آموزش طبقاتی و قفلنشکن زنجیره فقر
شرایط عدالت آموزشی از وضع خطر گذشته و به وضعیت بسیار هشدارآمیزی رسیده است. و این درحالی است اگر آموزش مطلوب در دسترس کودکان فقیر نباشد، امکان بخصوص دیگری برای رهایی از چرخه سهمگین فقر وجود ندارد.
چرخه فقر (poverty cycle) اصطلاحی در علم قتصاد است که به توضیح فرایند باز تولید فقر در میان اعضای یک خانواده برای دست کم سه نسل و نیز باز توزیع فقر در جامعه به گونهای فزاینده میپردازد.
بر این اساس فقر به شکل یک میراث زنده، از والدین به فرزندان منتقل شده و از نسلی به نسل دیگر ارث میرسد (بازتولید). والدین فقیر فرزندان فقیر خواهند داشت و از هر خانواده فقیر به میزان تعداد فرزندان، خانواده فقیر جدید در جامعه ساخته خواهد شد. (باز توزیع)
کودک متولد شده در خانواده فقیر، در یک چرخه کور فقر متولد شده، و بدون آنکه بخواهد، به دلیل وجود زنجیره سهمگین فقر در اطرافش، فقیر میماند. و این ماجرا مکرر ادامه پیدا میکند، مگر آنکه نیرویی بیرونی زنجیره را شکسته و افراد گرفتار در آن را نجات دهد و مانع تولد دوباره محرومیت شود.
چرخه فقر از آنجا که در طول زمان پایدار میماند و سبب افزایش جمعیت محرومین، به هم ریختگی بنیادهای اجتماعی کشور و عدم توسعه انسانی میشود بسیار خطرناک است. و جامعه را دچار مشکلات عدیده میکند.
فقر موروثی به هر دلیلی ایجاد شود، تنها یک راه برای پایان دادن به آن وجود دارد، و این راه چیزی جز آموزش مطلوب و با کیفیت نیست.
نخستین تاثیر محرومیت در یک خانواده بر آموزش خواهد بود؛ یک خانواده فقیر نخستین چیزی را که به احتمال زیاد از سبد خود به دلیل فشار فقر حذف میکند، آموزش است. و پس از آن بهداشت و درمان. یعنی خانواده برای ادامه حیات، و تامین نیاز خوراک، پوشاک، مسکن، مجبور به حذف آموزش میشود. و این نقطه شروع چرخه سهمناک فقر است.
کودک متولد شده در خانواده فقیر، از آموزش مناسب و مکفی باز میماند، پس به تبع آن معمولاً از کسب مهارت و سپس شغل با درآمد مناسب محروم شده، ناچار به شغلهایی با درآمد پایین روی آورده و خانوادهای جدید، با درآمد پایین و اسیر در فقر ایجاد میشود و این چرخه کور از نسلی به نسل دیگر ادامه پیدا میکند.
در جامعه کنونی ما به دلیل رشد خصوصیسازی آموزش، و اعمال قوانین بازار بر کیفیت تعلیم و تربیت، کودک طبقه محروم، حتی اگر با تلاش بسیار خانواده از آموزش هم باز نماند، همچنان به احتمال قوی از تحصیل مطلوب و مناسب روز، محروم خواهد ماند.
آموزش نقطه آغاز عدالت و اصلیترین راه برای تغییر وضعیت است. در شرایطی که قوانین بازار بر آن اعمال شود و به مثابه یک کالا به فروش برسد، همانند هر کالای با کیفیت دیگر خارج از دسترس محرومین خواهد بود. کلید باز کردن قفل زنجیره فقر، آموزش است اما در صورتی که فقرا همسان با ثروتمندان از یک کیفیت آموزش برخوردار شوند، و آموزش کودکان جامعه را منوط به میزان ثروت والدین نکنیم.
وقتی حیاط مدرسه ای لوکس در شمال شهر تهران که مخصوص تحصیل فرزندان ثروتمندان است به باغ ارم شیراز شباهت دارد، و کودکان جنوب کرمان و بلوچستان در کپر درس میخوانند، این آموزش نه تنها چرخه فقر را نمیشکند، که خود دردی است بر دردهای طبقه ضعیف.
نتایج ترسناک آزمون سراسری نشان داد که سهم مدارس دولتی حتی در منطقه یک تهران نیز تقریبا چیزی کمتر از ده درصد است، چه برسد به اینکه کودکان مدارس عشایری و کپری بتوانند در آن سهمی داشته باشند.
شرایط عدالت آموزشی از وضع خطر گذشته و به وضعیت بسیار هشدارآمیزی رسیده است. آموزش مطلوب اگر در دسترس کودکان فقیر نباشد، امکان بخصوص دیگری برای رهایی از چرخه سهمگین فقر وجود ندارد، اما چندین سال است نتایج آزمون سراسری نشان میدهد افرادی که به ثروت دسترسی دارند، یا توسط مکانیسم ثروت پشتیبانی میشوند، یا مانند تافته جدا بافته، در مدارس خاص تحصیل کردهاند، امکان بسیار بیشتری برای موفقیت در آزمون و راه یابی به دانشگاه های اصلی، و رشته های برتر را دارند.
سهم کسانی که امکان خرج کردن برای آموزش را ندارند از این رقابت بسیار ناچیز است، و سبب خلع ید محرومین و ماندگاری آنان در جایگاه محرومیت و پایداری فقر میشود. فقری پویا که با طبقاتی شدن آموزش به شکل مکرر و فزاینده ای در یک خانواده و چند نسل تکرار مییشود.
پویایی فقر سبب گسترش محرومیت در کشور و محو شدگی اجتماعی تمامی افراد چندین نسل خواهد شد. در چنین شرایطی طبیب زاده به احتمال بسیار زیاد طبیب یا چیزی مشابه آن خواهد شد، در همان طبقه اجتماعی خانواده خواهد ماند، کارگر زاده، کارگر میشود، و فقیر زاده فقیر میماند بدون آنکه بتواند تغییری در زندگیش ایجاد کند، به این دلیل که تنها مسیر تغییر وضعیت، یعنی آموزش مناسب، با واگذاری به سرمایه دار مسدود میشود و فقرا در محرومیتشان رها میشوند.
«خبرگزاری تسنیم»