گلایه نماینده اسبق مجلس از عدم توجه دولت به اقتصاد مقاومتی
خوشچهره: دولتمردان در ظاهر اقتصاد مقاومتی را تایید میکنند ولی در اجرا کار دیگری انجام می دهند
یک اقتصاددان گفت: افرادی هستند که به اقتصاد مقاومتی اعتقادی ندارند اما لبخند می زنند و بله می گویند ولی در اجرا کار دیگری انجام می دهند.
به گزارش « نسیم آنلاین » روزنامه خراسان نوشت: دکتر محمد خوش چهره اقتصاددان نام آشنای کشور که تجربه نمایندگی مجلس در دوره هفتم را نیز دارد د به ریشه یابی رفتارهای غیرعقلایی مسئولان در حوزه اقتصاد پرداخته و ضمن تشریح مثال هایی از جمله در زمینه وعده افزایش یارانه و افزودن به مناطق آزاد، 3 گروه مانع بر سر راه اجرای اقتصاد مقاومتی را معرفی کرده است. مشروح گفت و گوی خراسان با دکتر خوش چهره در ادامه آمده است: اقتصاد ایران در شرایط دشواری قرار دارد اما پیش از رسیدن به مسائل، بر سر این که مسائل و اولویت های اصلی اقتصاد ایران در شرایط حاضر چیست، اختلاف نظر وجود دارد، دلیل وجود این اختلاف دیدگاه و عدم اجماع بر سر مسائل اقتصاد ایران چیست؟ من همیشه سعی می کنم تا مسائل اقتصادی را با مثال های پزشکی مطرح کنم. یکی از برندگان جایزه نوبل نیز سخنرانی جایزه نوبل خود را با مثال پزشکی زده است. الان من هم از این منظر ورود پیدا می کنم. در سطح جامعه تورم، رکود و ... برای مردم مهم است و در انتخابات ریاست جمهوری هم معمولا به این مسائل می پردازند و می گویند علت نابه سامانی این است. به این موارد در پزشکی می گویند عوارض. این عوارض را هر کسی با درکش بیان می کند. در بیان عوارض راننده تاکسی هم مشکلاتی از اقتصاد ایران می گوید. بقال سر کوچه هم می گوید. من این حرف را در انتخابات ریاست جمهوری نیز به اکثر 8 کاندیدای ریاست جمهوری گفتم. به این کاندیداها گفتم که شما می دانید که کجا وارد می شوید؟ به آن ها گفتم، هر کسی که وارد این انتخابات شده است، یا دیوانه است یا عاشق. کسی که می گوید شش ماهه یا یک ساله مسائل را خوب می کند، مسئله را بد فهمیده است. برخی از مسائل ساختاری هستند و حل آن ها زمان بر است. دولت قبل هم آنقدر چاله چوله کنده که ترمیم آن خرابی ها وقت می برد. در آسیب شناسی ضمن احصا و شناسایی عوارض که مشکلات اقتصادی است، باید دلایل هم مطرح شود. این تفاوت یک انسان عادی با کارشناس اقتصاد است. بعد اگر بحث های ملی باشد، باید اولویت بندی صورت بگیرد. مثلا 10 دلیل شناسایی شده است. حالا باید این ها را اولویت بندی کنیم. چون برخی از آن ها آنی است. بعضی ها کوتاه مدت، میان مدت و حیاتی اند. مهم تشخیص این است که اولویت ها تعیین شود. پس در مرحله اول، اشکال در اقتصاد ایران تشخیص است. تشخیص نه در عوارض بلکه تشخیص دلایل بروز مشکلات. در تقسیم بندی های کلی در ایران، برخی دلایل این مشکلات را درون زا می دانند. برخی ها برون زا می دانند. آن هایی که منصف تر هستند، تلفیق این دو را می دانند. بعد راه حل ها متفاوت می شود. آن هایی که به برون زایی معتقدند می گویند مناسبات با غرب و اروپا وآمریکا را باید برطرف کنیم. یکی دیگر می گوید بر بازار داخلی تکیه کنیم. بعد این رویکرد ها در سطح اظهارنظرها و تصمیم گیری ها خودش را نشان می دهد. بنابراین، اگر یک پزشک عوارض و دلایل را تشخیص داد و اولویت را شناسایی کرد، به مرحله درمان می رسد. عمده سیاستگذارها عوارض را می بینند و بعد در یک تقسیم بندی ناقص برون زاها و درون زا ها را در نظر می گیرند و می گویند باید تغییر ساختاری انجام دهیم اما مفهوم ساختار را نمی دانند. تغییرات ساختاری نیازمند زمان و هزینه بالایی است و اقدامات دولت ها کوتاه مدت و کم هزینه است. مثلا دولت ها به صورت 4 ساله یا حتی یکساله تصمیم گیری می کنند. یعنی سیاستمداران ما دم غنیمتی هستند. می خواهند راه حل هایی به کار ببندند که سریع جواب بدهد. لذا نوع رویکرد به مسائل ناقص است. شخص ممکن است قبل از ریاست جمهوری نگاه بلندمدت داشته باشد، اما در صحنه عمل دچار روزمرگی می شود و خیلی از حرف های عالمانه را به بهانه آکادمیک بودن و ... کنار می گذارد. می گوید من نظام بین الملل را می بینم، سیاست را می بینم و دانشگاهی ها نمی بینند. یعنی مثل یک بوکسوری می ماند که هوک چپ و راست خورده (مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) و گیج می شود. تعداد زیادی از کاندیداهای ریاست جمهوری انتخابات گذشته شعار می دادند که یارانه را افزایش می دهند. من به همه آن ها گفتم که یارانه اصل نیست. یک اقدام مُسَکّن است. در کشورهای آمریکای لاتین که می خواهند رای مردم را جمع کنند، پول توزیع می کردند. هوگو چاوز هم این گونه بود. اگر شما برنامه درمان نداشته باشید و مُسَکّن بدهید، مثل پزشکی هستید که برای دندان درد، فقط مُسَکّن می زند. اگر این درد، درمان نشود دوز دارو زیاد می شود و می رسد به مورفین. فقر هم اینگونه است. اگر فقط یارانه بدهیم و فکری برای تولید نداشته باشیم، اوضاع اینگونه است. پزشکی که با مُسَکّن به مبارزه با فقر و بیکاری می رود، خائن است. شما نگاه کنید یارانه یک اقدام موقت، تاکتیکی و مُسَکّن وار است. به شرطی که برنامه درمان داشته باشید که برداشتن موانع از سر راه تولید است. موقعی که چند نفر از کاندیداها این مسئله را می گویند، دل انسان می گیرد. الان هم زمزمه هایی است که یکی گفته اگر بیایم 250 هزار تومان می دهم. اینجا شعور مردم هدف قرار گرفته و سکوت نخبگان بد است. ما در مجلس هفتم تا روز آخر نگذاشتیم یارانه به تصویب برسد. اگر شعارشان عدالت است، چرا یارانه را به همه می دهند، در حالی که متعاقب آن برنامه درمان نداشتند. اما درمجلس هشتم قانون یارانه ها مصوب شد و الان شده چالش ملی. من نمی گویم یارانه را قطع کنند اما باید یک فکری کرد. بنابراین این نوع نگرش ها را در ذهن داشته باشیم. ببینید وقتی کسانی که در مرحله انتخابات الک شده اند و رسیده اند به این مرحله، بیش از نیمی از آن ها این گونه حرف می زنند، قبل از اینکه این ها بیایند، معلوم است که چه می شود. در حال حاضر بحث های زیادی درباره اولویت بندی بین رکود و تورم مطرح است. برخی معتقدند استراتژی دولت در اولویت دادن به تورم به جای رکود اشتباه بود، نظر شما در این باره چیست؟ رکود تورمی مثل تب و لرز است. یعنی یک دفعه تب شدید دارد و بعد می لرزد. اگر کسی بخواهد موردی آن را معالجه کند، دچار انحراف می شود. پس آن هایی که می گویند اول تورم و بعد رکود دچار اشتباه هستند. سنتی ها برای درمان لرز شدید پتو می اندازند که حرارت بالا می رود. اما اگر بخواهند تب را درمان کنند، پاشویه می دهند. در صورتی که برای تب و لرز یک اقدام تلفیقی لازم است. دولت در دو سال اول روی تورم تمرکز کرد و در نهایت اعلام شد که تورم کنترل شده است. مشخص بود که کاهش تورم باعث شد که رکود زیاد شود. نامه 4 وزیر به رئیس جمهور شاهد خوبی است. اما حالا که وارد قضیه رکود شده اند، بسته های سیاستی می دهند. این دچار اشکال است. مثلا یک بیمار را در نظر بگیرید که یک نقطه چرکی دارد. بزاقش ترشح نمی کند و.. . یک پزشکی که وارد نیست به صورت موضعی درمان می کند. برای چرک آنتی بیوتیک می دهد و ... اما پزشکی که وارد است دنبال منشا ء می گردد و سعی می کند ارتباط سازمان یافته ای میان این عوارض برقرار کند. مثال این برخورد در دولت این بود که پول برای خودرو دادند. بعد به مسکن رسید و بعدها به اشتغال می رسد. این اقدام ها موضعی است. پس دومین مشکل استفاده از روش های مقطعی است. راه حل چیست؟ پاسخ به تمامی مشکلات کشور در تولید ملی خلاصه می شود. اول باید موانع تولید ملی شناسایی شود.دوستان ما در دولت می گفتند که تولید ملی کشور در حد کمتر از 40 درصد ظرفیت فعال است. من قبول دارم که دولت وارث مسائل قبلی است، اما این دولت که این ها را می دانسته وارد عمل شده است، خروجی کار این دولت تا اینجا این بوده که شتاب این تولید کم شده است. مثلا صنعت نساجی ما دومین صنعت اشتغال زای کشور بود، اما الان زیر 25 درصد ظرفیت کار می کند. اولین گام، احصای موانع تولید کشور است. دولت و مجلس در احصای موانع تولید بد عمل کرده اند. چرا می گویم تولید ملی مهم است؟ حیات و ممات در کشورهای خارجی به تولید ناخالص ملی بازمی گردد. اگر ارزش پولی تولید ناخالص را درنظر بگیریم، به درآمد ملی می رسیم. ما در ایران، درآمد ملی دوپینگی داریم. این دوپینگ خام فروشی نفت است. این نفت مناسبات را به هم می زند. در کشورهایی نظیر آمریکا همه چیز را با تولید ناخالص اندازه می گیرند. از این رو هر وقت که تولید با چالش مواجه می شود از دولت سراغ می گیرند و متهم می کنند. لذا دولت ها عقلایی عمل می کنند اما در ایران بسیاری از تصمیم ها غیرعقلایی است. مثلا سلیقه، باور و ایده مسئولان می شود سیاست های کلی کشور. یک دفعه می بینیم که مناطق آزاد رکورد می زنند. یا مسکن مهری مطرح می شود که ایده شخص رئیس جمهور بود. خب اینجا برای اینکه ببینیم یک دولت چه مقدار خوب عمل می کند، به موانع بازمی گردد. تحریم برون زاست که مشکلاتی ایجاد کرده است. بخشی از این موانع درون زاست. ضعف نظارت ها، عدم انتصاب مدیریت های توانمند و ضعف استانداردها. واردات یکی از عواملی است که سبب می شود تولید تضعیف شود. سیاست پولی و ابزارهای سیاستی در راستای حمایت از تولید نیست. بخش زیادی از تسهیلات به دلالی و حتی قاچاق می رسد. اما به تولید با نرخ بهره 30 درصد منجر می شود. فشار مالیاتی مسئله دیگری است. سودا گری، دلالی و واسطه گری در امان از مالیات است اما تولید، مالیات می دهد. سیاست های مالی و تجاری نیز در جهت تولید نیست. این موانع باعث شده که در بخش غذایی مشکلات زیادی اتفاق بیفتد. 98 درصد چای ایران وارداتی است. قبل از انقلاب بخش زیادی از چای در داخل مصرف می شد. البته وقتی می گوییم تولید ملی نه اینکه جنس بنجل تولید کنیم، خود این جنس مشکل دارد و باید با آن مقابله شود. در مشهد نگاه کنید، سیاست های درهای باز بر معماری تاثیرگذاشته است. سرانه شهری در مورد ورزش و پارک بسیار پایین است اما پر از پاساژ و بوتیک است که کالاهای خارجی به فروش می رسد. تا زمانی که این موارد وجود دارد، نمی توان امید داشت که وضعیت بهتر شود. موانع تولید ملی در مورد سیاستگذاری و قانون باید بررسی و تدوین شود. این که تلاش شده که روابط خارجی بازسازی شود را حائز ارزش می دانم، اما اینکه فکر کنیم مشکلات کشور با متغیر برون زایی مانند برجام حل می شود، اشتباه است. دو جریان افراطی صفر تا 100 وجود دارد. یکسری از برجام نا امید هستند و یکسری فکر می کنند با برجام همه چیز حل می شود. نگاه بینابینی این دو درست است. حتی اگر بهترین سرمایه گذار به ایران بیاید و برنامه اش در راستای منافع ملی باشد، در درجه اول ظرف تولید ما بزرگ نمی شود. ما 40 درصد از ظرفیت تولیدمان را استفاده نمی کنیم. ما بازار بزرگ 80 میلیونی در داخل کشور داریم. بازار موبایل سالانه ایران بالای 40 میلیون است. ساعت، خودرو و ... بازارهایی است که ایران می تواند از آن ها استفاده کند. مزیت ما در جمعیت بالا و بازار بزرگ است. ما راحت این بازار را به خارجی ها داده ایم. مسکن اصلا ربطی به برجام ندارد. اگر سالانه 1.5 میلیون مسکن بسازیم، می توانیم رشد بالایی را تجربه کنیم الان با کمتر از 250 هزار واحد ساخته می شود. یعنی رکود سنگین در مسکن وارد شده است. زمین، سیمان و آهن همه این ها داخلی است. طی روزهای اخیر دولت لایحه ای برای افزایش مناطق آزاد و ویژه اقتصادی به مجلس ارائه کرده است، اقدام دولت برای افزایش مناطق آزاد را چه مقدار در جهت تقویت تولید ملی می دانید؟ مناطق آزاد در جهان با هدف پردازش کالا برای صادرات شکل گرفته است. به این معنی که مواد اولیه وارد آن شود و کالای نهایی در آن تولید و صادر شود. چین با همه عظمتش 3 منطقه آزاد و آلمان فقط یک منطقه آزاد در هامبورگ دارد. ما در ایران رکورد مناطق آزاد و ویژه را شکسته ایم و 74 منطقه آزاد و ویژه داریم که می خواهند به آن اضافه کنند. البته برای این که مناطق آزاد دائم در معرض این اتهام قرار نگیرد که مناطق آزاد صادراتی نیست، مناطقی نظیر آبادان و ماهشهر را که ماهیتا از گذشته دور نیز مبادی صادراتی بوده است، به عنوان مناطق آزاد معرفی کرده اند. امروزه مناطق آزاد در جهان منسوخ شده است اما ما داریم تحت فشارهای سیاسی و محلی برای ارائه فرصت درآمدی به برخی مناطق محروم، این مناطق را افزایش می دهیم و این ها هم به مبادی ورود کالا تبدیل شده اند. من در زمان تحصیل در انگلستان جزو اتحادیه مناطق آزاد بودم و بسیاری از این مناطق را دیده ام. بسیاری از این ها جزیره یا کشورهای خاصی مثل تایوان و سنگاپور بودند، که آمریکا در دوران جنگ سرد، آن ها را به عنوان ویترین نظام سرمایه داری در برابر نفوذ کمونیسم معرفی کرد و به این مناطق عنوان مناطق آزاد داد. با این حال مطالعات علمی عدم توفیق این مناطق را نشان می دهد. مطالعاتی که توسط شخصی به نام کومار انجام شده نشان می دهد که 70 درصد این مناطق ناموفق، 24 تا 25 درصد نیمه موفق و فقط 5 تا 6 درصد موفق بوده اند که این مناطق از ابتدا ماهیت صادراتی داشته اند. برخی معتقد به ضرورت تغییر در نظام سیاسی و تبدیل آن به شکل کاملا ریاستی و یا کاملا پارلمانی برای جلوگیری از اعمال نفوذها و رانت ها برای مواردی از جمله مناطق آزاد هستند، نظر شما در این باره چیست؟ در موضوع کانون های قدرت و ثروت و ارتباط آن با جریان های سیاسی به یک پیچیدگی هایی می رسیم. حتی خیلی از جریانات سیاسی که با هم نزاع جدی دارند، برخی عناصرشان به صورت مشترک با یکدیگر مناسباتی دارند. باید ببینیم این جریانات سیاسی چقدر در جهت حمایت از تولید ملی عمل می کنند. آن چه در عمل می بینیم این است که منافع بسیاری از این جریانات در واردات است. رونق تولید ملی مانعی بر سر راه این جریانات است که از پول بادآورده نفت به نفع واردات استفاده می کنند. چون نرخ بازگشت سرمایه اگر در تولید 20 درصد باشد که ایده آل است، در واردات و به خصوص قاچاق بسیار بالاتر است. نکته دیگر این که در ثبات سیاسی و اقتصادی منافع این جریان ها حداکثر نمی شود، بلکه منافع این جریان ها در عدم تعادل ها و تنش هاست. به عنوان مثال تحریم ها درآمدهای سرشاری را نصیب عده ای کرد. در نتیجه اگر هر جریان سیاسی به تولید ملی وفادار بود و غیرت تولید ملی داشت، مورد تایید است. تولید ملی باید در تصمیم گیری های دولت و مجلس ناموس یک کشور باشد. متاسفانه غیرت ما در زمینه تولید ملی پایین آمده است. اگر ببینیم تولید ما یعنی ناموس ما ولنگار است یعنی تولید ما کیفیت ندارد و باید اصلاحش کنیم. مدت زمان باقی مانده از فعالیت دولت یازدهم را در حوزه اقتصاد چگونه پیش بینی می کنید؟ دولت در مسیر اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان مهمترین دستور کار دولت با چند مشکل مواجه است. دسته نخست افرادی هستند که درک صحیحی از اقتصاد مقاومتی ندارند. دسته دوم افرادی هستند که به اقتصاد مقاومتی اعتقادی ندارند اما لبخند می زنند و بله می گویند ولی در اجرا کار دیگری انجام می دهند. دسته دیگر برخی افراد متولی اجرای اقتصاد مقاومتی هستند که توان تحقق اقتصاد مقاومتی را ندارند. در شرایط فعلی هنر دولت تثبیت وضعیت موجود است. به عنوان مثال نرخ ارز مثل فنر است و این فنر فعلا با برجام نگه داشته شده است.