هزاره در هیچکجاست
در روزهایی که ما سرمان گرم انتخابات ریاست جمهوری است و فعالان شبکه های اجتماعی بهخصوص توییتر متمرکز شدهاند روی این انتخابات، فعالان افغانستانی این شبکه اجتماعی، هشتگ کشتن هزارهای ها را متوقف کنید در توییتر به روزرسانی میکنند و از ایرانیها هم میخواهند با حمایت از این هشتگ، به هزارهایهای افغانستان کمک کنند تا دنیا صدایشان را بشنود که شاید کشتار این قوم در افغانستان خاتمه پیدا کند.
قوم هزاره یکی از قدیمیترین قوم های افغانستان است که مذهبشان شیعه بوده و نزدیک به دو قرن است که بیشترین کشته را در افغانستان دادهاند. در همین چند ماه اخیر، انفجارات مهیبی در مدرسه و بیمارستان و دانشگاه باعث کشته شدن تعداد زیادی از زنان، کودکان و جوانان هزارهای شد. حالا جوانان افغانستان چشم امید به شبکههای اجتماعی دوختهاند که شاید با داغ و ترند شدن این هشتگ، کشتن هزارهایها در افغانستان کمتر شود.
هرچند محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانستانی ساکن مشهد بر این باور است که کسی دلش به حال مردم افغانستان و هزارهایها نمیسوزد و این هشتگ شاید نظرها را برای چند روزی به سمت این قوم جلب کند اما اراده جهانی و اراده ملی برای توقف کشتار شیعیان افغانستان وجود ندارد و این کشتار به سمت نسلکشی در حال حرکت است.
خاوری های مشهد
من اولینبار هزارهایها را در مشهد دیدم در همسایگی خواهرم. خانوادهای که مردم محله به آنها میگفتند بربری! پدر خانواده کارگر کارخانه بود و مادر خیاط. دو دختر داشتند و یک پسر. دخترها همسن من و همین باب دوستی ما را باز کرد و رفتوآمد. تابستان بود و مدارس تعطیل و دخترها کنار مادر خیاطی میکردند. زنهای محله میدانستند آنها خیاطهای خوبی هستند و سفارش آنها روزبهروز بیشتر میشد. دخترها و مادر رنجیده از این که چرا به آنها میگویند بربر. شاید به این دلیل که چشمانشان کشیدهبود.
دخترها میگفتند ما بربر نیستیم، بربرها بازمانده قوم مغولند و ما افغانستانی هستیم و هزارهای. هر دو دختر شاگرد ممتاز مدرسه بودند. آنها درس خواندند و به دانشگاه رفتند و درس طراحی لباس خواندند و از همان زمان تحصیل در مدرسه خیاطخانهای دایر کردند و در کارشان موفق شدند و البته هرگز به افغانستان برنگشتند. سالهای زیادی طول کشید تا به هزارهایهای مشهد دیگر نگفتند بربر و کمکم به آنها صفت خاوری دادند. باز هم جدایشان کردند، هرچند متولد مشهد بودند اما باز هم بهتر از بربر بود.
کاظمی درباره خاوریهای مشهد میگوید: «هزارهایهای افغانستان حدود 200سال قبل به دلیل ستمی که به آنها میشد مهاجرت به ایران بهخصوص استانهای شرقی و خراسان را آغاز کردند و برخی از آنها آنقدر قدیمی هستند که دیگر نمیتوان آنها را افغانستانی دانست، آنها ایرانیهای هزارهای هستند و به خاوری شهرت دارند.»
یکی از قدیمیترین اقوام افغانستان
کاظمی درباره قوم هزاره میگوید: «یکی از قدیمیترین قومهای افغانستان هستند. زمانی که ترکها به این کشور آمدند و با اقوام قدیمیتر افغانستان وصلت کردند، قوم هزاره هم شکل گرفت. شیعه هستند و فارسیزبان که فارسی را با لهجه خاص خود صحبت میکنند. همانگونه که در ایران مردم مناطق مختلف با لهجه خاص خود صحبت میکنند، هزارهایهای افغانستان هم لهجه خاص خود را دارند. از وقتی قوم هزاره شکل گرفت هیچوقت حاکمیت در افغانستان شیعه نبود، به همین دلیل هزارهایها مورد محبت یا توجه حاکمیت نبوده و هر کسی سرکار بوده بیشترین ستم را به این قوم کرده و آنها را به حاشیه راندهاست. هزارهایها در مناطق کوهستانی و سردسیر که زمینی برای کشاورزی ندارد، زندگی میکنند و اگر به شهرها میآیند در حاشیه شهرها و مناطق کمبرخوردار ساکن میشوند. قوم سختکوش و بااستعدادی هستند و به همین دلیل هزارهایها در ایران وقتی جذب بازار کار میشوند، بسیار کارآمدند حتی اگر کارهای خدماتی و کارگری باشد. بچهها بسیار بااستعدادند و باهوش و برای همین زمانی که وارد مدرسه و دانشگاه میشوند نمرات و رتبههای خوبی میگیرند. همین چند روز قبل خبری منتشر شد که یک دانشجوی افغانستانی رتبه یک المپیاد ریاضی در ایران را از آن خود کرده است. او هزارهای است. یک دختر خانم هم چندی قبل رتبه علمی گرفته بود که او هم هزارهای بود. سیدحسن اشراق، استاد فلسفه یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا هم متعلق به قوم هزاره است. آقای سرور دانش، معاون رئیسجمهوری افغانستان هم هزارهای است. هر هزارهای که توانسته درس بخواند و به دانشگاه راه پیدا کند به استعدادی درخشان تبدیل شده است.»
در وطن خویش غریب
کاظمی میگوید: «هزارهایها در طول تاریخ بهصورت مداوم برای ادامه بقا مجبور به مهاجرت از افغانستان بودهاند یا به ایران آمدهاند یا به پاکستان رفتهاند و شهر کویته پاکستان بیشترین مهاجر هزارهای را دارد؛ البته در این شهر هم بمبگذاریهای زیادی میشود و هزارهایهای زیادی کشته میشوند. حاکمانی که حکومت را بهدست میگیرند پشتون و اهل تسنن هستند. حکومت بین خانوادهها و خاندانهای مختلف میچرخد اما هرگز به شیعیان و هزارهایها نمیرسد. در این میان فقط امانا... خان وقتی به حکومت رسید، کمی شرایط برای هزارهایها بهتر شد او تبعیضها را کمتر کرد و سنت بردهداری هزارهایها را لغو کرد اما زمانی که فوت کرد دوباره شرایط به حال قبل برگشت. چند سالی است که شرایط برای این قوم بسیار بد شده و ترورها و بمبگذاریها بیشتر برای کشتن هزارهایهاست و تبدیل به نسلکشی شده است. مجامع جهانی هم در برابر این نسلکشی سکوت کردهاند چرا که حاکمان و گروههای تندروی افغانستانی در میان سیاستمداران جهان نفوذ دارند و اجازه نمیدهند صدای آنها را جهان بشنود یا در قبال محافظت از آنها حرکتی انجام دهد. هشتگی که در تویتتر راهاندازی شده شاید زیاد موثر نباشد یا نتوان اقدام جدی برای هزارهایها انجام داد اما همینکه برای مدت اندکی نگاهها را به سمت قوم هزاره جلب کند باز هم غنیمت است. هزارهایها رسانهای ندارند. رسانهها معمولا دست حاکمان و قدرت حاکم است و مردمی که از طبیعیترین حق حیات محرومند مسلما از رسانه سهمی ندارند. در بمبگذاری مکتب سیدالشهدا در بیمارستان زنان و در دانشگاه تعداد زیادی زن و بچه و نوجوان و جوان کشته شدند اما تقریبا هیچ صدایی از هیچکس در سراسر دنیا درنیامد. ما امیدواریم با کمک شبکههای اجتماعی و ترند شدن هشتگ «کشتن هزارهایها را متوقف کنید» صدای این مردم مظلوم به گوش جهان برسد. هر چند سالهاست دنیا چشم و گوشش را روی افغانستان بسته است و صدای مردم این کشور را نمیشنود.»
بادبادکبازی که ادامه پیدا نکرد
کاظمی میگوید: رمان بادبادکباز را چندین سال قبل خالد حسینی نوشت؛ رمانی که شخصیت اصلی آن کودکی هزارهای بود که در زندگی با ستمهای زیادی روبهرو شده بود. این کودک نماد قوم هزاره است. ظلمی که به او میشود و طبقه کارگری و فرودستی که کودک در آن بزرگ شده و مجبور میشود ستمها و کمبودهای زیادی را تحمل کند. بادبادکباز یکی از موفقترین رمانهایی بود که چهره پردرد قوم هزاره را به تصویر کشید و بعد از آن دیگر هیچ اثر ادبی نتواست مثل بادبادکباز جریانسازی کند اما این جریان هم زود به فراموشی سپرده شد و ادامه پیدا نکرد و قوم هزاره
باز هم بیکس و تنها به حال خود رها شد.