اسماعیل شفیعی سروستانی
کرونای جهانی، زمینهساز دولت جهانی
تأسیس دولت جهانی، هدف غایی است تا آنجا که قوانین داخلی کشورها دارای ارزش پایینتری نسبت به قوانین این دولت یکپارچه باشند. این روند بایستی از طریق حذف خاستگاه ناسیونالیستی موجود و مطرح بین اقوام و ملل تحقق پیدا کند.
اسماعیل شفیعی سروستانی*: آنگاه که از اصطلاح نظم نوین جهانی (new world Order) که به اختصار با علامت NWO معرفی میشود، سخن به میان آمد و با بیان شواهد و قراین، پرده از یک دکترین و برنامه برداشته شد، بلندگوهای تعبیه شده در گوشهگوشه جهان، از آن به عنوان توهم توطئه یاد کردند. اما طراحان و دنبالکنندگان این نظم نوین در ابعاد جهانی و مرحله به مرحله و در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به پیش رفتند و جهان و ساکنان جهان را مهیای این واقعه کردند.
جورج بوش پدر، نخستین سیاستمداری بود که در سخنرانی خود، خطاب به کنگره در سال ۱۹۹۰ میلادی بر ضرورت ایجاد نظم نوین جهانی تأکید کرد و از آن پس، این ایده کهنسال اشرار مجامع مخفی ماسونی و ایلومیناتی، وارد فاز عملیاتی شد. مقصود اصلی و غایی، تأسیس جهانی تک حکومتی بود که به آن رنگ و لعاب صلح پایدار زده میشد.
اجرای این پروژه، در ۳ فاز، جامه عمل میپوشد:
فاز اول، از مسیر جنگ جهانی اول اتفاق افتاد و طی آن با پایان یافتن جنگ، بخشهایی از اختیارات همه ملل مستقل به سازمانهای جهانی واگذار و زمام سهمی از آن به مجامع بینالمللی سپرده شد.
فاز دوم، در جنگ جهانی دوم جامه عمل پوشید و پس از آتش بازی خونین دستساز پردهنشینان، با تکمیل بخشهای دیگر سازمانهای جهانی، بخش دیگری از اختیارات ملل جهان، دست مجامعی سپرده شد که اگر چه در ظاهر، مستقل مینمودند، اما در باطن، وابسته به مجامع مخفی ماسونی و ایلومیناتی مستقر در اروپا و آمریکا بودند.
در ازدحام جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۴ میلادی سازمان «ملل متحد» پایهریزی و اولین نشست آن در سال ۱۹۴۶ میلادی در «لندن» برگزار و مقرر شد، مقر همیشگی این سازمان در «نیویورک» باشد. نکته جالب توجه این است که در اوج بیخبری سایر ملتها از تأسیس این سازمان و اهدافش، اغلب کرسیهای آن را صهیونیستها و هواداران آنها، به عنوان نمایندگان کشورها تصاحب کردند.
زمین مورد نیاز این سازمان توسط راکفلر، به عنوان اولین حامی به این سازمان اهدا شد. وی عضو گروه ماسونی «جمجمه و استخوان» بود.
شواهد غیرقابل انکاری نشان میدهد که مجامع مخفی ماسونی و ایلومیناتی در همه سطوح تأسیس، مدیریت و پیشبرد برنامههای سازمان ملل متحد حضور داشتهاند.
در این فاز، عملاً، جهان آزاد به ۲ بلوک شرقی و غربی تقسیم شد؛ در حالیکه در نهایت سران هر ۲ بلوک، به نحوی وابسته، گمارده شده و مطیع اوامر مجامع فراماسونری جهانی و ایلومیناتی بودند.
پس از هفتاد سال، آنگاه که تاریخ مصرف پروژه تقسیم جهان به دو بلوک شرقی و غربی به سر رسید، همان مجامع، مقدمّات فروپاشی «شوروی» و در نتیجه بلوک شرق را فراهم آوردند تا زمینههای استقرار کل جهان ذیل «دولت جهانی» فراهم آید.
طی سالهای میان جنگ جهانی اول و فروپاشی شوروی، ایلومیناتی برای مشروعیت دادن به اهداف مرحلهای خود از مسیر سازمان ملل متحد و مؤسسات فرهنگی، اقتصادی، حقوقی و حتی بهداشتی وابسته به آن وارد شده و گام بهگام به آن، جامه عمل پوشانده است.
تأسیس دولت جهانی، هدف غایی است تا آنجا که قوانین داخلی کشورها دارای ارزش پایینتری نسبت به قوانین این دولت یکپارچه باشند. این روند بایستی از طریق حذف خاستگاه ناسیونالیستی موجود و مطرح بین اقوام و ملل تحقق پیدا کند.
ترومن، رئیس جمهور اسبق و البته فراماسونر «ایالات متحده آمریکا» در حمایت از دولت جهانی گفته بود، هماهنگ شدن مردم با یک جمهوری جهانی، به اندازه هماهنگی ما در سازمانهای ملل متحد آسان خواهد بود.
غروب قرن بیستم و طلوع قرن بیست و یکم، بیش از پیش، امید برافراشتن پرچم دولت جهانی را به اهتزاز درآورد.
طی بیست سال اخیر، ایلومیناتی به آشوبی در ابعاد جهانی میاندیشید تا از میانه آن، ضرورت ایجاد نظم نوین جهانی را به دیگران بفهماند و سرانجام در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی و در پی حمله به مرکز تجارت جهانی، تام بروکو، گوینده محبوب اخبار در آمریکا اعلام داشت که جهان اکنون، نظم نوین جهانی را شکل داده است.
امنیت راهبردی مورد نظر مجامع مخفی برای دستیابی به آخرین مرحله از پروژه نظم نوین جهانی، محقق ساختن یک آشوب در ابعاد جهانی و ایجاد نوعی اضطرار و اضطراب بزرگ در ذهن و زبان ساکنان بحرانزده زمین را در دستور کار خود داشت: (نظم از میان آشوب Ordo Ab Chao)
ایجاد زمینههای جنگ جهانی سوم، منفعل، خسته و آسیبپذیر کردن ساکنان زمین و بالاخره القای ضرورت تأسیس دولتی جهانی با اختیارات و امکاناتی فراتر از اختیار و امکانات ناسیونالیستی و ملی همه کشورها.
شاید در باور همگان نیاید؛ اما قراین بسیاری حکایت از این دارد که ناامنی، ترس و بیقراری زایدالوصف حاصل از یک بیماری مسری (کرونا) بیرون آمده از خانه سیاه شرکتهای سازنده ویروس وابسته به مجامع مخفی ماسونی و ایلومیناتی، خود مراحلی از مراحل پایانی تأسیس دولت جهانی است.
هفته گذشته گوردون براون، نخست وزیر سابق «انگلیس» اذعان به اینکه کشورها به تنهایی نمیتوانند با کرونا مقابله کنند، از رهبران جهانی خواسته است تا جهت مقابله با شیوع ویروس کرونا، نوعی حکومت جهانی موقتی تشکیل دهند.
روزنامه «گاردین» طی گزارش مجازی گروه ۲۰، متشکل از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، روز پنجشنبه، نهم فروردین ماه جاری که به ریاست «عربستان» برگزار شد، برای مقابله با کرونا اعلام کرد: این چیزی نیست که یک کشور واحد بتواند از پس آن برآید. یک واکنش جهانی هماهنگ باید صورت پذیرد.
واگذاری اختیاراتی فراگیر و در گستره جهانی به سازمانها و نهادهای بینالمللی وابسته به مجامع مخفی ماسونی به بهانه ناتوانی کشورها برای مقابله با ویروس کرونا، این مجامع را بیش از پیش به تأسیس دولت جهانی و به ظاهر زیر چتر سازمانهای بینالمللی نزدیک میکند. آنها یک بیماری فراگیر در ابعاد جهانی را به بحران اقتصادی فراگیر، در ابعاد جهانی پیوند خواهند داد و شاید به جنگی فراگیر و در ابعاد جهانی، تا از میانه آن، نجاتبخش ساخته و پرداخته شده، برای نجات بشر در ابعاد جهانی سربرآورد.
کاهن بزرگ فراماسونری جهانی، سالها پیش از این، در پاسخ به درخواست استاد خود، جوزپه مازینی، به کمک ده تن از بزرگان و مشاوران لژ بزرگ «چارلستون»، نامهای را تنظیم و پیشنهادهای خود برای بسط سکولاریسم، محدود ساختن قوانین دینی، پروژه ۳ جنگ جهانی برای تأسیس نظم نوین جهانی را ارائه کرده بود.
یازده عضو بارز فرقه شیطانی فراماسونری جهانی، تأکید کرده بودند که در منتها الیه آشوب و درگیریهای فیزیکی، اقتصادی و اخلاقی جهانی، نور واقعی از طریق ارائه دکترین خالص و لوسیفر [شیطان] در مقیاس جهانی پیش روی همه قرار میگیرد.
پینوشتها: برای مطالعه بیشتر به کتاب «ایلومیناتی، سیزده خاندان تاجدار، سیزده خط خونین» از مجموعه ۸ جلدی تاریخ فرهنگی قبیله لعنت مراجعه شود.
*_ پژوهشگر مهدویت و مدیر مؤسسه فرهنگی موعود