اقتصاد را روی زمین دریابید
دولت باید در چند موضوع «مهم اولویتدار روی زمین» که بهطور جدی بر سرخوردگی و ناامیدی اثر دارد و اقتصاد کشور را روی زمین تهدید میکند متمرکز شود.
حسین درودیان، اقتصاددان: از کلیت رفتار سیاستی دولت در این یکساله پیداست که تمرکز اصلی خود را بر سیاستهای متعارف اقتصادی با سویه انقباضی، بازداری، مهارکنندگی قرار داده است. فشار بیشتر برای اخذ مالیات، گرایش انقباضی در حوزه پول به شکل محدودیتهای مقداری بر بانکها و افزودن غیررسمی بر نرخهای بهره، ملاحظه نسبت به وضعیت کسری بودجه و تلاش برای محدودکردن پرداختها نسبت به تورم، برجستهترین جنبههای کار دولت را شکل داده است.
این مسیر یک بیراهه است و از همین حالا پیداست که به شکست دولت و ناکامی نظام خواهد انجامید. چرا؟
1- دامنه مانور سیاستگذار در ابزارهای متعارف در شرایط امروز کشور بسیار محدود است.
مثلا:
1-1- نه میتوان نرخ بهره را بهطور جدی افزایش داد (تشدید ناترازی بانکی، افزایش هزینه فروش اوراق دولت، رکود بیشتر تولید، افت بیشتر بازار سهام و...) نه میتوان آن را بهطور جدی کاهش داد (تشدید تورم).
2-1- نه میتوان نرخ مالیات را خیلی افزایش داد (فشار بر تولید، تشدید نارضایتیها، خروج سرمایه) و نه خیلی کاهش داد (تشدید کسری بودجه)
3-1- نه میتوان نرخ افزایش حقوق و دستمزد را بالا گرفت (فشار بر بودجه) و نه آن را بهطور معنیداری زیر نرخ تورم قرار داد (رجوع شود به تجربه اخیر افزایش دوباره حقوق و دستمزد در میانه سال 1401 پس از گارد دولت برای محدودکردن افزایشها در ابتدای سال)
4-1- نه میتوان نرخ رشد نقدینگی را چندان بالا برد (ملاحظات تورمی) و نه فشار زیادی بر کاهش آن اعمال کرد (تنگنای مالی).
شرایط کشور به نحوی است که یک تغییر جدی در هر یک از متغیرهای سیاستی فوق، میتواند با واکنش سنگین طیفی از ذینفعان روبهرو شود. بازه انتخاب و مانور، بسیار محدود است.
2- نتایج حاصلشده از بازی با ابزارهای فوق نمیتواند چشمگیر باشد.
مثلا:
1-2- بهترین نمونه، وضعیت رشدنقدینگی است. دولت و بانک مرکزی تلاشی اکید برای متوقفکردن رشد نقدینگی دارند. بانک مرکزی محدودیتهای مستقیم بر بانکها وضع کرده و دولت برای کاهش کسری بودجه تلاش میکند. اخذ تسهیلات از بانکها بسیار سخت شده و ناله بازار سرمایه و نهادهای مختلف تأمین مالی از خشکی منابع بلند است. نرخهای بهره در بازار غیررسمی و کف شعب بانکی بالا رفته. حتی رهبری در دیدار با هیات دولت تنها انتقادی که بهصورت تلویحی از دولت مطرح کردند، این بود که مراقب باشید کنترل نقدینگی منجر به لطمه به تولید نشود. حالا بعد از این همه سفتگیری آخرین آمار از رشد نقدینگی ما چقدر است؟ 37%! یعنی نهایتا حتی اگر فشارهای انقباضی را از این هم بیشتر کنیم، نرخ رشد نقدینگی ما زیر 34-33 درصد نخواهد رفت.
2-2- همین موضوع را در تورم میتوان دید. تلاشهای دولت بیش از هر چیز معطوف به کنترل تورم است. با این حال کاهش تورم از مثلا 58 به 45 درصد چیزی نیست که بتوان نام آن را دستاورد گذاشت. الان هسته سخت تورم، اعدادی بالاست و جای مانور زیادی وجود ندارد. تلاش بیش از این برای کاهش تورم هم مستلزم افزایش نرخ بهره، ارزانسازی ارز و سرکوبهای تعزیراتی است که همگی به منزله سرکوب تولید و رشد اقتصادی است.
3- در ارزشمندی این دستاوردها برای مردم تردید جدی وجود دارد
مانور رسانهای دولت در ماههای اخیر مبنیبر موفقیت دولت در کاهش تورم، با واکنش بسیار منفی عموم مردم روبهرو شد. نه اینکه دولت نرخ تورم را کاهش نداده، بلکه برای مردمی که با سطح قیمت بسیار بالای کالا و خدمات روبهرو هستند، تغییر در آهنگ افزایش قیمتها از 58 درصدی به 40 و چند درصد دلیلی برای تشکر و تقدیر از دولت نخواهد شد. اعلام اینکه ما توانستهایم چند واحد درصد نرخ رشد نقدینگی و پایه پولی یا کسری بودجه را کم کنیم هم بعید است کمترین اهمیتی برای مردم داشته باشد. تمرکز بر سیاستهای فوق، دولت را از همین ابتدا به یک بازنده بدل کرده؛ حتی جایی که خیال میکند موفقیت داشته است.
راهبرد بدیل
دولت باید در چند موضوع «مهم اولویتدار روی زمین» که بهطور جدی بر سرخوردگی و ناامیدی اثر دارد و اقتصاد کشور را روی زمین تهدید میکند متمرکز شود. این موضوعات عبارتند از: آب، مسکن و ناترازی گاز. موضوع کریدورهای ترانزیتی هم یک ظرفیت توسعهای جدی است. راه صحیح این است که در این موضوعات، چند طرح بزرگ ملی با مختصات مشخص، زمانبندی روشن و پایلوتسازی اولیه تعریف شود و بهجای شعارهای بیحاصلی مثل حکمرانی خوب و بهبود محیط کسبوکار و تمرکز بر سیاستهای انقباضی-بازداری متعارف، هدف خود را در یک بازه دوساله بر موفقیت آن چند طرح بزرگ اولیه معطوف کنیم. امتداد آن طرحهای روی زمین است که باید رفتار ما در موضوع نقدینگی، کسری بودجه، نرخ بهره، مالیات و ... را تعیین کند؛ نه برعکس. نقطه عزیمت را باید تغییر داد. سپس از گام اولیه بازخورد گرفت، از سرمایه اجتماعی آن برای نشان دادن یک نقطه مرجع ذهنی قابل اتکا برای مردم بهره برد (علامتی از توانایی نظام در برسازی)، و گامهای بعدی را در مقیاسی بزرگتر و کمایرادتر گسترش داد.
خلاصه کلام
با دستکاری در متغیرهای مرسوم سیاست پولی و مالی و... دستاوردی عاید ما نخواهد شد. وقت آن است که از این تصور دست برداریم که بحران ناشی از فقدان رشد اقتصادی، تشکیل سرمایه، آینده مبهم و نبود موفقیتِ روی زمین را با تدابیر انقباضی و شبهریاضتی و دستکاری چند متغیر سیاستی از بالا میشود درمان کرد. نقطه شروع، روی زمین است؛ چند طرح روی زمینِ مفید برای کشور و قابل فروش به افکار عمومی. الباقی سیاستهای ما باید تابع تلاش برای موفقیت این طرحها و توسعه آنها باشد.