گزارش "گاردین" از فلاکت و بدبختی در کمپ ایدومنی؛

اینجا کودکان باید پشت مرزهای اروپا بمیرند!

کدخبر: 2029776

گاردین نوشت: صدها کودک و نوجوان در "ایدومنی" گیر افتاده‌اند، اروپا رهایشان کرده و اگر بخواهند غیر قانونی وارد مقدونیه شوند و گیر بیفتند، شکنجه با شوک‌های الکتریکی، باطوم‌های نیروهای مرزی و سگ‌های وحشی انتظارشان را می‌کشد.

گروه بین الملل « نسیم آنلاین » - نشریه انگلیسی گاردین در گزارشی از وضعیت کودکان و نوجوانان پناهجوی مستقر در کمپ ایدومنی می‌نویسد :

این کودکان از شهرهای جنگ زده اشان در سوریه و افغانستان گریخته‌اند و حالا در شمال یونان، در چند قدمی زندگی جدیدی گیر افتاده‌اند .

" کوسای" چند ساعت قبل از ناپدید شدنش درباره بازگشت به سوریه حرف می‌زد، عبور کردن از ایست و بازرسی‌های داعش و گذر کردن از میان سربازان ترکیه‌ای که به قصد کشت شلیک می‌کنند، و رسیدن به حلب که امروز مخروبه‌ای بیش نیست، از انتظار کشیدن برای بازشدن مرزها بهتر است .

این پسر 16 ساله امیدوار بود به برادرش در آلمان بپیوندند اما دو ماه است در کمپ پناهندگان ایدومنی در شمال یونان حبس شده و دعا می‌کند مقدونیه مرزش را باز کند .

ساعت هفت عصر روز سه شنبه تصمیم خود را گرفت و چادر یک نفره اش را جمع کرد و به تنهایی از ایدومنی به راه افتاد. احتمالاً برنامه‌اش این بود که رد درخت‌ها را دنبال کند. حالا هم خبری از او نیست، گوشی‌اش خاموش است و کسی او را ندیده است .

"خالد" سی ساله، که با کوسای چند هفته‌ای در ایدومنی مستقر بود، می‌گوید هرگز به قاچاقجی ها اشاره نکرده و نگفته که پول دارد یا کمکی در جائی انتظارش را می‌کشد .

صدها فرد کم سن و سال از زمانی که مقدونیه مرزهایش را در ماه فوریه بسته است، در ایدومنی جمع شده‌اند. این کودکان که اروپا هم رهایشان کرده در وضعیت زجرآوری هستند. اگر مقامات پلیس یونان مشخصاتشان را ثبت کند، پلیسان ها را می‌برد، و گزارش‌ها حاکی از آن است که برای مدت طمانی طولانی در بند پلیس هستند و بدرفتاری با این کودکان هم عادی شده است. اگر غیرقانونی به مقدونیه بروند و گیر بیفتند، نیروهای امنیتی این کشور به قصد کشت کتکشان خواهد زد .

زندگی در کمپ نا به سامان ده هزار نفری هم مشقت بار است. گروه‌های خلافکار هم با اخاذی و تهدید به خشونت حکمرانی می‌کند. قاچاقچی‌های انسان بی واهمه از گیر افتادن و مجازت فعالند. بسیاری از کودکان در این کمپ ناپدید شده‌اند. هیچ سند و گواهی نیست که چه بلایی بر سر این کودکان آمده است .

برخی از این کودکان اسیر نیروهای نظامی مقدونیه شده‌اند و طی عملیاتی که ساکنان کمپ به آن "عودت اجباری" می گویند از طریق سوراخ‌های کوچک درون سیم خاردارها به یونان بازگشت داده می‌شوند .

منیر، دختر 15 ساله افغانی است که چند هفته پیش از سوی پلیس مقدونیه اسیر شد، نیروهای امنیتی او را به باد کتک گرفتند به حدی که بازوهای وی شکست و در نهایت او را مجبور کردند به یونان بازگردد .

تا زمانی که وضعیت این کودکان مشخص نشود، کودکان بیشتری به سرنوشت نامعلومی دچار می‌شوند .

ساعتی پس از وعده‌های کامرون به را یپذیرش کودکان پناهجو، موسی به دوستانش گفت که همان شب تلاش می‌کند وارد مرز شود، این پسر 17 ساله وسایلش را درون ساک آدیداس خود چپاند و آن را پر از نان کرد .

موسی، ماه ژانویه و پس از آن که پدر و مادرش متقاعدش کردند در اروپ کار پیدا می‌کند، حلب را ترک کرد. والیدنش به رقه بازگشتند که پایتخت خودخوانده داعش است. او می‌گوید: پدر و مادرم از داعش متنفرند اما رقه از حلب امن‌تر است، هفتاد درصد از شهرم تخریب شده است .

موسی با الهام از سایر دوستان سیری‌اش قصد کرده بود از کمپ بگریزد. احمد هم که اهل شهر درعاست امید وار است به سوئد برسد که مادر بردارش سال گذشته به آن جا رفته است .

خطرات سفر به اروپای غربی از ایدومنی مکرر تکرار می‌شود. مقدونیه در میان کودکان پناهجو اسمی رعب آور است. شایعات حاکی از آن است که پناهجویانی که غیر قانونی وارد مقدونیه می‌شوند و گیر می افتند در چاه‌ها و گل‌هایی نگه داری می‌شوند و بعداً نیز با شک الکتریکی آزار می‌بینند، با این تکنیک رد شکنجه بر بدن باقی نمی‌ماند. سگ‌های وحشی در آن سوی مرز در انتظار پناهجویان است که برای حمله به پناهجویان آموزش دیده‌اند، گروه‌های نقابداری که به افراد فرار کرده از کمپ حمله می‌کنند .

منیر چهار روز به دنبال یک قاچاقچی پاکستانی راه رفت، 2 هزار پوند به او پول داد تا او را به مجارستان ببردو در این باره می‌گوید: تمام شب در جنگل راه رفتیم و روزها بی حرکت می‌خوابیدیم. تمام مدت باران می‌بارید و خیلی سرد بود .

پدر منیر هم پزشک بوده است و حالا به خاطر سکته از کار افتاده است. منیر هم به امید کار به اروپا آمده است. سرانجام هم در ده مایلی مرز صربستان به دست نیروهای امنیتی دستگیر شد .

او می‌گوید: یک افسر به من گفت: سلام! بیدار شو و بعد مرا زیر لگد گرفت. باقی مانده پولم را ضبط کردند و اسناد و مدارکم را پیش از بازگشت به ایدومنی پاره کردند .

قاچاقچی‌ها بی محدودیتی در داخل ایدومنی فعالیت می‌کنند. ساکنان کمپ هم قیمت‌هایشان را می‌دانند، سفر به صربستان 630 پوند، سفر به اتریش و آلمان 1900 پوند آب می‌خورد .

بسیاری از ساکنان کمپ با همین قاچاقچی‌ها به ایدومنی رسیده‌اند .

جوانان کمپ با مشکل دیگری هم رو به رو هستند، مردان بزرگسال چاقو حمله می‌کنند و چاقو کشی اتفاق رایجی در کمپ است. چرا که کمپ هیچ ناضری ندارد و مثلاً گفته‌ی شود یکی از خلافکاران سوری که مردی 60 ساله است سر دسته تبهکارانی است که در کمپ حمکرانی می‌کنند .

آخرین شایعه که ترس به جان کودکان و نوجوانان ساکن کمپ می‌اندازد این است که ایدومنی هم به زودی تعطیل می‌شود. برخی به خاطر این شایعه مصمم هستند که کمپ را ترک کنند و برخی دیگر به فکر خودکشی می افتند. موسی می‌گوید: نمی‌خواهم بیشتر از این اینجا معطل بمانم، دوست دارم بمیرم .

زندگی روزانه در ایدومنی غم افزاست، مثل چایی تلخ بدون شکر .

ارسال نظر: