بررسی و ارزیابی تاریخی یک ادعای قدیمی
دموکراتها جنگطلبتر از جمهوریخواهان؛ نگاهی به سابقه دموکراتها در راهاندازی جنگهای خونین و سرکوب آزادیهای مدنی
دموکراتها همواره بر موجهای مخالفت با جنگ آمریکاییها سوار شدهاند و پس از رسیدن به قدرت به آنان دروغ گفتهاند. در تمام جنگهای مهم در قرن بیستم این دموکراتها بودهاند که آمریکا را وارد جنگ کردهاند.
نسیمآنلاین؛ ارینب سیفی: مواضع نسبتاً مترقیتر دموکراتها در سیاست داخلی، همراه با غرور میهن پرستانه پوپولیستی حزب جمهوریخواه آمریکا، و این واقعیت که هرگاه دموکراتها از دایره قدرت خارج بوده اند، با صدای بلند و علنی مخالفت بنیادی خود را با جنگ اعلام نمودهاند، سبب ایجاد یک ذهنیت غلط از مخالفت دموکرات ها با مداخله نظامی و جنگ شده است. اما در واقع، هر زمان که آنها در رأس قدرت بوده اند و فرصتی برای رأی دادن درباره موضوع جنگ پیدا کرده اند، اکثر دموکراتها طرفدار جنگ می شوند .
بافلر در گزارشی نوشته است از زمان انتخاب اوباما، تعداد کمی از آمریکایی ها تمایل داشته اند در مورد افغانستان، به عنوان طولانی ترین جنگ آمریکا در حال حاضر که در سیزدهمین سال خود سپری می شود، صحبت کنند. نباید از یاد برد این کارشناسان لیبرال بودند که مشوق حمله به لیبی بودند، و همانها در مورد جنگهای هواپیماهای بدون سرنشین اوباما در پاکستان، سومالی، یمن و سوریه سکوت اختیار کرده اند. بسیاری از لیبرال هایی که دور دموکراتها و پرچم آمریکا جمع می شوند، احتمالاً مخالفت اصولی با جنگ ندارند. اما کسانی که مخالف جنگ هستند، چطور؟ آنها در ناهماهنگی شناختی ناشی از یکی از دروغ های سیاسی بنیادی آمریکا به دام افتاده اند: اینکه حزب دموکرات با جنگ مخالف است .
شاید بتوان این اشتباه را در مورد فعالان جوان ضد جنگ که در سال 2008 به اوباما امید بسته اند، بخشید. بعد از در دوران بوش که به نظر می رسید جنگ افروزی کابویی متکبرانه او تعریف محافظه کاری مدرن باشد، می توان حزب دموکرات سوار بر موجی از پیروزی ها در انتخابات میان دوره ای سال 2006 که تقریباً به طور کامل ناشی از سیاست مخالفت حزب دموکرات با جنگ عراق بود، توانست نظر آمریکاییها را جلب کند. با این حال، اوباما در حالی که می توانست با پایان دادن به جنگها تبدیل به بخشی از میراث بسیار غنی حزب دموکرات گردد، اما به طرفداران ضد جنگ خود خیانت کرد .
سابقه دموکراتها در راهاندازی جنگهای خونیناوباما، به عنوان یک وکیل و حقوقدان متبحر، قول خود در مورد ترک عراق را عملاً نقض نکرد. در مسیر مبارزات انتخاباتی، او هرگز نگفت که جنگ عراق را بلافاصله پس از رسیدن به قدرت خاتمه می دهد، تنها گفت که فوراً شروع به پایان دادن به آن می کند، نوعی دروغ نگفتنی که اوباما در سال 2008 در آن سرآمد بود. اوباما در قمار خود با احساسات و عقاید ضد جنگ، از هیچکدام از پیشینیان دموکرات خود به اندازه وودرو ویلسون تقلید نکرد. ویلسون در سال 1916 با شعار «او ما را از جنگ دور کرد» دوباره به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد. پنج ماه پس از انتخاب مجدد وی، ایالات متحده وارد جنگ جهانی اول شد. در تمام جنگهای مهم در قرن بیستم - جنگ جهانی اول و دوم، جنگ کره و ویتنام - دموکراتها بودهاند که آمریکا را وارد جنگ کردهاند. هری ترومن، به عنوان یک دموکرات، هنوز هم تنها رهبر جهان است که از بمب هسته ای روی مردم استفاده کرده است. دموکراتها همیشه لیبرال های ضد جنگ را با خود داشتهاند اما هیچگاه احساسات ضدجنگ نتوانسته جلوی ورود دموکرات ها به جنگ را بگیرد .
در مورد شیوه ای که از جنگ، در طول قرن بیستم برای پایمال کردن آزادی های مدنی استفاده شده است، چطور؟ آیا جمهوریخواهان مسئولیت بیشتری در سرکوب گروههای داخلی دارند یا دموکراتها؟ درست است که جوزف مککارتیِ جمهوریخواه بود که در جنگ سرد به بهانه مقابله با کمونیسم برای بسیاری از هنرمندان آمریکایی محاکمه و مجازات و اخراج آورد، اما مککارتیسم، در واقع یک دستور اجرایی توسط هری ترومنِ دموکرات بود که «هیئت تجدیدنظر وفاداری» را برای کارمندان فدرال ایجاد کرد. تحت نظارت هیئت های تجدید نظر، سوء ظن به هرگونه تمایل کمونیستی، زمینه ای برای اخراج و قرارگرفتن در لیست سیاه فراهم میکرد. در واقع، این دموکرات ها بودند که کمیسیون شرم آور و بدنام مجلس تحت عنوان فعالیت های ضدآمریکایی (HUAC) را تأسیس کردند. این سازمانها، ستون فقرات قانونی و نمایندگان اجرایی بنیانگذار مککارتیسم بودند .
دموکراتها و سرکوب شدید آزادیهای مدنیعلاوه بر این، بسیاری از استراتژیهای افراطی مک کارتیسم به سالهای 1917-1920 برمی گردد. دموکرات ها با هماهنگی اف.بی.آی (دفتر بازرسی دولت)، کمیته اطلاعات عمومی (شاخه تبلیغات جنگ وودرو ویلسون) و دادستان کل به دولت فدرال اختیارات قانونی فوق العاده ای برای سرکوب گروه های داخلی دادند و آنارشیست ها، کمونیست ها، صلح طلبان، مهاجران و مؤسسین اتحادیه های کارگری بودند که با دستگیری، بازداشت، تبعید و خشونت پارتیزانی مورد هدف قرار گرفتند .
ممکن است جان اف کندیِ دموکرات از آخرالزمان هسته ای در بحران موشکی کوبا جلوگیری کرده باشد، اما این جنگ افروزی دولت وی در استقرار موشک ها در ترکیه، در کنار حمله سنگین آنها به کوبا بود که بحران را به اوج خود رساند. در عین حال، ریچارد نیکسون و جرالد فورد افرادی بودند که فرایند تنشزدایی با چین و اتحاد جماهیر شوروی را آغاز کردند، فرایندی که طی آن تنشهای نظامی بین طرفین کاهش مییافت و جیمی کارتر، برنده جایزه صلح نوبل، به دنبال آن بود که در قالب ترفندی برای موفقیت مجدد در انتخابات (که البته ترفند ناموفقی بود) آن را به پایان برساند. در ظاهر اما جنگهای خارجی و خونینی که جمهوریخواهان راه انداختهاند، بیشتر مورد بحث قرار میگیرد .
دموکراتها، حزب واقعی جنگبا این وجود، این بدان معنا نیست که جمهوریخواهان برتر از دموکرات ها هستند. بلکه روایتی که جمهوریخواهان در طول تاریخ «حزب جنگ» بوده اند و دموکرات ها همه کبوترهای صلحدوست هستند، داستانی پوچ و باطل است، روایتی که هر دو جناح از آن منتفع می شوند. از آن طرف، این هم یک روایت اشتباه و نادرست است که همواره دموکرات ها رأی افرادی با سطح آگاهی بالاتر را به خود اختصاص می دهند .
مقابله همه جانبه با این واقعیت کاملاً مهم است: در قرن بیستم، این حزب دموکرات بود که بیشتر پیگیر جنگهای خارجی بود. بررسی رویدادهای تاریخی و زمینههای اجتماعی و سیاسی آنها نشان میدهد دموکراتها، چندان هم مخالف جنگ نیستند. و چه بسا باید گفت حزب دموکرات، حزب واقعی جنگطلبان است .
بسیاری از آن رأی دهندگان جوان ضد جنگ اوباما درس سختی آموختند: وقتی شما باور، انرژی یا فعالیت خود را برای انتخاب دموکرات ها اختصاص می دهید، مهم نیست که از چه سیاست داخلی حمایت می کنید، شما در حال حمایت از نظامی گری، سرکوب آزادی های مدنی و جنگهای تجاوزکارانه خارجی هستید. شاید تعجبآورترین نکته در مورد جنگهای اوباما این باشد که چگونه، با وجود همه این موارد، بسیاری همچنان امید به تغییر از جانب حزب دموکرات را دارند