یک انتخابات سریع
فرصت تبلیغات رسمی و تصمیمگیری دربارهی داوطلبین انتخابات ریاستجمهوری حدود 20 روز است و در این مهلت کم باید تصمیم گرفت که سکان هدایت 4 و احتمالا 8 سال آینده را به چه کسی بسپاریم؛ فشردگی زمان انتخابات به هیجانی بودن آن و رشد دوقطبیها دامن میزند.
بازهی زمانی انتخابات در کشور ما سریع و فشرده است و در چشم بر هم زدنی پیش میرود؛ برای مثال در حالی که یک ماه بیشتر تا انتخابات ریاست جمهوی نمانده احزاب سیاسی یکان یکان سبز میشوند و حتی در ایام ثبتنام در وزارت کشور، چهرههای جدید رونمایی میشوند؛ یکی از دلایل آن ابهام در فعالیت احزاب است که سوالاتی را دربارهی ماهیت خود رقم میزنند؛ از جمله اینکه حزب موتلفه چه تفکر شاخصی در حکمرانی دارد؛ کدام اقشار عقبهاش را تشکیل میدهند؟ پایداری و شاخههای مختلف عدالتخواهان با کدام وجه مشترک، یکی میشودند؟ اصلا احزاب مختلف روی چه تفکری متمرکزند؟
نکتهی حائز اهمیت اینجاست که فرصت تبلیغات رسمی و تصمیمگیری دربارهی داوطلبین انتخابات ریاستجمهوری حدود 20 روز است و در این مهلت کم باید تصمیم بگیریم که سکان هدایت 4 و احتمالا 8 سال آینده را به چه کسی بسپاریم؛ انتخابی که پس از مدتی با سرزنش همراه میشود که چرا هیجانی انتخاب کردیم.
قانونی در راستای انتخاباتِ سریع
قانون انتخابات ریاستجمهوری در ایران در سال 64 به تصویب رسید؛ بعدها و در برهههای زمانی مختلف زیر تیغ اصلاح قرار گرفت؛ طبق ماده 10 کلیات این قانون ، فرمان شروع انتخابات از سوی وزارت کشور و بعد از آن روند ثبت نام نامزدها، در حدود یک ماه قبل از روز رایگیری انجام میشود و با توجه به مکانیسمهای تایید صلاحیت در شورای نگهبان عملا مردم در فاصله حدودا 20 روزه، نامزدهای انتخابات ریاست جمهور را شناخته و شخص اول اجرایی کشور را انتخاب میکنند.
بررسی تطبیقی فرایند انتخابات در دیگر کشورها میتواند فشردگی زمان انتخابات در ایران را بیشتر نمایان کند.
در فرانسه، فرآیند انتخابات ریاستجمهوری با رقابتهای درون حزبی از حدود 5 ماه قبل از روز رایگیری شروع میشود . نامزدهای نهایی هر یک از احزاب نیز در فاصله 3 ماه مانده تا آغاز رایگیری به رقابت با یکدیگر میپردازند و در این فاصلهی 5 ماهه هر یک از نامزدها به ارائه برنامههای خود برای دولت بعد در صورت پیروزی میپردازند. چکش کاری این موضوعات در مجامع علمی و تخصصی عملا راه را برای بیبرنامگی میبندد . اتفاقی که در آمریکا نیز مشابه فرانسه رخ میدهد.
در آمریکا از دی ماه سال قبل از انتخابات تا خرداد بعدی رقابتهای درون حزبی برای معرفی نامزدها به اوج خود میرسد؛ این در حالی است که نهایتا فرد راه یافته به کاخ سفید، آبان ماه مشخص میشد.
زمان کمتر، احتمال پیروزی بیشتر!
اما برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ایران، اعلام کاندیداتوری باید در آخرین لحظه و با کمترین چالش ممکن صورت بگیرد؛ این مولفه شانس پیروزی افراد را افزایش میدهد؛ چرا که اعلام نامزدی زودهنگام باعث به چالش کشیده شدن در مباحث مختلف با جامعهی نخبگانی و رسانهها میشود؛ به همین خاطر افراد داوطلب ترجیح میدهند در لحظات آخر به یکباره در عرصهی رقابت حاضر شده و با کمترین چالش و پاسخگویی به پاستور برسند.
احزاب هیجانی
ایده و فکر مشترک و تلاش برای گسترش و ایجاد فهم عمومی در جامعه نسبت به آن، از زمینههای اولیه تشکیل احزاب سیاسی است؛ گروههایی که نه به صورت فرد محور که اساسا بر مبنای تفکری واحد و در عین حال پویا شکل میگیرند؛ اما در شرایط سیاسی کشور شاهد آن هستیم که احزاب به جای گفتمان سازی و برنامهی پیشنهادی برای حکمرانی، مشغولِ فعالیت فصلی در ایام نزدیک به انتخابات هستند.
برای مثال بعد از به قدرت رسیدن خاتمی در اوایل دهه هفتاد و با شعار توسعه سیاسی، احزاب سیاسی در ایران به شکل تزایدی افزایش یافت. این افزایش صرفا محدود به بُعد کمیت ماند و کیفیت تحزب در ایران اتفاقا با سیر نزولی نسبت به اوایل انقلاب همراه شد. احزاب سیاسی از آن برهه تاکنون صرفا اسم عوض میکنند و فرد محور و به دور از تعلق خاطر به ایدههای سیاسی مختلف، در هر کدام از انتخاباتها رنگ و لعابی نو به خود میگیرند؛ بر اساس گزارش خبرگزاری تسنیم و به نقل از جمال عرف، معاونت سیاسی وزیر کشور، از بین 250 حزب و تشکل سیاسی موجود در کشور تنها 120 حزب و تشکل خود را با مصوبه جدید مجلس تطبیق، و اجازه فعالیت سیاسی دارند.
در واقع اشارهی معاون سیاسی وزیر کشور به مصوبه سال 95 مجلس درباره شرایط فعالیت احزاب سیاسی است. در آن مصوبه قانون گذار احزاب و تشکلها را ملزم به برگزاری مجمع عمومی موسس در حداقل نیمی از استانهای کشور و با حضور حداقل 300 نفر میداند؛ نکته جالب توجه آنجا است که وجود چنین شرایط لازم الاجرا نیز نتوانسته شکاف بین احزاب و عموم را پر کند؛ تلفیق موارد ذکر شده باعث ایجاد احزابی میشود که در فصل انتخابات به ناگاه ظهور میکنند و با شعارهایی زمان محور سعی در جذب آرای عموم دارند.
دولتهای یک وجهی
فاصله بسیار کوتاه 20 روزه فرصتی را برای پاسخگویی نامزدها و اراهی برنامهی آنها باقی نمیگذارد و قاعدتا محافل نخبگانی و آکادمیک نیز نقش چندانی در تعیین برنده ندارند؛ این 20 روز و مشکلات عدیدهی احزاب و جریانات سیاسی یک فضای هیجانی همراه با دوقطبیهای کذایی ایجاد میکند و دو قطبیهای ایجاد شده دولتهای تکهدفی را روی کار میآورد؛ برندگان تکهدف شعارشان را کلید حل همه مشکلات معرفی میکنند؛ برای مثال در زمان خاتمی "اصلاحات سیاسی مقدم بر اصلاحات اقتصادی " راه علاج تمام مشکلات عنوان میشد و پس از آن احمدی نژاد "عدالت اجتماعی" را حلالمسائل میدانست؛ در دورهی روحانی نیز رفع مشکلات دیپلماتیک و ارتباط با دنیا را رمز پیروزی بر مصائب معرفی میشد؛ شعارهایی کلی که یک برنامهی جامع و چند بعدی را نمایندگی نمیکرد.
زمانی که از لزوم اصلاح ساختار و قانون انتخابات صحبت میشود، مقصود برطرف کردن مجموعهای ایرادات از جمله فشردگی زمان انتخابات است که منجر به انتخاباتی هیجانزده و تهی از فضای گفتمانی میشود و نهایتا همین رویکرد، دست اصحاب قدرت و ثروت را برای تعیین برنده باز میگذارد.