پاسخی به سرمقاله چند روز پیش روزنامه دنیای اقتصاد
یکی از تابلوهای تبلیغاتی جناح خودناباور و لیبرال روزنامه دنیای اقتصاد است که اغراض سیاسی و اقتصاد سیاسی خود را در قالبهایی به ظاهر علمی و با ژست علمی می زند.
گروه اقتصادی « نسیم آنلاین »- دکتر عبدالمجید شیخی، اقتصاددان- یکی از تابلوهای تبلیغاتی معتقد به بازار آزاد روزنامه دنیای اقتصاد است که اغراض سیاسی و اقتصاد سیاسی خود را در قالبهایی علمی و با ژست علمی می زند. در سرمقاله ای که این روزنامه در تاریخ 31 تیرماه سال 96 با عنوان « یکی بر سر شاخ بن میبرید» با شماره4098 با قلم ناآشنایی در عرصه قلم زنی بنام فرخ قبادی منتشر کرده با ارائه تحلیلی کوتاه از رشد پایین تولید ناخالص ملی کشور این وضعیت را با کشورهایی از جمله کره جنوبی مقایسه کرده است. چند نکته در این دست نوشته نقد می شود.
-نویسنده محترم، اول اینکه یک راست نرخ رشد را رها کرده و سراغ نرخ رشد سرانه رفته است. زیرا به دلیل دو متغیره شدن معادله حال راحت تر می تواند سیاه نمایی نماید. در مقوله رشد متغیر کندی موتور تولید مورد سئوال است وچون هدف نویسنده نشان دادن خیلی پایین بودن رشد در کشور است از این گزینه زیاد نتوانسته بهره بگیرد زیرا نرخ رشد ما مثلاً حدود نصف کره جنوبی بوده است. لذا سراغ رشد سرانه رفته که با مدد افزایش سریعتر جمعیت در کشور نرخ رشد سرانه بسیار پایین تر از کره جنوبی می شود. زیرا در این مدت نرخ رشد جمعیت ما 1/2 درصد بوده و قطعاً نرخ رشد جمعیت کره جنوبی، به تبع مسئله بحران پیری جمعیت که آن کشور را قبل از ما دچار آسیب شدید کرده،کمتر بوده است . این گونه توانسته گزینشی نصف لیوان خالی را به خواننده نشان دهد.
- نویسنده ضمن قبول مشکلاتی از جمله «رشد سریع جمعیت، 8 سال جنگ تحمیلی بر کشور، هشت سال جنگ تحمیلی و ویرانگر آمریکای جنایتکار و تحریمهای خسارتبار» می نویسد:«علت بدون واسطه عملکرد ضعیف اقتصاد ما در مقایسه با اغلب کشورهای دیگر، البته نرخ کند رشد اقتصادی ما در مقایسه با دیگران بوده است. کندی رشد اقتصادی کشور ما دلایل متعددی داشته که بحث در مورد آنها در فرصت این مقاله نیست؛ اما فقدان یک استراتژی مشخص برای توسعه اقتصادی و نیز کشمکشها و منازعات درونی و خسارتبار گروههای قدرتمند حاکم، قطعا در زمره این دلایل بوده است . » سیاه نمایی دوم خود را با الفاظی نرم ارائه داده است. این سیاه نمایی القای دو نظر افراطی همانند رنگ سفید سفید و سیاه سیاه است. و گویی بین اینها دیگر رنگی نیست. به عبارت دیگر می گوید « اینکه سهم دولت در اقتصاد کشور چقدر باید باشد، اینکه بخش خصوصی باید تقویت شود یا محدود بماند، اینکه باید از سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی استقبال کنیم یا در مسیر آنها مانع بتراشیم و اینکه روابط ما با کشورهای دیگر مبتنیبر همکاری باشد یا مقابله و تخاصم، برخی از مسائلی هستند که در میان گروههای قدرتمند حاکمیت منشأ اختلاف هستند.» در این بیان دو طیف نظریه است که همه دیگر واقفند که جناح دولت و طرفداران لیبرال آن خود را حامی بخش خصوصی(که عملاً برخلاف آن عمل کرده اند)و سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی و روابط با کشورهای دیگر مبتنیبر همکاری و در مقابل قطعاً می خواهد جناح حامی ارزشهای انقلاب اسلامی را مانند خط غالب لیبرال بخصوص در این دولت(یازدهم) حامی بخش دولتی،مخالف سرمایه گذاری خارجی، حامی مقابله و تخاصم با کشورهای دیگر و کذا و کذا بداند. در صورتی که اولاً عملکرد لیبرال ها که بدون استثناء در این 40 سال گذشته خودشان (حتی در دولت نهم و دهم) حاکم بوده اند خلاف ادعایشان را ثابت کرده است. در واقع این نویسنده غافلانه خود ِخودشان را به باد انتقاد گرفته است. زیرا در این چهار دهه حاکمان حوزه اقتصاد در تمام دستگاههای اقتصادی کشور تماماً از قشر لیبرال بوده اند. در این عملکرد بخش دولتی مرتباً بزرگتر و بخش خصوصی رشد چندانی نکرده، بخصوص در دولت یازدهم بخش دولتی بزرگتر و بخش خصوصی با باز شدن دروازه های واردات سرکوب شده است.
اصولا با رکود عمیق بی سابقه در تاریخ اقتصاد ما در دولت یازدهم بخش خصوصی قربانی مطامع و جیب های طیف لیبرال حاکم در دولت شده است.ثانیاً طیف مقابل که مخالف ولنگاری و تسلیم در برابر اقتصاد بیگانه هستند هرگز نه دنبال کوچک کردن بخش خصوصی هستند و نه دنبال مقابله و تخاصم با دیگر کشورها و نه مخالف سرمایه گذاری خارجی. بلکه بر اساس قواعد اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی اعتقاد بر درون زا کردن رشد داخلی و تقویت تولید داخلی وبالفعل کردن توانایی ها و استعداد داخلی و همزمان ایجاد ارتباط با بیرون هستند. این نویسنده اضافه می نماید:« درتایید این استنتاج، کافی است به حوادث چهارسال گذشته بنگریم. گروههای مخالف دولت کنونی به عملکرد این دولت انتقاد دارند که البته حق قانونی آنها است. اما این انتقادها صرفا در محافل حزبی یا دانشگاهی یا تریبونهای بحث آزاد مطرح نمیشوند. مخالفت با سیاستهای دولت به منازعات تند و تیز و خصمانه در رسانهها، در تریبونهای اختصاصی و حتی مراسم عبادی کشیده میشود و در مواردی (مثلا حمله به سفارت انگلستان) در خیابانها بازتاب مییابد. در حقیقت بهنظر میرسد گروههای مخالف، کارشکنی در کار دولت و به بنبست کشاندن سیاستهای آن را راهکاری موجه در پیشبرد مقاصد خود میدانند. بیجهت نیست که مشاور اقتصادی رئیسجمهور و وزیر اقتصاد شرط لازم برای موفقیت در حل و فصل مشکلات اقتصادی کشور را «حفظ ثبات و آرامش در اقتصاد و سیاست» میدانند و صاحبنظران غیردولتی نیز از ضرورت نوعی «وفاق عمومی» بر سر مسائل روبهروی اقتصاد کشور سخن میگویند . ». بنابراین بر خلاف ادعای این نویسنده و در جوابش باید گفت که اولاً شما چون اهل تفریط هستید مخالفت با ابعاد گفته شده طرفداران ارزش های انقلاب اسلامی را افراط می دانید. متاسفانه عادت طیف لیبرال شده که فقط با یک چشم کم سو همه چیز را به میل خود و با عینک خاص خودش یا سیاه می بیند و یا سفید.
نامبرده می افزاید: « آشنایان به بازی فوتبال میدانند که «توپ خراب کردن» بسیار آسانتر از «گل زدن» است و متاسفانه بازیگران اقتصاد و سیاست ما در خراب کردن توپ حریف، مهارت ویژهای یافتهاند. مسالهای که از طرف این بازیگران فراموش شده، کارنامه اقتصادی جمهوری اسلامی و قضاوت تاریخ در مورد آن است. واقعیت این است که در حوزه اقتصاد، ما تاکنون کارنامه خوبی نداشتهایم. تداوم این وضعیت و بهطور مشخص ادامه جنجالآفرینیها، پشت پا زدنها و تنشآفرینیهای داخلی و خارجی و... همه در عملکرد اقتصاد کشور بازتاب مییابند که مبنای قضاوت آیندگان خواهد بود. طرفه اینکه عمدتا همان گروههایی که خود را بیش از همه نگران سرنوشت این کشور میدانند، در دامن زدن به آتش منازعات نقش پررنگتری دارند. مخالفت و جنجالآفرینی در مورد قرارداد اخیر «توتال» که در برخی محافل حتی خیانت دولتمردان به منافع ملی کشور قلمداد شد، جدیدترین نمونه این مناقشات و پردهدریها است «.
در پاسخ باید گفت : اولاً هنوز قبول ندارید که رکود عمیق بی سابقه در این دولت یازدهم (بخصوص)و حتی وضعیت بد این شاخص در 37 سال گذشته، بیکاری عمیق و بی سابقه، ولنگاری اقتصادی، تورم، فعالیت های ربوی،بی ثباتی دربازارها و غیره همه اش زیر سر حاکمیت منش لیبرالی اقتصاد خوانده های غربی است که الگوهای بیگانه تاروپود آنها را دربرگرفته و با استحاله فرهنگی کاری را کرده اند که خود غربی ها اعتراف می کنند که «ما عوامل لازم را برای انحراف نظام جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست از قبل آماده کرده ایم» لذا سیاه نمایی بس است که این کارنامه، کارنامه جمهوری اسلامی نیست کارنامه نفوذیهای لیبرال در دولت های(قوه مجریه) 37 ساله جمهوری اسلامی است که نمونه بارز آن اکنون در دولت یازدهم بارزترین و عمیق ترین نفوذ این طیف غرب زده است.