اخبار آرشیوی

کدخبر: 239499

محمدمهدی تقوی، کارشناس مسائل بین‌الملل در یادداشتی با عنوان "رقابت بر سر حوزه‏ کارائیب" در پایگاه تحلیلی - تبیینی "برهان" به بررسی نگاه کشورهای جهان به آمریکای لاتین پرداخت

برهان نوشت: محمدمهدی تقوی/ کشورهای چپ‌گرای آمریکای لاتین در دور خیز خود به سوی نقش آفرینی در عرصه‌های بین‌المللی از پشتوانه‌ی یک «قدرت لیدر» برخوردار می‌باشند. این قدرت لیدر که اکنون در ردیف یکی از سه کشور برخوردار از بالاترین رشد اقتصادیو بازاری قرار گرفته،کشوری نیست جز «برزیل»، رهبری این قدرت تازه نفس در دست جریان چپ میانه است. بعد از «لولا داسیلوا»، کسی که به نام معمار برزیل مقتدر شناخته می‌شود هم اکنون یکی دیگر از اعضای جنبش چپ میانه -خانم دیلما روسف- از اول ژانویه‌ی 2011 سکان هدایت هشتمین اقتصاد بزرگ جهان را در دست گرفته است. «روسف» با تکیه بر اندیشه‌های مرشد خویش به کشورهای مستقل و غیر متعهد مانند «ایران» و «هند» دست دوستی داد و در موضع‌گیری اخیرش خواهان استقرار نظام عادلانه بر روابط بین‌الملل و ترکیب تبعیض آمیز شورای امنیت شد. برزیل در قامت لیدر جنبش‌های آمریکای لاتین به اعتقاد اغلب ناظران، موفقیت جنبش چپ میانه در برزیل بزرگ‌ترین مانع در برابر بازگشت نئولیبرال‌ها به آمریکای لاتین بوده است. در واقع داسیلوا لولا و شاگردانش با ارایه‌ی یک الگوی عملی توانسته‌اند زخم دیرینه‌ی توسعه نیافتگی در آمریکای لاتین را درمان کنند و تئوری وابستگی را که در ذهن و ضمیر سیاست‌مداران این سرزمین ریشه دوانده بود از درجه‌ی اعتبار ساقط نمایند. بسیاری از نظریه پردازان توسعه در ارزیابی موفقیت جنبش تحت رهبری برزیل بر دو عنصر اعتماد به نفس و توانایی رهبران این کشور در برقراری ثبات اقتصادی انگشت تأکید می‌نهند. لولا و همفکرانش دریافتند که راز وابستگی کشورهای برخوردار از مواهب طبیعی در آمریکای لاتین همانا ناکارآمدی دولت‌ها و ضعف اعتماد به نفس در آن‌ها است. تمام سیاست‌هایی که ظرف 10 سال اخیر در برزیل و دیگر کشورهای آمریکای لاتین پیاده شده از همین اصل خودباوری و تفکر کارآمد سازی حکومت، سرچشمه گرفته است. لولا برای تحقق آرمان «برزیل مقتدر»، وعده‌ی خود را برای کاهش نرخ سالانه‌ی تورم در برزیل به رقم 6/6 درصد و افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور به 6/3 درصد با چشم‌اندازهای بسیار مطلوب عملی کرد. همانند دیگر رهبران آمریکای لاتین یکی از آثار سیاست‌های دولت لولا، کاهش نابرابری در کشوری بوده است که به طور تاریخی از تبعیض و بی‌عدالتی رنج می‌برد. کشوری که فقر شدید برای دهه‌های متوالی بخشی از هویت ملی و زندگی اجتماعی مردم آن را تشکیل می‌داد. لولا با اجرای برنامه‌های حمایتی توانست از یک‌سو، تبعیض و نابرابری در زمینه‌ی درآمدها را در جامعه کاهش دهد و از سوی دیگر، موجب شود بیش از 30 میلیون نفر طی سال‌های 2003 تا 2010 از فقر نجات یابند. پیدا بود که کشوری به وسعت برزیل وقتی مسیر بهبود وضعیت اقتصادی را با موفقیت طی کند دیر یا زود در عرصه‌ی سیاست بین‌الملل نیز مدعی خواهد شد. برزیل تحت رهبری لولا از دو سال پیش به عنوان یکی از بازیگران وارد مناقشات سیاسی جهان شد. موضوع هسته‌ای ایران که در آن لولا به اتفاق «اردوغان» اولین پیمان سه جانبه‌ی همکاری با تهران را امضا نمودند یکی از آزمون‌های سیاست خارجی «برزیل جدید» بود. دولت لولا نه تنها در شورای امنیت به قطع‌نامه‌ی تحریم ایران رأی منفی داد بلکه به همراه ترکیه برای حل مسأله‌ی هسته‌ای ایران با غرب از راه میانجیگری پای به میدان گذاشت و برای نخستین بار در طول تاریخ ایران و برزیل، نخستین رییس جمهور این کشور بزرگ آمریکای لاتین است که در اردیبهشت ماه گذشته به تهران سفر کرد. پس از موضوع هسته‌ای ایران نیز، رهبران این قدرت نوپای آمریکای لاتین در تمامی مناقشاتی که در قاره‌ی آمریکا بروز کرد، حضور پپدا کردند. برزیلی‌ها که از سال‌ها قبل رویای تحقق رهبری منطقه‌ای را در سر می‌پروراندند در همین راستا، نهادهایی هم‌چون «مجمع ملت‌های آمریکای جنوبی» (اوناسور) را بنیاد نهادند، سپس در همکاری نزدیک با دولت‌های غیر متعهد جبهه‌ی اصلاح مدیریت ناعادلانه‌ی جهانی و تغییر نظام تک قطبی را دنبال کردند. هم‌پیمانی ایران و آمریکای لاتین «ایران و چین در حال کسب دست‌آوردهای «آزار دهنده‌ای» در آمریکای لاتین هستند.» این سخن «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، وقتی است که مأموریت او برای تغییر در نگاه دولت‌های چپ‌گرای آمریکای لاتین به سمت حریفان ایالات متحده (تهران و پکن) بی‌نتیجه ماند. اظهارنظرهای کلینتون نه تنها به عنوان رییس دیپلماسی دولت اوباما شایان توجه است بلکه به این سبب که به عنوان فرستاده‌ای که با مأموریت متوقف کردن فرآیند هم‌گرایی آمریکای لاتین و ایران به این منطقه سفر کرده باید مورد تأمل قرار گیرد. کلینتون هنگام گزارش چند دور مذاکرات خویش، می‌گوید: «ملت‌هایی هم‌چون چین، روسیه و ایران در حال کسب دست‌آورد در آمریکای لاتین هستند و تلاش می‌کنند تا با رهبرانی که رابطه‌ی خصومت آمیزی در دوران بوش با واشنگتن داشتند، ارتباط برقرار کنند.» او در عین حال سعی می‌نماید تقصیر شکست‌ها و عقب نشینی‌های آمریکا در قبال ایران و چین را متوجه دولت سابق سازد لذا می‌گوید: «دولت قبل سعی داشت تا ونزوئلا و بولیوی را منزوی کند و از مخالفان آن‌ها حمایت کند اما این سیاست کارساز نبود.» سفرها و رایزنی‌های مقام‌های آمریکایی در این مدت اغلب ابتدا برزیل را هدف گرفته، کشوری که دست اتحاد به ایران در چالش انگیزترین موضوع مورد نظر آمریکا - مسأله‌ی هسته‌ای - داده است. در این برهه‌ی زمانی، هم‌پیمانی برزیل قدرتمند با ایران بیش از همه اسباب نگرانی ایالات متحده را فراهم آورد به ویژه وقتی که خانم «دیلما روسیف» اعلام کرد که سیاست خارجی لولا را در گسترش همکاری با کشورهای خاورمیانه و آسیا دنبال خواهد کرد. گزارش‌هایی که رسانه‌های آمریکایی در این مدت از روند مبادلات ایران و آمریکای لاتین منتشر کرده‌اند، نگرانی واشنگتن را دو چندان کرده است. در این گزارش‌ها ‌که اغلب رسانه‌های آمریکایی آن را پوشش دادند تصریح شده که رهبران ایران و برزیل با قراردادهایی که امضا کرده‌اند حجم تبادلات تجاریشان را تا سال 2014 به 10 میلیارد دلار می‌رسانند اما برزیل تنها کشور آمریکای لاتین نیست که خواستار افزایش تجارت خود با ایران در سه سال اخیر شده است. تجارت دو جانبه بین ایران و ونزوئلا ظرف پنج سال، پنجاه برابر شده است. تاکنون فقط سران دو کشور - احمدی نژاد و چاوز - نزدیک به 70 توافق‌نامه‌ی جدید امضا نموده‌اند. دامنه‌یاین توافق‌ها به همکاری تهران و کاراکاس حتی به سازمان اوپک رسیده و دو طرف از سال گذشته تلاش‌های خود را بر افزایش دوباره‌یقیمت نفت خام، متمرکز کرده‌اند. چندان بی‌سبب نیست که چندی پیش «نیویورک تایمز» لیست بلندی از پروژه‌ها و طرح‌های اقتصادی و استراتژیک ایران با همسایگان ایالات متحده منتشر کرد و این نکته‌یطنز آمیز را نوشت که اوباما با سیاست بازگشت دوباره به حوزه‌یآمریکای لاتین به صحنه آمد اما این شعار را اکنون ایران عملی می‌کند. گزارش‌گر این روزنامه برای اثبات سخن خود مجموعه‌ای از پروژه‌های استراتژیک ایران در بازار آمریکای لاتین را فهرست کرد که در میان آن‌ها پروژه‌یپتروشیمی و نیروگاه آبی در اکوادور، سرمایه‌گذاری در نیروگاه برق و سایر حوزه‌های انرژی در نیکاراگوئه به ارزش یک میلیارد دلار، پروژه‌یاستخراج بهینه‌یگاز در بولیوی و چندین طرح خودرو سازی، تولید سیمان و مبادلات دفاعی در ونزوئلا نیز به چشم می‌خورد. در این گزارش تصریح شده است که شماری از کشورهای آمریکای لاتین مانند اکوادور، نیکاراگوئه، ونزوئلا و کوبا اکنون به سومین یا چهارمین طرف معاملاتی ایران (بعد از برزیل و آرژانتین) تبدیل شده‌اند. در چنین فضایی طبیعی است که پیام‌های هشدار واشنگتن در پایتخت‌های آمریکای لاتین بی‌پاسخ بماند. شورای روابط خارجی آمریکا در گزارشی که طی آن عوامل نگرانی ایالات متحده در آمریکای لاتین را برشمرده، تصریح می‌کند که پروژه‌هایی که آمریکای لاتین با قدرت‌های حریف آمریکا بسته‌اند اغلب پروژه‌های راهبردی و دارای تأثیرات بلند مدت هستند و به ثمر رسیدن هر یک از آن‌ها می‌تواند منافع ایالات متحده را به خطر اندازد. در گزارش این نهاد وابستگی‌های عمیق ایالات متحده به این منطقه و به دنبال آن آسیب پذیری‌های واشنگتن در این حوزه توأمان تشریح شده است: «منطقه‌ی آمریکای لاتین بزرگ‌ترین تهیه کننده‌ی خارجی نفت برای آمریکا و یک شریک محکم و قدرتمند در توسعه‌ی سوخت‌های جایگزین است. این منطقه سریع‌ترین شریک تجاری در حال رشد آمریکا و هم‌چنین بزرگ‌ترین تهیه کننده‌ی داروهای غیرقانونی و بزرگ‌ترین منبع مهاجران آمریکایی است. تمام این موارد، روابط عمیق- راهبردی اقتصادی و فرهنگی - آمریکا با این منطقه را تقویت می‌کند اما نگرانی‌های عمیقی را نیز یادآور می‌شود.» دوره‌ی آمریکا به عنوان نفوذ برتر در آمریکای لاتین به سر آمده است. کشورهای این منطقه نه تنها قوی‌تر شده‌اند، بلکه روابط خود را با کشورهای دیگر از جمله هند، چین، ‌ایران، ‌روسیه و حتی ترکیه گسترش داده‌اند. ورود چین و روسیه به حیات خلوت آمریکا اگر در دهه‌یگذشته کشورهای آمریکای لاتین «الگوی سیاست خارجی بدون حضور ایالات متحده» را تجربه کردند در سال جدید آن‌ها گامی فراتر نهاده و در مناقشه‌های مهمی چون ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای، مدرنیزه سازی ارتش، خلع سلاح ‌هسته‌ای، بحران جهانی انرژی دست همکاری به قدرت‌های حریف آمریکا دادند. در سالی که گذشت رهبران آمریکای لاتین دست دوستی و اتحاد به قدرت‌هایی دادند که واشنگتن حضور ‌آن‌ها در مجاورت مرزهایش را خطری جدی برای خود می‌داند. به همین دلیل تصمیم برزیل در گشودن باب همکاری هسته‌ای با ایران به همان اندازه نگرانی ایالات متحده را بر انگیخته که قرارداد هسته‌ای «هوگو چاوز» با روسیه برانگیخته است. همکاری استراتژیک آمریکای لاتین با حریفان ایالات متحده اکنون در نقطه‌ای قرار دارد که تحلیل‌گر روزنامه‌ی «تایمز» در گزارش تحقیقی خویش اعلام می‌نماید که میدان جنگ سرد از شرق اروپا به این منطقه منتقل شده است. به اعتقاد گزارش‌گر تایمز، داد و ستد لاتینی‌ها با قدرت‌های خارج از قاره‌ی آمریکا از زمانی برای واشنگتن تحمل ناپذیر شده که پای روس‌ها و چینی‌ها به حوزه‌ی کارائیب باز شده است. جالب این‌جاست که روسیه یکی از «بازار‌های هدف» خود در زمینه‌ی صدور تسلیحات اتمی در سال 2011 میلادی را آمریکای لاتین انتخاب کرده است. «کرملین» اولین گام خویش را بلند پروازانه برداشت و آن زمانی بود که «مدودف» تصمیم جنجالی خویش برای برگزاری مانورهای نظامی مشترک با ونزوئلا و نیز اعزام یک ناو روسی به آب‌های دریای کارائیب را علنی ساخت تاحدی که برای اولین بار پس از پایان جنگ سرد بار دیگر بمب افکن‌های استراتژیک (راهبردی) روسیه بر فراز دریای کارائیب در حیاط خلوت آمریکا به پرواز درآمدند و زمانی که هوگو چاوز با حضور در کرملین جنجالی‌ترین قرارداد هسته‌ای با روسیه را امضا کرد مجله‌ی تایمز نیز از آن به عنوان جنگ سرد جدید یاد نمود. همکاری استراتژیک ونزوئلا با روس‌ها بنا به تضادی که میان کاراکاس با واشنگتن بروز کرده بود برای آمریکایی‌ها توجیه پذیر بود اما کشیده شدن دامنه‌ی این نوع داد و ستد نظامی به کشورهایی مثل برزیل و آرژانتین در حکم یک کابوس را داشت. روس‌ها در میان نگرانی حریف آمریکایی برای گشودن بازارهای تسلیحات تازه در آمریکای لاتین به برزیل گام نهادند. آن‌ها در این مدت بزرگ‌ترین نمایشگاه نظامی خویش را «ریو دوژانیرو»‌ی برزیل برپا کردند که طبق گفته‌ی رسانه‌های روسیه، در آن بیش از 300 نوع سلاح مدرن در معرض دید قرار گرفت. طبق گزارشی که «سرگئی گرسلافسکی»، رییس بخش بازاریابی روسیه و رییس هیأت روسی شرکت کننده در این نمایشگاه، منتشر کرد؛ روسیه در این گام سعی کرده است بازار فروش مناسبی برای سیستم‌های دفاعی هوایی خود نظیر «400- اس، M2E-TOR، M2E- Buk تونگاسکا- ام1، پانتسیر- اس1 و ایگلا اس» بیابد. کاخ سفید بالاخره خشم و نگرانی خویش را وقتی که مدودف به عنوان اولین رییس جمهور روسیه بعد از 125 سال برای امضای چند طرح مهم نظامی به «بوئنوس ایرس» گام نهاد، ابراز نمود. پروژه‌هایی که رییس جمهور روسیه امضا کرده بود همگی از نوع طرح‌های راهبردی می‌باشند (نظیر؛ همکاری‌های هوا ـ ‌فضا، انرژی هسته‌ای و کشف و استخراج نفت) و چیزی نبود که واشنگتن بتواند سکوت کند. سخنگوی کاخ سفید به طور رسمی از همکاری هسته‌ای و نظامی دولت‌های آمریکای لاتین با روسیه ابراز نگرانی کرد و رییس‌جمهور روسیه در تندترین پاسخ خود به اتفاق «کریستینا فرناندز»، رییس‌جمهوری آرژانتین گفت: «جهان بسیار گسترده و سراسری است و هیچ کشوری دارای حق انحصاری در آن نیست.» مدودف تصریح کرد: «چنین احساس می‌کردم که در کاخ سفید واشنگتن افراد عاقلی وجود دارند و اگر واقعاً چنین باشد، آن‌ها نباید نگرانی از بازگشت روسیه به آمریکای لاتین داشته باشند.» به این ترتیب رقابت جهانی برای ورود بازیگران تازه نفس به حیات خلوت ایالات متحده وارد مرحله‌ی تازه‌ای شده است. پس از روس‌ها، اکنون گزارش‌ها از حضور پرحجم غول آسیا در این منطقه خبر می‌دهند. گزارش ‌رسانه‌های آمریکایی از حجم سرمایه‌گذاری چینی‌ها شگفت‌آور است. «آر ایوان الیس» از صاحب‌نظران بین‌المللی از حرکت چین در این منطقه با عنوان سرمایه‌گذاری انفجاری و «نفوذ مدرن» تعبیر می‌کند. گزارش اخیر کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین نیز بر این گمانه زنی‌ها صحه می‌نهد. بر اساس این برآوردها آمریکای لاتین یکی از مقاصد اصلی سرمایه‌گذاری پکن در دهه‌ی دوم قرن جدید انتخاب شده است، سرمایه‌گذاری‌های خارجی مستقیم چین در 5 سال آینده هر سال بین 20 تا 30 درصد رشد، خواهد کرد. در این گزارش آمده است: «چین با 9 درصد سرمایه‌گذاری در کشورهای منطقه، به یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاران این منطقه تبدیل شده است.» کمپانی‌های چینی در سال 2010، حدود 15 میلیارد دلار در کشورهای حوزه‌ی آمریکای لاتین و کارائیب سرمایه گذاری کرده‌اند که بیش از 90 درصد آن مربوط به استخراج از منابع طبیعی به ویژه معادن بوده است. با این روند، پکن فاصله‌ی خود را با ایالات متحده به حداقل رسانده است. طبق آمار یاد شده؛ مهم‌ترین سرمایه‌گذار این منطقه آمریکا است که 17 درصد سرمایه‌گذاری را داشته است و پس از آن، چین، هلند، کانادا و اسپانیا در رده‌های بعدی قرار دارند. در این میان اسناد مهمی از «ویکی لیکس» منتشر شد که از تشدید نگرانی آمریکایی‌ها نسبت به ورود چین حکایت می‌کند. در گزارش ویکی لیکس از قول دیپلمات‌های آمریکایی آمده است:«چین پیوند عمیق‌تری با کشورهایی هم‌چون برزیل و مکزیک برقرار کرده است و به طور متقابل قدرت‌های جدید آمریکای لاتین در حال برقراری ارتباط بیش‌تری با چین هستند تا بتوانند از آن به عنوان دروازه‌ای برای همکاری‌های اقتصادی بیش‌تر با کشورهای شرق آسیا استفاده کنند.» همه‌ی آن‌چه درباره‌ی علایق راهبردی چینی‌ها به قدرت‌های نوظهور آمریکای لاتین گفته شد در سفر اخیر رهبران چین به کشورهای این منطقه نمایان شد. بد نیست سفری که گزارش‌گر نیویورک تایمز آن را به رخ کاخ سفید می‌کشاند و می‌نویسد: «رییس جمهور آمریکا دو روز در شیلی می‌ماند و «هو جینتائو» رهبر چین از دو هفته پیش در این منطقه است.» چینی‌ها تمام جا پاهای آمریکا را پر کرده‌اند، آن‌ها خریدار هرگونه کالای اضافی و فروشنده‌ی اجناس مورد نیاز این منطقه هستند. از مس شیلی تا سنگ آهن، روی، چوب و لوبیای روغنی برزیل و از نفت ونزوئلا تا شکر کوبا و گوشت آرژانتین، روانه‌ی چین است. چین در هر نقطه از دنیا که خلاء حضور آمریکا را مشاهده کند وارد آن جا می‌شود. ما امروز در عراق درگیر هستیم و فردا در جای دیگر و به محض خارج شدن، چین جای ما را در اقتصادشان خواهد گرفت.* (*)محمدمهدی تقوی؛ کارشناس مسایل بین‌الملل/ انتهای متن/
ارسال نظر: