دکتر علیرضا رضاخواه: «بعد از آنچه در انتخابات این دوره ریاستجمهوری رخ داد، آمریکا دیگر اجازه ندارد درباره دموکراسی، انتخابات آزاد یا رعایت هنجارهای دموکراتیک، دیگران را نصیحت کند.» این عبارت ایمن محی الدین مجری مصریتبار شبکه MSNBC آمریکا را میتوان خلاصه افتضاح انتخاباتی روز گذشته در ایالات متحده دانست.
دیروز درحالی که بنگاههای افکارسنجی آمریکا بار دیگر چون چهار سال گذشته بیاعتباری خود در پیشبینی رفتار انتخاباتی مردم را به رخ کشیدند، شاهد یک سیرک تمامعیار در بالاترین سطح سیاسی این کشور بودیم. هر دو نامزد انتخابات در اتفاقی بیسابقه، ساعاتی بعد از آغاز شمارش آرا در حالیکه هنوز هیچ منبع رسمی نتایج انتخابات را اعلام نکرده بود، در میان هوادارانشان حاضر شدند و ترامپ به صورت صریح و بایدن به گونه ای تلویحی پیروزی خود را اعلام کردند. از سوی دیگر شهرهای آمریکا به ویژه واشنگتن و اطراف کاخ سفید شاهد اردوکشی خیابانی دو حزب بود. انتخابات2020 آمریکا را میتوان پرحاشیهترین انتخابات تاریخ معاصر آمریکا دانست. ناکارآمدی زیرساختهای سیاسی - اجتماعی بیش از هر زمان دیگری نمود پیدا کرده است.
فضای سیاسی و اجتماعی به گونهای قطبی شده است که صاحبنظران مطرحی همچون توماس فریدمن، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز و فرید زکریا، تحلیلگر ارشد شبکه خبری سی ان ان که از لحاظ نقش سیاسی و اجتماعی جزو مجموعه توجیهگران نظام سیاسی حاکم بر آمریکا محسوب میشوند نیز درباره شکلگیری شورشهای اجتماعی و حتی جنگ داخلی در ایالات متحده هشدار داده اند.
واسازی و بازسازی اجتماعی
برای تبیین تئوریک تحولات کنونی جامعه آمریکا میتوان از دوگانه، واسازی و بازسازی اجتماعی در آمریکا که معمولا در جریان و فرایند انتخابات شکل میگیرد، بهره گرفت. بر اساس این دوگانه، جامعه آمریکا در فرایند انتخابات ریاست جمهوری که فرایندی پیچیده و طولانی است و معمولاً با انتخابات بخشی از کنگره نیز همراه است، در سطوح و لایههای مختلف دچار واسازی و از هم گسیختگی اجتماعی میشود.
به عنوان نمونه انتخابات کنگره در «سطح خرد» به واگرایی سیاسی و اجتماعی در ایالتهایی که شاهد برگزاری انتخابات هستند، می انجامد. نگاهی به نقشه تقسیمبندی حوزه های رایدهی درون ایالت ها، به راحتی نشان میدهد نوعی قطبی شدن بر اساس تقسیم بندی حزب جمهوری خواه دموکرات وجود دارد که به راحتی گسل های سیاسی را فعال می سازد. این دو قطبی شدن در فضای سیاسی گاه به گونه ای است که به نزاع های تلخ خانوادگی نیز می انجامد.اما انتخابات ریاست جمهوری، نقشی پر رنگ تر در این واسازی اجتماعی دارد.
در این فرایند ما از یک سو شاهد برگزاری ماراتن انتخاباتی درون حزبی هستیم که شکاف ها و خط کشی ها را در میان طیف ها و گرایش های موجود در یک حزب افزایش می دهد و از سوی دیگر در انتخابات ملی با دسته بندی ایالات به دو گروه جمهوری خواه و دموکرات، واسازی اجتماعی توسعه می یابد. بنا بر آن چه گفته شد در انتخابات ریاست جمهوری شاهد واگرایی در سه سطح خرد، میانه و کلان هستیم.
انتخابات کنگره در سطح خرد، انتخابات درون حزبی در سطح میانی و انتخابات ریاست جمهوری در سطح کلان. نکته جالب این جاست که همزمان پروژه بازسازی اجتماعی نیز در حال اجراست.
مشارکت چهرههای ملی برای حمایت از نامزدهای کنگره در ایالت ها در کنار برگزاری کنوانسیون های ملی دموکرات ها و جمهوری خواهان و دست آخر مراسم تحلیف ریاست جمهوری سه نماد کلان فرایند بازسازی اجتماعی هستند. با این حال دامنه قطبی شدن در فضای سیاسی اجتماعی در فرایند واسازی است که چگونگی پروژه بازسازی اجتماعی را تعریف میکند.
«نظریه آونگ» در تحلیل رفتار سیاسی جامعه آمریکا، تغییر گرایش سیاسی مردم را به حرکت پاندول یک ساعت شماطه دار تشبیه می کند که در میان دو قطب راست افراطی (منتهاالیه بازه محافظه کار در حزب جمهوری خواه) و چپ افراطی (منتهاالیه بازه لیبرال در حزب دموکرات) مدام در حال تغییر است. برمبنای این چارچوب چنان چه یک حزب پاندول ساعت را به سمت منتهاالیه چپ یا راست بکشاند، حزب دیگر نیز در واکنش، سیاست های رادیکالی را اتخاذ خواهد کرد. رادیکال شدن سپهر سیاسی، بازسازی اجتماعی را بسیار دشوار می سازد.
ترامپ به عنوان یک بازیگر ضد ساختار و به شدت رادیکال باعث شده نه تنها از انتخابات ۲۰۱۶ به این سو پروژه بازسازی اجتماعی به صورت موفقی شکل نگیرد بلکه با اقدامات خارج از عرفش شکاف های سیاسی، اجتماعی و نژادی را در آمریکا بیش از هر زمانی فعال ساخته است.
علاوه بر این درسطح سیاسی نیز شاهد پدیده ای با عنوان «کسری دموکراتیک» در آمریکا هستیم. به این معنی که روند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا به شدت غیر دموکراتیک است. از جمله مولفه های این کسری دموکراتیک را می توان در دیکتاتوری دو حزبی، نقش موثر پول، فرایندهای غیردموکراتیکی چون سوپردلیگیت ها یا ابرنماینده ها در انتخابات درون حزبی، ساختار انتخاباتی الکتورال، پدیده الکتورهای خائن و روندهای قانونی مهندسی انتخابات چون پدیده «جری مندرینگ» دید. یکی از مهم ترین این مولفه ها نقش دیوان عالی در روند انتخابات است که در انتخابات امسال میتواند تعیین کننده باشد.
پروژه حقوقی ساختن انتخابات
نتایج انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا تا زمان نگارش این یادداشت از پیش بودن جو بایدن، نامزد دموکرات ها در ایالت های کلیدی حکایت دارد. با این حال نزدیک بودن آرای دو کاندیدا باعث شده استراتژیست های کارزار انتخاباتی ترامپ پروژه حقوقی ساختن انتخابات را آغاز کنند. ترامپ روز گذشته تصریح کرد به دلیل تقلب های گسترده دربرگزاری انتخابات به دیوان عالی شکایت خواهد کرد. دیوان عالی بالاترین نهاد قضایی در آمریکا متشکل از 9 قاضی است.
این قضات به صورت مادام العمر توسط روسای جمهور انتخاب و با رای سنا به این مقام منصوب می شوند. امکان انتصاب قاضی در دیوان عالی بختی است که نصیب همه روسای جمهور نمی شود. با این حال ترامپ این فرصت را داشت که سه قاضی جدید به این گروه اضافه کند. آخرین آن ها قاضی امی برت بود که در یک اقدام عجیب کمتر از یک هفته مانده به انتخابات و به رغم مخالفت و مقاومت سناتورهای دموکرات به این مقام منصوب شد.
حالا از 9 قاضی دیوان عالی در آمریکا شش قاضی هم حزبی ترامپ هستند.دیوان عالی پیش از این هم در انتخابات آمریکا مداخله داشته است. معروف ترین آن، انتخابات سال 2000 بود که این دیوان، به رغم پیش بودن الگور، به نفع جورج بوش پسر رای داد و نتیجه انتخابات با حکم دادگاه و نه رای مردم مشخص شد.
نکته جالب این که نه تنها ترکیب دیوان عالی امروز نیز همچون سال 2000، شش به سه به نفع جمهوری خواهان است بلکه هر سه قاضی که ترامپ در دیوان عالی منصوب کرده، عضو تیم حقوقی جورج بوش پسر در آن سال بودند. به بیان دیگر ترامپ به خوبی بحران امروز را پیش بینی و ژنرال های حقوقی خود را به درستی در مناطق حساس جایابی کرده است. با این حال باید منتظر ماند و دید در شرایطی که فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا به شدت قطبی شده است، استفاده از ابزارهایی این چنین برای مهندسی انتخابات چه تبعاتی به همراه خواهد داشت.
«روزنامه خراسان»