین مقدس میشود و در نتیجۀ این تلاش، فرد موجودیت خود را طبق آن جمله که من میجنگم پس هستم تعریف میکند. میگوید من میجنگم برای سرزمین مقدس تا هویتم ایجاد بشود یا به عبارت دیگر من پاکسازی قومیتی ایجاد میکنم تا هویتم ایجاد بشود. یعنی من میخواهم این را بگویم که در نگاه صهیونیسم پاکسازی قومیتی فقط مسئلهاش این نیست که خودش را برتر بببیند بلکه پیوند این سرزمین مقدس و حکومتی که باید در این سرزمین ایجاد بشود موجب میشود که همچین رفتاری از آنها سر بزند.
نسیمآنلاین: حالا با توجه به توضیحاتی که شما دادید، صهیونیسم نوعی ایدئولوژی است؟ یا نوعی فرقه از یهودیت است؟ یا تفسیر خاصی از دین یهود است؟ چون بعضی معتقداند که صهیونیسم یک ایدئولوژی سکولار ملیگرا است و بعضی میگویند تفسیر خاصی از دین یهود است. در چه دستهبندی ما صهیونیسم را میتوانیم قرار بدهیم؟
اگر این تعریف را بپذیریم که صهیونیسم باور به یک سرزمین مقدس و حکومت مقدس برای یهودیها با آن روحیههای خاصی که دارند مثل اینکه برتر از مسیحیها هستند، به آنها وعده داده شده است و این برتر بودن مصداقهایی پیدا میکند، پس صهیونیسم یک تفکر است که برگرفته شده از یهود است و یکسری مسائل به آن اضافه شده و تبدیل به صهیونیسم شده است.
حالا بعضی میگویند که صهیونیسم همان یهود هست که با ملیگرایی قرن 18 و 19 تلفیق میشود. در صورتی که در آن زمان برای یهودیها اصلاً ملیگرایی به این معنی مطرح نبود. اتفاقاتی افتاد که آن هویت در یهود با ملیگرایی در هم آمیختگی پیدا کرد. البته این یک نگاه هست. یعنی مسئله به این سادگی نیست که بشود در یک خط جواب داد.
بعضیها نگاه دیگری دارند وقتی میخواهند صهیونیسم را تعریف کنند. میگویند که الان در جهان ما یک اقتصاد لیبرالی داریم، یک فرهنگ خاصی داریم، یک نظم جهانی خاصی وجود دارد. میگویند مجموع اینها همان حرفهای صهیونیسم است. آنموقع میگوید صهیونیسم یک تمدن است که مصداق سرزمینی آن اسرائیل است یعنی ما در همۀ دنیا صهیونیسم را داریم. طبق این نگاه چه اسرائیل باشد یا نباشد صهیونیسم وجود دارد. اینها را شما ترسیم کنید میتوانید پاسخهای مختلفی را بیابید و احتمالاً یک بخشی از واقعیت هست نه اینکه غلط باشد.
مثلاً آن نگاههای کلان که میگوید صهیونیسم تجلی تمدن غرب است، تعبیر غلطی نیست. شما میبینید اقتصاد همان اقتصادی که مثلاً آقای سومبارت ترسیم کرده است. آقای سومبارت یک متفکر آلمانی است که سال 1906 فوت می کند. او یک کتابی دارد که دربارۀ همین مسئله است و درصدد است که ثابت کند اقتصاد لیبرال، اقتصاد برآمده از یهود هست. در واقع دارد جوابی به کتاب مشهور ماکس وبر-«اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری»- میدهد. وبر سرمایهداری را نتیجۀ تفکر پروتستانیسم میداند.
سومبارت اما در پاسخ به او درکتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» میگوید پروتستانتیسم، فرقهای یهودی شده از مسیحیت است و سرمایه داری برآمده از یهودیت است. یعنی میخواهم بگویم مسئلۀ جدیدی هم نیست و در مورد آن خیلی بحث شده است.
نسیمآنلاین: آیا پاکسازی قومی عارضهای بر تفکر صهیونیستی است؟ یعنی اینکه این تفکر بوده و خب بر اساس یک شرایطی باعث شده افراد معتقد به این ایدئولوژی دست به پاکسازی قومی بزنند یا اینکه نه در ذات این نوع تفکر پاکسازی قومی وجود دارد و نمیتوان این دو را از همدیگر جدا دید؟
من این را به عنوان ذات مسئله در نظر میگیرم. اصلاً صهیونیسم تعریفش در پاکسازی قومیتی است. مؤلفههای خودبرتربینی، سرزمین مقدس، تشکیل حکومت و غیره در این پارادایم نتیجهاش پاکسازی قومی میشود و جامعهای که به این تفکر معتقد است، میپذیرد و همراهی میکند و با پاکسازی قومی مسئلهای ندارد. حالا هر چند در همین منظومۀ فکری، طیفهای مختلفی وجود دارد ولی در کل، همۀ این طیفها در اصل که همان پاکسازی قومی و بازپسگیری سرزمین مقدس است اشتراک دارند.
نسیمآنلاین: خشونتی که ما در صهیونیسم میبینیم به نوعی سیستماتیک و برنامهریزی شده است. یعنی مثلاً یک خشونت کور و بیهدف دینی نیست. کاملاً مبتنی بر اصول عقلانی و حساب شده دست به خشونت میزنند. سئوالم این است که این عقلانیت و حسابگری چگونه با یک تفکر دینی ترکیب شده است؟
نگاه من این است که خشونتهای غیرطبیعی نتیجۀ انحراف مکاتب از تعادل است. شما از خوارج بگیر تا جنگجویان صلیبی در اروپا تا بیاید برسد به داعش. مکتبهایی که از تعادل خارج میشوند، به خشونت منجر میشوند. این مسئلۀ اول. مسئلۀ دوم خشونت را من در این پازل میبینم که در همان پارادایم سرزمین مقدس است که برایش توجیهپذیر میشود.
البته این مسئله یک بعد تاریخی هم دارد. به هر حال یهود همیشه در سختی و تحت فشار بوده است. همیشه مخصوصاً در اروپا مورد تنفر بوده است، مورد فشار بوده است و همیشه در حاشیه بودهاند. با این ترس تاریخی که دارد خیال میکند اگر خودش هم خشونت شدیدی بر علیه یک جامعه به کار بگیرد آن جامعه از ترس عقب نشینی میکند و این یک اشتباه جدی صهیونیستها است که فکر میکنند باقی جوامع هم مثل خودشان فکر میکنند. در حالیکه فلسطین اصلاً پارادایمهای هویتیاش فرق میکند، هویت تاریخیاش فرق میکند، یا به اصطلاح ذهن تاریخیاش متفاوت هست. یعنی رفتارهای متفاوت نشان میدهد. اما خشونتهای الان و زدن بیمارستان برای القای ترس است که منجر به تخلیۀ سرزمین شود که فعلاً بعید است چنین اتفاقی رخ بدهد.
نسیمآنلاین: میتوانیم ریشههای صهیونیسم را در یهودیت اولیه هم جست و جو کنیم؟ یا نه مثلا مولد قرن همان 18-19 هست که فرمودید؟
یک مسئلهای که وجود دارد این است که در یهودیت تا قرنهای ابتدایی میلادی و بعدتر خیلی پارادایمهایی که ما الان آنها را زیرشاخه یهودیت میدانیم وجود نداشتهاند. آقای ایلان پاپه کتاب مشهوری دارد به نام اختراع قوم یهود و مفصل به این بحثها میپردازد که اصلاً این تفکرات برساخته است و طیفی از اندیشمندان این حوزه معتقدند که این مسئله برساخته است و از ابتدا وجود نداشته است. درست است که مؤلفههای اولیهای داشته است ولی خود تفکر صهیونیسم برساخته از تفکرات یهود است. یعنی ساخته شده است و درونش نبوده است.
نسیمآنلاین: این تفکر به نوعی سویههای نژاد پرستانه هم پیدا میکند با توجه به ویژگیهایی که توصیف کردید. آیا تا حالا تلاش بین المللی برای اینکه از رشد این تفکر جلوگیری شود صورت گرفته است؟
جنس درگیری نهادهای اروپایی و جامعههای بینالمللی چون که با این تفکر درگیری مستقیم نیست، بیشتر از جنس مسئلۀ فلسطین و اسرائیل است. یعنی سعی میکنند با تذکر به دو طرف یک جوری مسئله را کنترل کنند و پروندۀ آن را ببندند. اصلاً این مسئله یعنی "صهیونیسم" برایشان مطرح نیست چون با آن برخوردی ندارند و از طرف دیگر فرهنگ صهیونیسم با فرهنگ قاطبۀ اروپا و آمریکا مشترک است. حتی آنجا که میخواهد اعتراض کند یا برخورد کند به آپارتاید در فلسطین اعتراض میکند. نمیگوید کل این تفکر غلط است. حتماً یک تنفر و بارمنفی در اروپا نسبت به یهود وجود دارد ولی باز در مصداق به آن میپردازند و میگویند رفتار اسرائیل با عربها آپارتایدی است یا با فلسطینیها آپارتایدی و نژادپرستی است ولی با خود مسئله و خود تفکر درگیر نمیشوند. حداقل این که ما شاهدش هستیم در حال حاضر این است.
نسیمآنلاین: سوال آخر اینکه آیا در تفکر صهیونیستی میتوان حالتی را متصور شد که دیگری هم پذیرفته شود و مثلاً یک دولت با مشارکت همگانی را رقم بزند؟ یا حتی با دو دولت در سرزمین فلسطین کنار بیاید؟
دقیقاً بخاطر تفکری که توصیفش کردیم این مسئله رخ نمیدهد و نخواهد داد. تجربۀ آن را هم شما در اسلو میبینید. فلسطینیها بخش زیادی را از آنچه صهیونیستها میخواستند دادند و پذیرفتند و عقبنشینی کردند اما شما میبینید که آن تفکر صهیونیسم نمیتواند بپذیرد. الان صراحتاً از تخلیۀ غزه حرف میزنند. هدف از تخلیۀ غزه مسئلۀ حماس نیست. حتی اگر حماس کاملاً از غزه خارج بشود آیا کنترل غزه را به فلسطینیها میسپارند؟ خیر. بخاطر همین حرفهایی که زدیم این مسئله غیرممکن است چون تفکر صهیونیسم اصلاً حضور دیگری را در سرزمین مقدس برنمیتابد.