استاد اقتصاد دانشگاه ویسکانسین در مقالهای به مسعود نیلی پاسخ داد
چرا مشاور اقتصادی روحانی عملکرد "پهلوی" را از "جمهوری اسلامی" بهتر میداند؟
یک اقتصاددان گفت: جالب است مشاور اقتصادی حسن روحانی، در مقایسهی عملکرد اقتصادی جمهوری اسلامی با عملکرد اقتصادی محمدرضا پهلوی، به نتیجه رسیده که شرایط اقتصادی رژیم پهلوی بر شرایط اقتصادی نظام جمهوری اسلامی برتری داشته است.
به گزارش « نسیم آنلاین » مصاحبهی خبرنگار «خبر آنلاین» با آقای دکتر مسعود نیلی، استاد دانشکدهی اقتصاد دانشگاه شریف و مشاور ارشد اقتصادی جناب دکتر روحانی، رئیسجمهور، توجه مرا جلب کرد و[1] ازآنجاکه برنامهریزی اقتصادی منسجمی برای حل مشکلات اقتصادی کشور از جانب دولت آقای روحانی ندیده بودم، با اشتیاق هرچه تمامتر شروع به خواندن مصاحبه کردم تا با نظرات مشاور ارشد اقتصادی رئیسجمهور آشنا شوم. متأسفانه تجزیهوتحلیل اقتصادی آقای دکتر نیلی براساس آمار اقتصادی نبود و عمدتاً براساس تمایلات سیاسی ایشان از دیدگاه نئولیبرالی و براساس ایدئولوژی نئوکلاسیکال بازارگرا قرار داشت. ازآنجاکه تجزیهوتحلیل و جمعبندیهای ایشان دستاوردهای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را در مقایسه با عملکرد اقتصادی رژیم ستمشاهی دونپایهتر میداند، لازم دانستم که واقعیات اقتصادی کشور را آنچنانکه هست و آمار بیان میدارد، ارائه دهم. لازم است که مدنظر داشته باشیم که ارزیابی از عملکرد اقتصاد ایران در دوران بیش و بعد از انقلاب اسلامی 1979 باید بر دو اصل قرار گیرد. اولاً ارزیابی باید در خدمت تدوین سیاستهای نوین اقتصادی برای حل مشکلات فعلی اقتصاد ایران باشد. ثانیاً از ارائهی نظراتی که برخلاف واقعیتهای تاریخی است و بهطور مستقیم و غیرمستقیم، پیام توصیهی بازگشت اقتصادی به نظام وابستهی نظام شاهنشاهی را همراه دارد، باید مطلقاً اجتناب شود. آقای دکتر نیلی در مصاحبهی خود به مطالب زیادی، بهخصوص پیشبینیهای خوشبینانه برای اقتصاد ایران در سال آینده، البته بدون مدرک و دلیل، اشاره فرمودهاند. ما پیشگوییهای بدون دلیل و آمار ایشان را مورد بررسی قرار نمیدهیم، بلکه بررسی و رد نظرات ناصحیح ایشان دربارهی تاریخ گذشته و شرایط حال کشور هدف این مقاله است. تولید ناخالص ملی در سال 1355 بهعنوان قلهی تولید ملی ایران آقای دکتر نیلی بیان میفرمایند که قلهی تولید سرانهی ملی در سال 1355 بوده است. همانطوری که نمودار1 نشان میدهد، درست است که تولید سرانهی ناخالص ملی در سال 1355 به قیمتهای ثابت بالاترین میزان طی 40 سال گذشته بوده، اما جناب آقای دکتر فراموش کردهاند که قید کنند بالا رفتن قیمت نفت در سطح جهانی، یعنی پدیدهای که رژیم پهلوی مطلقاً نقشی در اجرای آن نداشت، باعث ازدیاد بیسابقهی این متغیر شده است. ازآنجاییکه درآمد نفتی بهعنوان رانت به تولید ملی افزوده میشود و ازآنجاییکه فعالیتهای اقتصادی تولید و صادرات نفت رابطهی بهغایت محدودی با بخشهای دیگر اقتصاد در ایران داشت، چنین باید نتیجه گرفت که آقای دکتر نیلی معیار نامناسبی برای سنجش عملکرد اقتصادی جمهوری اسلامی ایران انتخاب فرمودهاند. برای ارزیابی عملکرد اقتصادی ایران در دوران جمهوری اسلامی، لازم است معیارهای مناسبتر از معیار ازدیاد حبابی قیمت نفت در نظر گرفت. ما میتوانیم از متغیرهای نرخ رشد تولید، نرخ تورم، نرخ بیکاری، توازن حسابهای پرداخت بینالمللی، تولیدات صنعتی و بالأخره تولید ناخالص داخلی غیرنفتی استفاده کنیم.
نمودار یک
ازآنجاییکه مباحث نرخ رشد تولید، نرخهای تورم و بیکاری و موازنهی ارزی، موضوعات بحث مقالهی دیگری بودهاند، در اینجا به بحث دربارهی تولید و مصرف سرانه و رشد تولیدات صنعتی بسنده میکنیم.[2] جناب آقای دکتر نیلی خواهان رشد اقتصادی پایدار هستند. ازآنجاییکه قیمت نفت در بازارهای جهانی نوسانات زیاد دارد، الزاماً باید رشد تولید ناخالص ملی پایدار را براساس تولیدات غیرنفتی بررسی نمود. نمودار2 درآمد ناخالص داخلی سرانه را طی سالهای 1960 الی 2012 نشان میدهد. مطابق نمودار2، در سال 2003 تولید ناخالص داخلی سرانه، بدون در نظر گرفتن درآمد نفتی، در ایران از قلهی تولید داخلی 4535449 ریال در سال 1977 (یعنی سال 1355 شمسی) گذشت و به مبلغ 4660407 ریال رسید. علاوه بر آن، ارزش تولید ناخالص داخلی سرانه در سال 2012، یعنی آخرین سالی که آمار در دست این نویسنده است، نهتنها کمتر از ارزش این متغیر در سال 1977 نیست، بلکه حدود 45 درصد از آن مبلغ بالاتر است.
نمودار دو
آقای دکتر نیلی برحسب استفاده از آماری که برپایهی افزایش حبابی نفت قرار گرفته است، نتیجه میگیرند که «بهطور متوسط طی چهار دهه، کیک اقتصاد کشور کوچکتر شده است.» بهعبارت روشنتر ایشان معتقدند که کیک اقتصادی ایران پس از انقلاب از اقتصاد مصرفی و وابستهی رژیم پهلوی کوچکتر شده است. بیان این نظرات از جانب مشاور ارشد ریاست جمهوری اسلامی جداً نگرانکننده است. نگاهی اجمالی به نمودارهای 3 و 4 نشاندهندهی آن است که هم از نظر رشد صنعتی و هم از نظر مصرف سرانه و هم از نظر تولید ناخالص داخلی سرانهی کالا و خدمات غیرنفتی، «کیک» اقتصادی در ایران بعد از انقلاب نهتنها کوچکتر نشده است، بلکه رشد چشمگیری داشته است و این خود دال بر سیاستهای مستقلانهی نظام جمهوری اسلامی است و برتری مطلق و نسبی خود را نسبت به اقتصاد بهغایت وابسته به غرب دودمان پهلوی، نشان داده است. اهمیت روشن شدن این موضوع برای عموم و حتی برای خود آقای دکتر نیلی در این است که مشاورهای که براساس دادههای نادرست انجام شود، گمراهکننده خواهد بود و میتواند منجر به اتخاذ سیاستهای راهبردی نادرست شود.
نمودار3
«تولید کم شده است، اما مصرف افزایش پیدا کرده است.» آقای دکتر نیلی بیان میفرمایند که مصرف سرانهی کشور در مقیاس با مصرف سرانه در سال 1390 افزایش یافته است، اما تولید سرانه از آن سال تاکنون کم شده است. پس از آن نتیجه میگیرند که افت تولید و ازدیاد مصرف بهدلیل کاهش سرمایهگذاری بخش خصوصی و ازدیاد مصرف دولت بوده است. سپس نتیجهگیری میکنند که چون «بخش بزرگی از سرمایهگذاری در بخش مسکن بوده، زمینهی رشد در آینده کمتر فراهم شده است.» و بهخاطر نتیجهای که مایلاند به آن برسند، با نادیده گرفتن «سرمایهگذاری در بخش مسکن»، جمعبندی میکنند که «کاهش رشد سرمایهگذاری شدیدتر» شده است (ص3). البته نتیجهگیری ایشان که با سرمایهگذاری در بخش ساختمان «زمینهی رشد در آینده، کمتر فراهم شده است»، نظریهای است که نتیجهی منطقی آن حکم میکند برای سرمایهگذاری جهت افزایش ظرفیت تولیدی در آینده، نباید سرمایهگذاری در بخش مسکن صورت گیرد. مضافاً این نظریه، نظریهی ایستاست، چون که ایشان اثرات کشش سرمایهگذاری در بخش ساختمان را، که بخش «کلیدی» اقتصاد است و در وسیعترین سطح از صنایع دیگر خریداری میکند، در نظر نمیگیرند. اگر بخواهیم گمانهزنی کنیم، شاید ایشان مخالف طرح مسکنسازی برای مردم در روستا و مشتریان کمدرآمد در شهرها هستند و تمایل دارند که بخش بزرگتری از پسانداز ملی در اختیار بخش خصوصی برای سرمایهگذاری صنعتی قرار گیرد تا سرمایهگذاری برای ایجاد مسکن برای مستضعفین. لذا به نظر میرسد که ایشان سرمایهگذاری در بخش ساختمان را که مطابق قواعد حسابهای ملی، بخشی از سرمایهگذاری است، سرمایهگذاری «اصیل» یا «مطلوب» نمیدانند.
نمودار4
اقتصاد ایران «روی دو بمب ساعتی» آقای دکتر نیلی دو مشکل اساسی اقتصادی را «حجم بالای جمعیت غیرفعال کشور در مقایسه با حجم جمعیت فعال» کشور و «حجم بالای نقدینگی» معرفی میفرمایند. مشکل اول: ازآنجاییکه مطابق تعریف نیروی کار، جمعیت غیرفعال در نیروی کار کشور شرکت نکردهاند، لذا این افراد تقاضا برای کار ندارند. بنا بر این مطلب، نباید مشکل اقتصادی ایجاد نمایند، مگر اینکه منظور ایشان این است که بخش بزرگی از جمعیت غیرفعال متقاضیان کار هستند که نتوانستهاند شغل به دست آورند و از نیروی کار کشور خارج شدهاند. در چنین حالتی این مشکل، مشکل بیکاری در کشور است که راهکارهایی برای حل این مشکل موجود است و طرح این راهکارها در حوصلهی این مقاله نیست. مشکل دوم از نقطهنظر آقای دکتر نیلی، بالا بودن نقدینگی در سیستم بانکی کشور است. مطابق تعریف بانک مرکزی ایران، نقدینگی عبارت است از پول و شبهپول. البته کلمهی نقدینگی در لغتنامهی فارسی-انگلیسی یعنی liquidity و معنی liquidity یعنی «نقدینگی شامل میزان پولی است که مردم باور دارند براساس منابع خود میتوانند از طریق درآمد، فروش سرمایه (مستقلات، اوراق بهادار، کارخانهها و غیره) و یا تسهیلات بانکی به دست آورند.»[3] بههرصورت بعد از بیان اینکه بهخاطر «پیچیدگی افزودهشدهی [مسائل اقتصادی]، از توان کارشناسی دولت کاسته شده است»، جناب دکتر نیلی به مشکلات سیستم بانکی کشور میپردازند و عوامل «نرخ بالای سود، حجم کم تسهیلات و کیفیت پایین تسهیلات» را معرفی میکنند و جملهی این مشکلات را به «بز طلیعه»ی دولت جناب آقای دکتر روحانی، یعنی دولتهای نهم و دهم نسبت داده و مینویسند که «ما در هر سه مورد با مشکل مواجه هستیم. منتها عواملی که باعث شده این شرایط به وجود آید، خیلی عوامل سخت و پیچیدهای بودند که بهطور عمده به فاصلهی سالهای 1384 تا 1388 برمیگردد.» البته جناب دکتر نیلی به خودشان زحمت نمیدهند که به خواننده اطلاع دهند که چگونه این مشکلات فقط در دولت قبل بروز کردهاند. برای روشن شدن این سه مشکل بانکی، به مطالعهی آمار میپردازیم تا ببینیم که آیا مشکلات موجود بانکی ناشی از این سه عامل است و یا اینکه معضل بانکی از جای دیگری آب میخورد و مختص دولتهای دکتر احمدینژاد نیست. 1. نرخ بالای سود نمودار5 میانگین سود تسهیلات بانکی بین سالهای 1380 الی 1394 را نشان میدهد. همانطوری که در نمودار دیده میشود، طی سال 1392 همزمان با رشد بالای تورم نرخ سود از 14 درصد به 22 درصد افزایش پیدا کرده است. بهطور قطع نرخ سود افزایش چشمگیری در چند سال اخیر داشته است، اما مشخص نیست که نظریهی آقای دکتر نیلی دال بر اینکه اولاً شروع این «عارضه» به سالهای 1384 و 1388 برمیگردد و ثانیاً «کاهش مؤثر نرخ سود دارای اولویت اصلی» است، بر چه اساسی قرار دارد. همانطوری که در نمودار دیده میشود، نرخ سود بانکی که در سال دوم دولت نهم با افت 5 درصدی شروع گردید، در مجموع (بهغیر از 5 ماه اول سال 1392) در دوران احمدینژاد، بهخصوص بین سالهای 1386 الی 1392، پایینترین نرخها را داشته است. علاوه بر آن، آقای دکتر نیلی معتقدند که با کاهش مؤثر نرخ سود، هزینهی تولید کم میشود و میزان تولید افزایش مییابد. اما ایشان در نظر نمیگیرند که تنزل نرخ سود در حقیقت به بازتوزیع درآمد از سرمایهداران مالی به سرمایهداران غیرمالی خواهد انجامید و در ضمن مشخص نمیکنند که چه تضمینی است که تولیدات افزایش پیدا کند و پسانداز ناشی از کاهش سود بانکی (بهره) به ازدیاد سود صاحبان صنایع و ارائهدهندگان خدمات منتهی نشود. ناگفته نماند که یکی از کانالهایی که نرخ بهره بر تولیدات اثر میگذارد، رابطهی معکوس بین نرخ بهره و سطح سرمایهگذاری است. با استفاده از نرخ تسهیلات بانکی و میزان سرمایهگذاری در ایران، محاسبات آماری انجامشده نشان میدهد که مطلقاً رابطهای بین این دو متغیر در ایران موجود نیست. بنابراین کاهش نرخ تسهیلات، در حقیقت بازتوزیع درآمدها قلمداد میشود که هیچ توجیه اقتصادی ندارد.
نمودار 5 **
2. نقدینگی در سیستم بانکی و حجم کم تسهیلات برای روشن شدن اینکه آیا رشد نامناسب نقدینگی در سیستم بانکی طی دوران دکتر احمدینژاد باعث «حجم کم تسهیلات» در این دوران شده است، ما به نمودارهای 6 و 7 رجوع میکنیم. نمودار 6 رشد نقدینگی را در سیستم بانکی طی سالهای 1380 الی 1394 نشان میدهد. همانطوری که ملاحظه میشود، رشد نقدینگی طی این سالها، بدون توجه به شرایط رکود اقتصادی، مثبت بوده و بالاترین رشد را طی دولت آقای دکتر روحانی داشته است. این روند رشد نقدینگی حتی در شرایط رکود اقتصادی، که با افت درآمد ملی همراه است، بهخاطر تورم قیمتها بوده و دال بر درونزا بودن حجم پول است. درونزا بودن حجم پول دال بر آن است که پدیدهای به نام عرضهی مازاد پول از طرف بانک مرکزی وجود ندارد و بانک مرکزی بنا بر افزایش تقاضا برای پول، چه بهخاطر افزایش نرخ تورم و چه بهخاطر افزایش درآمد ملی و یا هر دو، حجم پول را به سیستم بانکی ایران افزایش میدهد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم قانون بازار اقتصاددان کلاسیک فرانسوی جین بستیات سیی[4] را که عبارت است از «عرضه تقاضای خود را همراه دارد»، وارونه کنیم، باید در مبحث عرضه و تقاضای پول بنویسیم «تقاضای پول، عرضهی خود را بهدنبال دارد.»
نمودار6 **
نمودار 7 نسبت تسهیلات به کل مطالبات سیستم بانکی را نشان میدهد. همانطوری که در نمودار دیده میشود، طی سالهای 1384 الی 1389 میزان تسهیلات به کل مطالبات بانکی در حال افزایش بود، اما تغییرات در این نسبت فقط در یک حاشیهی 4.5 درصدی بین %93 الی %97.5 نوسان داشته و نشاندهندهی «عارضه» نمیتواند باشد. بنابراین، براساس آمار مذکور نمیتوانیم نظریهی آقای دکتر نیلی را در این «مشکل» بانکی ایران تأیید کنیم. 3. کیفیت تسهیلات مطابق آمار بانک مرکزی، میزان تسهیلات غیرقابل دریافت به کل تسهیلات، در سال 1390 عبارت بود از %15.1 که در سال 1393 به %11.2 افت کرد. بنابراین نمیتوان به نظریهی آقای دکتر نیلی دربارهی این «عارضه» هم صحه گذاشت.
نمودار 7
بررسی روابط بین متغیرهای نرخ تسهیلات، قیمتها و تولیدات برای روشن شدن اینکه آیا رابطه بین متغیرهای نرخ سود، قیمتها (شاخص قیمت تولیدکنندگان به قیمت ثابت 1380) و سطح تولیدات موجود است، رگرسیونهای بین نرخ سود و قیمتها، نرخ سود با تولید ناخالص ملی و قیمتها با تولید ناخالص داخلی تخمین زده شدند. نتایج تخمینزده نشان میدهد که نرخ سود هیچ رابطهای با قیمتها و یا با تولید ناخالص داخلی ندارد. همچنین رابطهی قیمتها با تولیدات از نظر آماری بااهمیت نیست. پیشنهاد دربارهی تغییر نرخ تسهیلات براساس بررسی آماری در این تحقیق میتوان نتیجهگیری کرد که کاهش نرخ سود تسهیلات که به کاهش نرخ سود به سپردههای درازمدت نیز منتهی خواهد شد و اثر آن بازتوزیع درآمد پساندازکنندگان به سرمایهگذاران و تجار است، اثری بر افزایش تولید نخواهد داشت. لذا به نظر میرسد که بهعوض اتخاذ سیاست دلخواهانه و فرمایشی بازتوزیع درآمدها از طریق کاهش نرخ سود، با حفظ نرخ سود فعلی اما با دریافت مالیات بر درآمد سود صاحبان پساندازها، دولت میتواند منبع درآمد دیگری برای خود ایجاد کند. با دریافت این مالیات، کسری بودجه دولت تا میزانی کاهش پیدا میکند و از آن طریق نرخ تورم احتمالاً افت کرده و از این طریق قدرت خرید عموم افزایش خواهد یافت. این سیاست مالیاتی در حقیقت بازتوزیع درآمد سود صاحبان سرمایهی مالی به نفع تمام مردم است. نتیجهگیری آقای دکتر مسعود نیلی بهعنوان مشاور ارشد اقتصادی رئیسجمهور آقای دکتر حسن روحانی، در مقایسهی عملکرد اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با عملکرد اقتصادی محمدرضا پهلوی، البته بدون اینکه نامی از رژیم پهلوی ببرند، به نتیجه میرسند که شرایط اقتصادی رژیم پهلوی نسبت به شرایط اقتصادی نظام جمهوری اسلامی برتری داشته است. همچنین ایشان نظراتی در مورد کاهش سرمایهگذاری در نظام جمهوری اسلامی، افزایش نامناسب نقدینگی، مشکلات بانکی با نرخ بالای سود، حجم کم و کیفت پایین تسهیلات که همگی بهزعم ایشان از دولتهای نهم و دهم آغاز شدهاند، ارائه میدهند. مطالعهی آمارهای مربوطه در این تحقیق نشان میدهند که بر هیچیک از این نظرات نمیتوان صحه گذاشت و سیاستهای پیشنهادی ایشان منتج از گرایشهای ایدئولوژیک و نگرش مزیت بازار است. باید توجه کرد که حتی در چارچوب ایدئولوژی مکتب نئوکلاسیکال، عملکرد مطلوب بازار لازمهاش وجود شرایط خاصی نظیر سرمایهی اجتماعی، حکومت قانون، موجودیت حداقل رانتخواری و فساد مالی و بالأخره ثبات سیاسی است که بهعلت دخالت کشورهای پیشرفته در کشورهای در حال توسعه، کمتر دیده میشود. به پیشنهادهای مشورتی دکتر نیلی با شک و تردید و برخوردی بسیار محافظهکارانه باید نگریست.*
دکتر عبداله صوفی- استاد اقتصاد دانشگاه ویسکانسین