فرق میان اماراتِ قبل و بعد از جنگ یمن چیست؟
این جنگ چگونه امارات را قدرتمند کرد؟ ابوظبی طی این سالها برای رسیدن به موقعیت کنونی خود از چه مسیری عبور کرده است؟
نسیم آنلاین : سیاوش فلاح پور کارشناس مسائل بین الملل در یادداشتی در فضای مجازی نوشت: این جنگ چگونه امارات را قدرتمند کرد؟ ابوظبی طی این سالها برای رسیدن به موقعیت کنونی خود از چه مسیری عبور کرده است؟
امارات اکنون به امپراتوری اقتصادی با بازوهای نظامی و شبهنظامیِ توامندی تبدیل شده که قدرت آن حول محور «بنادری» که به آن دسترسی دارد تعریف میشود. بر اساس این تعریف طبیعی است که در منظومه اقتصادی این کشور، شرکت بنادر دبی حرف اول را بزند اما این مسیر از کجا آغاز شد؟
کمی به عقب بازگردیم سال ۲۰۰۸؛ وقتی بنادر دبی طی قراردادی با دولت علی عبدالله صالح، امتیاز اداره بندرعدن به مدت ۱۰۰ سال را به دست آورد. براساس قرارداد، بنادر دبی موظف بود با سرمایهگذاری ۲۲۰ میلیون دلاری، بندر عدن و ظرفیتهای داخلی آن را توسعه داده و شبکه تجاری آن را گسترش دهد.
گذشت ۳ سال برای روشن شدن سناریوی بنادر دبی کافی بود؛ سال ۲۰۱۱ بندر عدن از هر زمان دیگری ضعیفتر شده بود؛ اشتباهات عجیب در مدیریت و اهمال در مراقبت از زیرساختها، بندر عدن را در وضعیت بسیار بدی قرار داده بود.
در شرایطی که بنادر بینالمللی دست به هر اقدامی برای جذب خطوط کشتیرانی گسترش شبکه تجاری خود میزنند، بنادر دبی از همان ابتدا تعرفههای خدماتی در بندر عدن را تا ۸۰ درصد افزایش داد! ۳ سال مدیریت بنادر دبی بر عدن کافی بود تا دو مشتری اصلی این بندر استراتژیک، یعنی خطوط کشتیرانی APL و PIL آن را به طور کلی ترک کنند.
اما بخش جالبتر ماجرا مقصد این خطوط کشتیرانی بود؛ بنادر جبل علی و راشد در امارات! ماجرا روشن بود؛ توسعه بندر عدن به معنای کاهش چشمگیر سهم بنادر اماراتی از تجارت در خلیجفارس بود و امارات با استفاده از ظرفیت بنادر دبی به دنبال تضعیف جایگاه بندر عدن بود.
اما یک رخداد در این میان معادلات را تغییر داد؛ انقلاب. از جمله اولین مطالبات انقلابیون یمن، لغو قرارداد بنادر دبی در عدن بود؛ تهدیدی علیه امارات [یک حاشیه؛ همانطور که انقلاب یمن قربانی مطالباتش برای حفظ منابع ملی شد، انقلاب مصر هم مسیر مشابهی را در رابطه با صادرات گاز به اسرائیل طی کرد؛ سرنوشت این انقلابها به جنگ و کودتا منتهی شد.]
امارات با بحرانی اساسی مواجه شده بود؛ اگرچه به همراه این بحران، فرصتی تاریخی نیز پیش پای ابوظبی قرار گرفت؛ عاصفةالحزم.
امارات در حالی سعودی را به سوی جنگی بزرگ در مرزهای جنوبیش هدایت کرد که از ابتدا برای اهداف خود در این جنگ سیاستهای روشنی داشت.
در شرایطی که ارتشهای بزرگ همسو با سعودی (مشخصا مصر و پاکستان) از ورود به جنگ یمن خودداری کردند امارات تمامقد در کنار برادران سعودیاش ایستاد؛ اگرچه نه با هدف فتح صنعا؛ بلکه با نگاه به جنوب یمن .
در نتیجه تحولاتی نظامی گستردهای که شرح آن فرصتی دیگر میخواهد، امارات باری دیگر در ژوئن ۲۰۱۵ وارد عدن شد؛ اگرچه این بار نه با تُجار بنادر دبی، با نظامیانی که سوار بر نفربرها شهر را فتح کردند. نه صرفا برای سیطره بر بندر عدن، برای اهدافی به مراتب بزرگتر گام بعدی امارات اریتره بود؛ در آن سوی بابالمندب بنادر دبی بندر عصب را اجاره کرد و البته مدتی بعد سر و کله یک پایگاه نظامی هم در نزدیکی این بندر پیدا شد و باز هم کمی بعد فرودگاه اریتره نیز در اختیار اماراتیها قرار گرفت. حالا امارات در هر دو سوی بابالمندب بندر و فرودگاه در اختیار داشت (عدن و اریتره).
گام بعدی سومالی بود با تمام تفاصیلش و بعد تلاش برای ورود به جیبوتی و...
حالا باز هم کمی به عقبتر باز گردیم، برای بازخوانی خبری که بسیار شوکه کننده است ملاقات یک فرمانده عالی رتبه ارتش آمریکا (ژنرال پتراوس) با علی عبدالله صالح در ژوئن ۲۰۱۰. در ظاهر خبری عادی بوده باموضوعاتی نظیر تلاشهای مشترک برای نبرد با القاعده و امنیت منطقه و...
اما اسناد نشان میدهد مسئله فراتر از اینها بوده؛ بازتعریف موقعیت نیروهای آمریکا در یمن در ازای افزایش قابل توجه کمکهای آمریکا به دولت یمن! در این ملاقات از برنامه آمریکا برای ساخت پایگاه نظامی در جزیرهای سخن گفته شده که آن روزها خیلی نام آشنا نبود؛ سقطری.
جزیرهای که سیطره بر آن یعنی سیطره بر بابالمندب، دریای سرخ و البته بخشی از اقیانوس هند (به یاد داشته باشیم ایده حاکم بر نیروی دریایی ارتش آمریکا به الهام از نظریات آلفرد هامان، اقیانوس هند را کلید سیطره بر آبهای جهان میداند) جزیرهای که به دلیل موقعیت استراتژیکش محل اختلاف شوروی و آمریکا بوده است.
میدانیم که برنامههای ژنرال پتراوس در سایه انقلاب یمن به حاشیه رفت. اما هرقدر نگاه میکنم میبینم امارات عملا همان برنامهها را دستکم در جنوب یمن و مشخصا سقطری اجرا کرد.
تفاصیل قرارداد دولت امارات با خالد بحاح (نخست وزیر برکنار شده منصور هادی) بر سر سقطری را که کنار بگذاریم ۲ مسئله اساسی باقی میماند؛ ساخت فرودگاه و تاسیس یک پایگاه نظامی در این جزیره استراتژیک توسط امارات.
اگرچه نباید فراموش کرد سیاستهای امارات در سقطری و عدن نقطه آغاز اختلاف در ائتلاف میان ریاض و ابوظبی بود اما هرچه زمان پیشرفت بیشتر مشخص شد سعودیها هیچ اهرم کارآمدی برای فشار بر امارات ندارند و در عوض این امارات است که در تمام منازعات دست برتر را دارد.
تمام پایگاههای فوقالذکرِ امارات را بگذارید کنار سرمایهگذاری این کشور در نیروی دریایی مصر؛ مشخصا برای خرید کشتیهای میسترال فرانسه. [مثلث امارات-مصر-فرانسه را میتواند در بحران لیبی دنبال کنید.]
پایان نقش امارات به عنوان عضوی از ائتلاف عربی در یمن مربوط به امروز نیست؛ بلکه به سال ۲۰۱۶ بر میگردد، وقتی عربستان به روشنی علت ورود امارات به بحران را درک کرد. کار امارات در جنگ یمن به پایان رسیده اما ماجرای امارات در تنگه بابالمندب و دریای سرخ بی شک ادامه دارد.