چند سوال درباره پروژه تازه و پرحاشیه سازمان اوج که با نام مایکل جکسون گره خورد
اوج، ماوای حاشیهها!
سازمان هنری رسانهای اوج باز هم درگیر یک حاشیه تازه شده است. حاشیهای که همچون بسیاری از حواشی ایجاد شده برای اوج در این سالها ابعاد مختلفی دارد و هنوز هم هیچکس نمیدانند ایجاد این حاشیهها اتفاقی عمدی و یا غیرعمدی است.
نسیم آنلاین ؛ محمدحسین علیزاده: سازمان هنری رسانهای اوج باز هم درگیر یک حاشیه تازه شده است. حاشیهای که همچون بسیاری از حواشی ایجاد شده برای اوج در این سالها ابعاد مختلفی دارد و هنوز هم هیچکس نمیدانند ایجاد این حاشیهها اتفاقی عمدی و یا غیرعمدی است. اما آنچه که بیش از هر چیز اهمیت دارد این است که برآیند این حواشی چه تاثیری بر بالارفتن سطح کیفی محصولات تولید شده برای جریان فرهنگی انقلاب اسلامی دارد و اصلا اینکه میتوان میان این حواشی و ماموریتهای اوج ارتباطی پیدا کرد یا نه. مسئلهای که در جریان حاشیه تازه ایجاد شده برای این سازمان نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
حاشیههایی که نام اوج را به مایکل جکسون پیوند زد!
ماجرای حاشیه تازه اوج از یک متن کوتاه تلگرامی آغاز شد. مرکز آواهای انقلاب اسلامی (ماوا) که یکی از زیرمجموعههای سازمان هنری رسانهای اوج است تصمیم گرفته تا قطعهای به نام «منو بشناس» با موضوع ایران و صلح را با همکاری 40 نفر از خوانندگان ایرانی تولید و پخش کند.
بهروز صفاریان، رضا صادقی، فرزاد فرزین، فریدون آسرایی، حجت اشرفزاده، گرشا رضایی، خشایار اعتمادی، پرواز همای، سینا شعبانخانی، روزبه نعمتالهی، گروه سون، کاوه آفاق، مسعود صادقلو، حمید هیراد، حامد همایون، و تعداد زیادی از خوانندگان و هنرمندان دیگر، در این اثر حضور دارند. فرزاد فرزین ملودی این اثر را ساخته و بهروز صفاریان نیز تنظیم آن را برعهده داشته است. احمد امیرخلیلی نیز ترانه سرای آن است.
تا اینجای کار این خبر را میتوان اتفاقی خوب در عرصه موسیقی دانست که قرار است با همکاری 40 نفر از خوانندگان ایرانی رقم بخورد. اما مسئله اصلی به بخشهای دیگری از خبر بازمیگردد که بهمن بابازاده مشاور رسانهای و مدیر هماهنگی این اثر برای اولین بار به آن اشاره کرد؛ این قطعه برداشتی آزاد از قطعه « WE ARE THE WORD » مایکل جکسون است. خبری که البته به سرعت تکذیب شد و در خبری که از سوی اوج برای رسانهها ارسال شد، هیچ اشارهای به اقتباس از مایکل جکسون نشده بود. میکائیل دیانی یکی از نیروهای روابط عمومی اوج نیز در بخشی از توئیتش درباره این ماجرا نوشت: «این همخوانی نه هیچ ربطی به کارهای مایکل جکسون دارد و نه از آن الگوگیری شده و هرکس این را رسانهای کرده اطلاعای از کار ندارد....»
این ادعا در شرایطی مطرح شده است که اساساً برای اولین بار مسئله اقتباس از مایکل جکسون از سوی بهمن بابازاده که مشاور رسانهای این پروژه است مطرح شد و اصلا کسی این کار را نشنیده یا ندیده بود که بخواهد چنین ادعایی را مطرح کند و مجموعهای وابسته به سپاه پاسداران را در حال تولید اثری با اقتباس از مایکل جکسون معرفی کند!
دو دو تا چهل تا!
مسئله اما اصلا این نیست که ادعای کدام طرف این ماجرا درست است و آیا طرح این ادعا و سپس انکار آن پروژهای برای جلب توجه بیشتر به این قطعه موسیقایی بوده است؛ مسئله اصلی را باید در این سوال جستجو کرد که اساساً چرا باید مرکز ماوا به عنوان یکی از زیرمجموعههای اوج تصمیم بگیرد تا اثری را با تهیهکنندگی مشترک میثم محمدحسنی تولید کند و در آن از حضور 40 خواننده ایرانی استفاده کند؟ کارکرد این قطعه برای جریان موسیقی انقلابی چیست؟ هر چند نیروهای اوج مدعی همخوانی این چهل خواننده پاپ را برای ایرانِ مقتدرِ منسجم و در تقویت افتخار به ایرانی بودن معرفی میکنند اما واقعیت این است که تولید چنین قطعهای را باید یک بیراهه آشکار برای فعالیتهای اوج دانست!
اول اینکه قطعه موسیقی با حضور 40 خواننده یعنی اگر هر کدام از این خوانندگان 10 ثانیه هم خوانده باشند، زمان این قطعه با احتساب آغاز و پایان قطعه، بیش از 400 ثانیه یعنی چیزی در حدود 7 دقیقه میشود که زمانی غیرمرسوم برای یک قطعه موسیقی است؛ اصلاً همین 10 ثانیه خواندن 40 خواننده که معلوم نیست چقدر هزینه حضور آنها در این قطعه شده، از نظر هنری چه ارزشی دارد؟ و سوال دیگر اینکه یک محاسبه سرانگشتی نشان میدهد حضور 40 خواننده در یک اثر قطعاً هزینههای تولید آن را بیشتر میکند چرا که اساساً بسیاری از این چهرهها صرفاً به واسطه نام و اعتبارشان هم که شده حتی اگر وقت زیادی برای پروژه نگذاشته باشند اما دستمزد مرسوم خود را مطالبه میکنند؛ پس چه اصراری بوده تا با 40 خواننده از «ایرانِ مقتدرِ منسجم» بگوییم که دیگر سهم هر خواننده نهایتاً 10 ثانیه هم نشود و وادار به هزینههای هنگفت نشویم.
حاشیههایی برای به حاشیه راندن همه چیز
این ماجرا یک بعد دیگر نیز دارد. همیشه یکی از سوالات اساسی درباره فعالیتهای اوج این بوده که آیا این مجموعه در کنار تلاش برای کار با چهرههای حرفهای در همه حوزههای هنر (سینما، تئاتر، تلویزیون، موسیقی و...)، نباید تلاشی در جهت کشف استعدادها نیز داشته باشد؟
حالا درباره این حاشیه جدید نیز میتوان در کنار طرح دوباره این سوال از این گفت که آیا ماموریت اوج در حوزه موسیقی ارتقا جریان موسیقی انقلابی است یا تمرکز بر همکاری با چهرههای سرشناس؟ یعنی صرف داشتن سرمایه بهانهای میشود تا به جای تلاش برای معرفی چهرههای جدید در عرصه موسیقی، به سراغ همکاری با گرشا رضایی، سینا شعبانخانی، روزبه نعمتالهی، گروه سون، کاوه آفاق، مسعود صادقلو، حمید هیراد و حامد همایون برویم؟
مسئله آنجاست که بخش مهمی از حاشیههای ایجاد شده برای اوج چه در رابطه با این قطعه تازه و چه درباره موضوعاتی مثل همکاری با یغما گلرویی و مواردی از این دست، بیشتر ناشی از نداشتن یک افق و چشمانداز مشخص برای فعالیتهای اوج در عرصه موسیقی است. البته نباید از زحماتی که مرکز موسیقی ماوا در طی این سالها کشیده و آثار قابل دفاعی که منتشر کرده غافل شد؛ اما واقعیت این است که تحمیل و یا انتخاب اشتباه پروژههایی همچون تولید موسیقی با حضور 40 خواننده که فارغ از حاشیهها مایکل جکسونی آن اساسا مشخص نیست چه فایده و اثری برای جریان موسیقی انقلاب اسلامی دارد، نتیجهای جز زیرسوال رفتن عملکرد این مجموعه و همچنین سازمان اوج ندارد.